بر-من-که-صبوحی-زده‌ام-خرقه-حرام-است

بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است – 77

  • دانلود دکلمه صوتی شعر بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است سعدی – غزل 77 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. ای مجلسیان راه خرابات کدام است. هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتند.

     

     

    شعر بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است – غزل 77 – سعدی

     

    بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است

    ای مجلسیان راه خرابات کدام است

     

    هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتند

    ما را غمت ای ماه پری‌چهره تمام است

     

    برخیز که در سایهٔ سروی بنشینیم

    کانجا که تو بنشینی بر سرو قیام است

     

    دام دل صاحب نظرانت خم گیسوست

    وان خال بناگوش مگر دانهٔ دام است

     

    با چون تو حریفی به چنین جای در این وقت

    گر باده خورم خمر بهشتی نه حرام است

     

    با محتسب شهر بگویید که زنهار

    در مجلس ما سنگ مینداز که جام است

     

    غیرت نگذارد که بگویم که مرا کشت

    تا خلق ندانند که معشوقه چه نام است

     

    دردا که بپختیم در این سوز نهانی

    وان را خبر از آتش ما نیست که خام است

     

    سعدی مبر اندیشه که در کام نهنگان

    چون در نظر دوست نشینی همه کام است

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    سعدی قالب: غزل وزن شعر: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)

     

    بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است سعدی است. این قطعه‌ها توسط  محسن لیله‌کوهی، سعیده تهرانی‌نسب و سهیل قاسمی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    15 جمله معروف مرگ خوش آلبر کامو – تکه کتاب

    شعر داد مرا روزگار مالش دست جفا خاقانی – قصیده ۱۴

    شعر ما را همه شب نمی‌برد خواب سعدی – غزل 26

    چون خورم می در سرم سودایِ یار آید پدید ایرج میرزا _ غزل 8

     

    معنی بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است

    بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است ای مجلسیان راه خرابات کدام است

    خرقه پوشیدن برای من که می بامدادی نوشیده ام روا نیست. ای اهل مجس، راه خرابات را به من نشان دهید تا در آنجا خودی خود را خراب کنم.

    [صبوحی = شراب بامدادی / زدن = نوشیدن (لغت نامه) / خرقه = درلغت به معنی پاره و قطعه ای از جامه و گاه تمام آن است و در اصطلاح صوفیه، به جامه ای پشمین که غالباََ از پاره های به هم دوخته فراهم آمده است. در ترجمه فرهنگ البسۀ، در مورد کلمۀ خرقه چنین آمده است. خرقه به معنای لباس یا ردای خشنی است که در شرق، فقیران و صوفیان بر تن می کنند / خرابات = در لغت به معنی میخانه و فاحشه خانه و قمارخانه است. و در اصطلاح صوفیه عبارت است از خراب شدن صفاتِ بشریه و فانی شدن وجودِ جسمانی / خراباتی = مرد کامل که از او معارفِ الهیه بی اختیار صادر شود].

     

    معنی هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتند

    هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتند ما را غمت ای ماه پری‌چهره تمام است

    هر کسی در دنیا به گونه ای به شادمانی سرگرم است، ولی ای زیباروی پری چهره، اندوه عشق تو برای ما کافی است.

    [پری چهره = زیبارو / پری = جنّ مؤنّث که موجودی است از عالَم غیر مرئی که با جمال خود انسان را می فریبد / تمام = بس].

     

    معنی برخیز که در سایهٔ سروی بنشینیم

    برخیز که در سایهٔ سروی بنشینیم کانجا که تو بنشینی بر سرو قیام است

    برخیز تا برویم و در سایه سروی بنشینیم. آری، هر جا که تو بنشینی، سرو با همۀ راست قامتی باید کمر به خدمت تو بندد و در پیش تو به پای ایستد.

    [قیام = به خدمت ایستادن].

     

    معنی دام دل صاحب نظرانت خم گیسوست

    دام دل صاحب نظرانت خم گیسوست وان خال بناگوش مگر دانهٔ دام است

    خم گیسوانت چونان دامی دل اهل نظر را صید می کند و خال کنار بناگوشت چونان دانه ای برای فریب دل در زیر این دام نهاده شده است.

    [صاحب نظران = روشن دلان و آگاهان، کسانی که به چشم دل در کارها نگرند / خم = پیچ و تاب / بناگوش = نرمه و پسِ گوش / مگر = قید است به معنی همانا، یقیناََ].

     

    معنی با چون تو حریفی به چنین جای در این وقت

    با چون تو حریفی به چنین جای در این وقت گر باده خورم خمر بهشتی نه حرام است

    اگر با محبوبی چون تو در چنین جای مناسبی و در این لحظۀ خوش شراب نوشم. آن می حرام نیست بلکه مثل شراب بهشتی حلال است.

    [خَمر بهشتی = شراب طهور بهشتی].

     

    معنی با محتسب شهر بگویید که زنهار

    با محتسب شهر بگویید که زنهار در مجلس ما سنگ مینداز که جام است

    به مأمور احتساب بگویید که مبادا سنگ در مجلس ما بیندازی، زیرا در این مجلس جام های شکننده وجود دارد. جام شکنی مکن و محفل ما را بر هم مزن.

    [محتسب = نهی کننده از امور ممنوع در شرع، مأموری که کار او نظارت در اجرای احکام دین بود. از شخصیت های منفی و دوست نداشتنی در شعر فارسی است. / زنهار = شبه جمله است به معنی بدان و آگاه باش / سنگ انداختن = کنایه از آزار رساندن، مزاحم شدن].

     

    معنی غیرت نگذارد که بگویم که مرا کشت

    غیرت نگذارد که بگویم که مرا کشت تا خلق ندانند که معشوقه چه نام است

    غیرت و رشک به من اجازه نمی دهد تا کُشندۀ خویش را معرّفی کنم. زیرا در آن صورت، مردم نام معشوق مرا خواهند دانست.

    [غیرت = رشک و حسد].

     

    معنی دردا که بپختیم در این سوز نهانی

    دردا که بپختیم در این سوز نهانی وان را خبر از آتش ما نیست که خام است

    دریغا که در این آتش پنهان سوختیم، امّا کسی که خام است و آتشی در درون ندارد، از سوز دل ما آگاه نیست.

    [سوز نهانی = سوز و گداز دل / پختن = کنایه از با تجربه و کار آزموده شدن است / آتش = کنایه از غم و اندوه عشق / خام = کنایه از ناآزموده و بی تجربه].

     

    معنی سعدی مبر اندیشه که در کام نهنگان

    سعدی مبر اندیشه که در کام نهنگان چون در نظر دوست نشینی همه کام است

    ای سعدی، اندوه به خود راه مده، زیرا اگر دوست ترا بپذیرد، حتّی در دهان نهنگ هم به آرزوی خویش خواهی رسید.

    [اندیشه بردن = ترسیدن، بیمناک شدن / کام (مصراع اوّل) = دهان / کام (مصراع دوم) = مراد و آرزو / نظر = نگاه، مقابل].

     

     

    دیدگاه کاربران درباره‌ی غزل بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است سعدی

    دکتر ترابی میگوید:

    داستان سرو کاشمر و خلیفه ای که عمرش کفاف نداد تا کاخ ستم خویش باسرو داد بیاراید زبانزد است.
    تقدس درخت در سر زمین خشک و کم آب ما بی گمان خرافه نیست، راهی است از برای پاسداری طبیعت نگهداری سایه بانی بر مسافری خسته.
    اما داستان نهنگ و تمساح ….. و اینکه گمان بریم شاعران ما از زبان زیست شناخت امروز آگاه بوده اند و جغرافیای اروپاییان می دانسته اند از پایه سست است ( خواهشمندم مرا ببخشایید)
    ضرورت های شعری و گاه حتا تنگی قافیه را از نظر مبارک دور ندارید و به جای جستجوی علم در کلام اهل تغزل به جستار آن در زبان اهل علم میهنمان برخیزیم . گمان نمی کنم سعدی تفاوت آیشکده و کلیسا را نمی دانسته است و هم او می فرماید:
    گر به مسجد روم ابروی تو مهراب من است
    ور به آتشکده، زلف تو چلیپا دارم.

     

    از سرو کاشمر سخن در میان است . روز مرگ سردار دلیر میهن بزرگمان احمد شاه مسعود، دست به ارتکاب یکی ازکم شمار نوشته هایی زدم که یاران از سر مهر شعرشان خوانده اند، و امروز دریغم آمد با شما دوستان نادیده در میان ننهم و یاد دل آزار احمدرا زنده نگه ندارم:
    قامت تکیده ات ، سرو کاشمر را می مانست
    گرچه میانه بالا بودی
    و نه شگفت، که هم حرامیانی از سلاله عباسیان
    به کینه ات بریدند.
    تبارت به یزدگرد ناکام، نرسی ، به پیروز می رسید
    گر چه رخت شاهانه نداشتی
    تا خون آسیابانان ، طمع در جامه ات کنند
    سینه مهربانت ، آتشکده بلخ بود
    ارچه به مکه نماز می بردی
    و هم از قبیله مکیانند، آنان که خاموشیت را به مهراب عشق،
    بی نمازان،
    اینک ، به سور نشسته اند.
    گیسوی چنگ ، بریده باد !!
    که در مرگ جانگدازت ، برزیگر امیدهای نا امید
    خرمن ، خرمن، گیسو گشاده ایم.
    شهید از مریدان حافظ بود و اشارات من به سخن خواجه بی منظوری نیست.

     

    احسان چراغی میگوید:

    اشاره زیبای سعدی به قد و بالای معشوق:

     

    برخیز که در سایه سروی بنشینیم

    کان جا که تو بنشینی بر سرو قیام است

     

     

    معنی غزل بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است سعدی چیست؟

    خرقه پوشیدن برای من که می بامدادی نوشیده ام روا نیست. ای اهل مجس، راه خرابات را به من نشان دهید تا در آنجا خودی خود را خراب کنم.

    [صبوحی = شراب بامدادی / زدن = نوشیدن (لغت نامه) / خرقه = درلغت به معنی پاره و قطعه ای از جامه و گاه تمام آن است و در اصطلاح صوفیه، به جامه ای پشمین که غالباََ از پاره های به هم دوخته فراهم آمده است. در ترجمه فرهنگ البسۀ، در مورد کلمۀ خرقه چنین آمده است. خرقه به معنای لباس یا ردای خشنی است که در شرق، فقیران و صوفیان بر تن می کنند / خرابات = در لغت به معنی میخانه و فاحشه خانه و قمارخانه است. و در اصطلاح صوفیه عبارت است از خراب شدن صفاتِ بشریه و فانی شدن وجودِ جسمانی / خراباتی = مرد کامل که از او معارفِ الهیه بی اختیار صادر شود].

     

    شعر بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است اثر کیست؟

    این شعر اثر سعدی شیرازی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    مهدیه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»