آن-مصر-مملکت-که-تو-دیدی-خراب-شد-خاقانی

آن مصر مملکت که تو دیدی خراب شد – ۵۰

  • شعر آن مصر مملکت که تو دیدی خراب شد خاقانی – قصیده ۵۰

    در رثاء امام محمد بن یحیی و حادثهٔ حبس سنجر در فتنهٔ غز

     

     

     

    آن مصر مملکت که تو دیدی خراب شد

    و آن نیل مکرمت که شنیدی سراب شد

     

    سرو سعادت از تف خذلان زگال گشت

    و اکنون بر آن زگال جگرها کباب شد

     

    از سیل اشک بر سر طوفان واقعه

    خوناب قبه قبه به شکل حباب شد

     

    چل گز سرشک خون ز برخاک بر گذشت

    لابل چهل قدم ز بر ماهتاب شد

     

    هم پیکر سلامت و هم نقش عافیت

    از دیدهٔ نظارگیان در نقاب شد

     

    دل سرد کن ز دهر که هم دست فتنه گشت

    اندیشه کن ز پیل که هم جفت خواب شد

     

    ایام سست رای و قدر سخت گیر گشت

    اوهام کند پای و قدر تیز تاب شد

     

    دفع قضا به آه شب کندرو کنید

    هر چند بارگیر قضا تیزتاب شد

     

    گر آتش درشت عذابی است بر نبات

    آن آب نرم بین که بر او چون عذاب شد

     

    عاقل کجا رود؟ که جهان، دار ظلم گشت

    نحل از کجا چرد؟ که گیا زهر ناب شد

     

    ربع زمین بسان تب ربع برده پیر

    از لرزه و هزاهز در اضطراب شد

     

    کار جهان و بال جهان دان که بر خدنگ

    پر عقاب آفت جان عقاب شد

     

    افلاک را پلاس مصیبت بساط گشت

    اجرام را وقایهٔ ظلمت حجاب شد

     

    ماتم سرای گشت سپهر چهارمین

    روح الامین به تعزیت آفتاب شد

     

    از بهر آنکه نامه بر تعزیت شوند

    شام و سحر دوپیک کبوتر شتاب شد

     

    در ترک تاز فتنه ز عکس خیال خون

    کیوان به شکل هندوی اطلس نقاب شد

     

    دوش آن زمان که طرهٔ شب شانه کرد چرخ

    موی سپید دهر به عنبر خضاب شد

     

    بی‌دست ارغنون زن گردون به رنگ و شکل

    شب موی گشت و ماه کمانچهٔ رباب شد

     

    دیدم صف ملائکهٔ چرخ نوحه‌گر

    چندان که آن خطیب سحر در خطاب شد

     

    گفتم به گوش صبح که این چشم زخم چیست

    کاشکال و حال چرخ چنین ناصواب شد

     

    صبح آه آتشین ز جگر برکشید و گفت

    دردا که کارهای خراسان ز آب شد

     

    گردون سر محمد یحیی به باد داد

    محنت نصیب سنجر مالک رقاب شد

     

    از حبس این خدیو، خلیفه دریغ خورد

    وز قتل آن امام، پیمبر مصاب شد

     

    بدعت ز روی حادثه پشت هدی شکست

    شیطان خلاف قاعده رجم شهاب شد

     

    ای آفتاب حربهٔ زرین مکش که باز

    شمشیر سنجری ز قضا در قراب شد

     

    وی مشتری ردا بنه از سر که طیلسان

    در گردن محمد یحیی طناب شد

     

    ای آدم الغیاث که از بعد این خلف

    دار الخلافهٔ تو خراب و یباب شد

     

    ای عندلیب گلشن دین زار نال زار

    کز شاخ شرع طوطی حاضر جواب شد

     

    ای ذوالفقار دست هدی زنگ گیر، زنگ

    کن بوتراب علم به زیر تراب شد

     

    خاقانیا وفا مطلب ز اهل عصر از آنک

    در تنگنای دهر وفا تنگیاب شد

     

    آن کعبه وفا که خراسانش نام بود

    اکنون به پای پیل حوادث خراب شد

     

    عزمت که زی جناب خراسان درست بود

    برهم شکن که بوی امان ز آن جناب شد

     

    بر طاق نه حدیث سفر ز آنکه روزگار

    چون طالع تو نامزد انقلاب شد

     

    در حبس گاه شروان با درد دل بساز

    کان درد راه توشهٔ یوم الحساب شد

     

    گل در میان کوره بسی درد سر کشید

    تا بهر دفع دردسر آخر گلاب شد

     

    از چاه دولت آب کشیدن طمع مدار

    کان دلوها درید و رسن‌ها ز تاب شد

     

    دولت به روزگار تواند اثر نمود

    حصرم به چار ماه تواند شراب شد

     

    فتح سعادت از سر عزلت برآیدت

    کوکشت زرد عمر تو را فتح باب شد

     

    عقل از برات عزلت، صاحب خراج گشت

    ابر از زکات دریا صاحب نصاب شد

     

    سیمرغ را خلیفهٔ مرغان نهاده‌اند

    هر چند هم لباس خلیفهٔ غراب شد

     

    معجز عنان کش سخن توست اگر چه دهر

    با هر فسرده‌ای به وفا هم رکاب شد

     

    اول به ناقصان نگرد دهر کز نخست

    انگشت کوچک است که جای حساب شد

     

    از طمطراق این گره تر مترس از آنک

    باد است کو دهل زن خیل سحاب شد

     

    بر قصر عقل نام تو خیر الطیور گشت

    در تیه جهل خصم تو شر الدواب شد

     

    گفتی که یارب از کف آزم خلاص ده

    آمین چه می‌کنی که دعا مستجاب شد

     

     

     

    شعر در رثاء امام محمد بن یحیی و حادثهٔ حبس سنجر در فتنهٔ غز خاقانی

    البته نام اصلی این شعر «در رثاء امام محمد بن یحیی و حادثهٔ حبس سنجر در فتنهٔ غز» است که توسط خاقانی، شاعر و قصیده‌سرای بزرگ ما، نوشته شده. این شعر این گونه آغاز می‌شود: «آن مصر مملکت که تو دیدی خراب شد».

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    خاقانی قالب: قصیده وزن شعر: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان نا آشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

     

    دیدگاه کابران درباره آن مصر مملکت که تو دیدی خراب شد

     

    شهریار مشکین می گوید:

    در بیت نخست، «مصر» به معنی شهر بزرگ و «مملکت» به معنی آباد است و معنی مصراع اوّل چنین است: آن شهر بزرگ آباد که تو قبلاً دیدی ویران و خراب گشت و نابود شد.

     


    غزالی می گوید:

    این قصیده در کشته شدن امام محمد بن یحیی نیشابوری که شاگر امام محمد غزالی و از مدرسان نظامیه نیشابور که به دست غزان که هجوم این طایفه از وقایع شوم در تاریخ ایران است سروده شده.در این حادثه سلطان سنجر سلجوقی پنج سال اسیر می شود. تاریخ نویسان از وحشتناک ترین حادثه که مردم زیادی در آن کشته شده اند یاد کرده اند.
    بیت
    گردون سر محمد یحیی به باد داد
    محنت نصیب سنجر مالک رقاب شد
    اشاره به همین حادثه دارد.
    وانوری هم قصید در این واقعه دارد.
    رجوع شود به غزالی نامه تالیف همایی فصل شاگردان امام محمد غزالی

     

     

    شعر آن مصر مملکت که تو دیدی خراب شد اثر کیست؟

    این شعر اثر خاقانی است.

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    تینا

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»