دانلود دکلمه صوتی شعر ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدهست؟ سعدی – غزل 62 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. وی باغ لطافت به رویت که گزیدهست؟ زیباتر از این صید همه عمر نکردهست.
شعر ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدهست؟ – غزل 62 – سعدی
ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدهست؟
وی باغ لطافت به رویت که گزیدهست؟
زیباتر از این صید همه عمر نکردهست
شیرینتر از این خربزه هرگز نبریدهست
ای خضر حلالت نکنم چشمهٔ حیوان
دانی که سکندر به چه محنت طلبیدهست؟
آن خون کسی ریختهای یا می سرخ است
یا توت سیاه است که بر جامه چکیدهست
با جمله برآمیزی و از ما بگریزی
جرم از تو نباشد گنه از بخت رمیدهست
نیک است که دیوار به یک بار بیفتاد
تا هیچکس این باغ نگویی که ندیدهست
بسیار توقف نکند میوهٔ بر بار
چون عام بدانست که شیرین و رسیدهست
گل نیز در آن هفته دهن باز نمیکرد
وامروز نسیم سحرش پرده دریدهست
در دجله که مرغابی از اندیشه نرفتی
کشتی رود اکنون که تتر جسر بریدهست
رفت آن که فقاع از تو گشایند دگر بار
ما را بس از این کوزه که بیگانه مکیدهست
سعدی در بستان هوای دگری زن
وین کشته رها کن که در او گله چریدهست
از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:
سعدی قالب: غزل وزن شعر: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدهست؟ صوتی
پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدهست؟ سعدی است. این قطعهها توسط حمیدرضا محمدی، محسن لیلهکوهی، سعیده تهرانینسب، سهیل قاسمی و پری ساتکنی عندلیب خوانده شدهاند.
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
15 جمله معروف مرگ خوش آلبر کامو – تکه کتاب
شعر مرا دوست بدار اندکی ولی طولانی کریستوفر مارلو
شعر ما را همه شب نمیبرد خواب سعدی – غزل 26
چون خورم می در سرم سودایِ یار آید پدید ایرج میرزا _ غزل 8
معنی ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدهست؟
ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدهست؟ وی باغ لطافت به رویت که گزیدهست؟
ای معشوق زیباروی من، چه کسی لبان سرخت را مکیده است؟ و ای یار لطیف، چه کسی چهره همانند بِه تو را به دندان گرفته است؟
[لعبت = در لغت به معنی عروسک و پیکرِ نگاشته / لعل = سنگ قیمتی سرخ رنگ / مزیدن = مکیدن ، مزه کردن و چشیدن / گزیدن = به دندان گرفتن، گاز گرفتن / در این بیت «لب» به «لعل» و «لطافت» به «باغ» و «روی» به «بِه» تشبیه شده است].
معنی زیباتر از این صید همه عمر نکردهست
زیباتر از این صید همه عمر نکردهست شیرینتر از این خربزه هرگز نبریدهست
کسی که لب لعلت را مکیده و بِهِ رویت را به دندان گرفته، در تمام عمر خود صیدی زیباتر از این به دست نیاورده و هرگز خربزه ای بدین شیرینی نبُریده است.
[در این بیت «معشوق» به صیدی زیبا و خربزه ای شیرین تشبیه شده است].
معنی ای خضر حلالت نکنم چشمهٔ حیوان
ای خضر حلالت نکنم چشمهٔ حیوان دانی که سکندر به چه محنت طلبیدهست؟
ای خضر، بهره مندی از چشمۀ آب حیات حلالت مباد. آیا می دانی که اسکندر برای رسیدن بدان محنت و مرارتی را متحمّل شده است؟
سکندر = اسکندر، در روایات تاریخی ، اسکندر محرّف الکساندر، پادشاه یونان است که پسر فیلپوس بود و 33 سال عمر کرد و ایران و هند را مسخّر خود ساخت. امّا اسکندر در نزد مورّخین پارسی قدیم و اسلامی به رومی معروف است. اسکندر در ادبیات پیش از اسلام ایران ، گُجَستَک یعنی ملعون است. امّادر دورۀ اسلامی شخصیّتی است بسیار محبوب و حتّی او را از پیامبران نیز شمرده اند. مفسران کلمۀ ذوالقرنین در قرآن را اشاره به اسکندر دانسته اند. در روایات آمده که اسکندر همراه خِضر در طلب آب حیات به ظلمات رفت. امّا هنگامی که خواست از آن بنوشد ، چشمه از نظر او ناپدید شد. برخی گفته اند که خِضر از مقدّمان سپاه اسکندر بود و برخی نیز گفته اند که اسکندر از خویشاوندان خضر بود ( فرهنگ تلمیحات ).
معنی آن خون کسی ریختهای یا می سرخ است
آن خون کسی ریختهای یا می سرخ است یا توت سیاه است که بر جامه چکیدهست
آیا آنچه که بر جامه ات ریخته، خون کسی است که کشتۀ عشق توست یا شراب سرخ یا آب توتِ سیاه است.
معنی با جمله برآمیزی و از ما بگریزی
با جمله برآمیزی و از ما بگریزی جرم از تو نباشد گنه از بخت رمیدهست
با همگان معاشرت و اختلاط می کنی، ولی از ما می گریزی. این گریختن گناه تو نیست بلکه بَداقبالی من است که بخت از من رمیده است.
[جمله = همه / بخت رمیده = سعادت و اقبال گریزان و نافرمان].
معنی نیک است که دیوار به یک بار بیفتاد
نیک است که دیوار به یک بار بیفتاد تا هیچکس این باغ نگویی که ندیدهست
چه نیکو شد که حصار باغ دوشیزگی تو یکباره فرو ریخت. تا دیگر نتوانی که مدّعی شوی که هیچ کس باغ عصمت و دوشیزگی مرا ندیده است.
معنی بسیار توقف نکند میوهٔ بر بار
بسیار توقف نکند میوهٔ بر بار چون عام بدانست که شیرین و رسیدهست
اگر عوام بدانند که میوۀ روی درخت رسیده و شیرین است، نمی گذارند آن میوه خیلی روی درخت بماند.
[بر بار = برِ درخت و شاخه / عام = مردم].
معنی گل نیز در آن هفته دهن باز نمیکرد
گل نیز در آن هفته دهن باز نمیکرد وامروز نسیم سحرش پرده دریدهست
با توجّه به مضمون بیت قبل، گل نمی خواست شکوفایی اش یک هفته دوام داشته باشد. امّا چه می توان کرد که امروز نسیم سحرگاهی پردۀ گل را درید. همچنانکه تو به دست اغیار افتادی و دوشیزگی ات از بین رفت.
معنی در دجله که مرغابی از اندیشه نرفتی
در دجله که مرغابی از اندیشه نرفتی کشتی رود اکنون که تتر جسر بریدهست
در دجله که پیشتر مرغابی کوچک هم از ورود بدآن هراس داشت، اینک به دلیل اینکه تاتار ویرانگر پل آن را در هم دریده است، کشتی بزرگ بدآن وارد می شود.
[اندیشه = ترس و بیم / تَتَر = تاتار، نام قبیله ای از مغول بود که بعدها بر بعضی از قبایل آسیای مرکزی اطلاق می شد. / جِسر = پل].
معنی رفت آن که فقاع از تو گشایند دگر بار
رفت آن که فقاع از تو گشایند دگر بار ما را بس از این کوزه که بیگانه مکیدهست
گذشت آن روزگاری که به خود می بالیدی و می شد از دست تو باده گرفت. ما را به کوزه ای که بیگانه از آن نوشیده باشد نیازی نیست.
[فُقاع = شرابی که از جَو و مویز و جز آن گیرند، آب جو / فقاع گشودن = کنایه از تفاخر کردن، بالیدن، نازیدن].
معنی سعدی در بستان هوای دگری زن
سعدی در بستان هوای دگری زن وین کشته رها کن که در او گله چریدهست
ای سعدی، درِ باغ دوستی و عشق دیگری را بکوب و این مزرعه را که در آن گلّه ای چریده است، رها کن. (به دنبال کسی باش که دست خوردۀ دیگری نباشد).
[درِ چیزی را زدن = کنایه از چیزی را طلب کردن].
دیدگاه کاربران دربارهی غزل ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدهست؟ سعدی
ندا میگوید:
با جمله بر آمیزی و از ما بگریزی
جرم از تو نباشد گنه از بخت رمیده است
سعدی چقدر هنرمندانه در مصرع اول جرم و تقصیر معشوق را شرح میده و در مصرع دوم این جرم را منسوب به بختن پریشان خودش میدونه. جوری که هم حرفش را زده باشه هم نه.
ناشناس میگوید:
رفت آن که فقاع از تو گشایند دگربار
ما را بس از این کوزه که بیگانه مکیدهست
فقاع: آبجو است و معرب واژه فوگان
فقاع گشادن: باز کردن سر بطری یا شیشه آبجو
و به مجاز نازیدن،افتخار و لافیدن مانند سر پپسی(نوشابه) باز کردن
دیگر از آن گذشته که دگربار برایت سر نوشابه باز کنند(نازت کشند) برای ما بس است از این کوزه که هر بیگانه ای از آن مکیده است.
مجید میگوید:
یک بیت در بعضی نسخه های چاپ سنگی وجود دارد که از شعر حذف شده است:
وین کارد که تا دسته فرو رفت به مقصود
شیرین تر از این خربزه هرگز نبریدست
معنی غزل ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدهست؟ سعدی چیست؟
ای معشوق زیباروی من، چه کسی لبان سرخت را مکیده است؟ و ای یار لطیف، چه کسی چهره همانند بِه تو را به دندان گرفته است؟
[لعبت = در لغت به معنی عروسک و پیکرِ نگاشته / لعل = سنگ قیمتی سرخ رنگ / مزیدن = مکیدن ، مزه کردن و چشیدن / گزیدن = به دندان گرفتن، گاز گرفتن / در این بیت «لب» به «لعل» و «لطافت» به «باغ» و «روی» به «بِه» تشبیه شده است].
شعر ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدهست؟ اثر کیست؟
این شعر اثر سعدی شیرازی است.
- هفتهای میرود از عمر و به ده روز کشید – 273 - ژوئن 12, 2023
- آن که نقشی دیگرش جایی مصور میشود – 272 - ژوئن 12, 2023
- بخت این کند که رای تو با ما یکی شود – 271 - ژوئن 11, 2023