این شنیدم بینشا در بزم رندان گفته‌ای

این شنیدم بینشا در بزم رندان گفته‌ای

  • شعر این شنیدم بینشا در بزم رندان گفته‌ای _ ملک الشعرا بهار 

    زرین جوشنم

     

    این شنیدم بینشا در بزم رندان گفته‌ای

    یافته ره سستیئی در نظم و نثر متقنم

     

    در سیاست‌ هرچه گفتی‌ دارمت‌ معذور از آنک

    بوده‌ای مزدور و بر مزدور نرم است آهنم

     

    این زمان بر نظم و نثرم چرب‌دستی می کنی

    دست کوته کن که سوزانست اینجا روغنم

     

    ره نیابد هیچ پستی در من از توفیر وقت

    من نه شمع شامگاهم کآفتاب معلنم

     

    گردش ایام از حالت نگرداند مرا

    کهنه چو خایی نیم ای خواجه زرین ‌جوشنم

     

    پاک و روشن شبچراغم ایمن از نقص و فتور

    خود نه فانوسم که سوزد شعله‌ای پیراهنم

     

    دامنم چون دامن عیسی است پاک از هر عوار

    کی کند آلوده طعن این یهودان دامنم

     

    تو به نور من مرا بینی به تاریکی مقیم

    خندی و گویی که تاریک است نجم روشنم

     

    من چراغ نوربخشم بر سر دریای ژرف

    نور هر سو رانده و مانده سیه پیرامنم

     

    تشنه میرد شیر و به آبشخوار خوکان نگذرد

    چون سخن گویی تو باری من زنخ کمتر زنم

     

    این خموشی را غنیمت دان که گر از لابدی

    در سخن آیم بسی همچون تو را خامش کنم

     

    چون قلم در دست گیرم لوح مکنونات را

    گرد سرگردانم و آنجا که خواهم افکنم

     

    گاه بیخ نیتت را از نهادت برکشم

    گاه تخم فکرتت را درکلاهت بشکنم

     

    چشم بهروزی مدار از رنجش من زان که من

    چون برنجم خاک در چشم فلک بپراکنم

     

    صعب دریایی خطیرم لیک آرام و خموش

    آوخ ار انگیزش خشمی بلرزاند تنم

     

    سنگ بر شهلان میفکن خشت بر دریا مزن

    یال شیر نر مپیرا، دم فروکش‌، کاین منم

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)

     

    قالب شعر: قطعه

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    ای بزرگان به من جواب دهید

    همنفس همنفس مشو نزدیک – افسانه زندگی

    ای که رحمت می‌نیاید بر منت – 144

    ناوک زن سینه‌ ها شود مژگانت – ۶۳

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    این شنیدم بینشا در بزم رندان گفته‌ای

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «این شنیدم بینشا در بزم رندان گفته‌ای یافته ره سستیئی در نظم و نثر متقنم در سیاست‌ هرچه گفتی‌ دارمت‌ معذور از آنک بوده‌ای مزدور و بر مزدور نرم است آهنم» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «صعب دریایی خطیرم لیک آرام و خموش آوخ ار انگیزش خشمی بلرزاند تنم سنگ بر شهلان میفکن خشت بر دریا مزن یال شیر نر مپیرا، دم فروکش‌، کاین منم» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر زرین جوشنم ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر زرین جوشنم ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *