آخر زغم عشقت ای طفل دبستانی

آخر زغم عشقت ای طفل دبستانی _ 96

  • شعر آخر زغم عشقت ای طفل دبستانی _ غزل96 _ ملک الشعرا بهار 

     

    آخر زغم عشقت ای طفل دبستانی

    رفتم من از این عالم‌، عالم به تو ارزانی

     

    عشق من و تو ای ماه بیرون ز شگفتی نیست

    من پیر جهان‌دیده‌، تو طفل دبستانی

     

    نشگفت گر از مجنون در عشق شوم افزون

    کز معرفت افزون است شهری ز بیابانی

     

    تو اول و تو ثانی در خوبی و رعنایی

    ای ثانی بی‌اول وی اول بی‌ثانی

     

    درآتش عشق ای دوست می‌سوزم و می‌بینی

    وز درد فراق ای یار می‌نالم و می‌دانی

     

    در عشق پشیمانی آیین محبت نیست

    عاشق نبرد هرگز در عشق پشیمانی

     

    در بند سر زلفت یک جمع پریشانند

    زان جمله یکی نبود چون من به پریشانی

     

    تو شاه نکوروبان‌، من شاه سخن گوبان

    تو خود به نکورویی‌، من خود به سخندانی

     

    ما را به فسون سازی جانا چه دهی بازی

    تو کودک قفقازی‌، من رند خراسانی

     

    تو ناز کنی از این‌، کَت دلبر خود خوانم

    من فخر کنم از این کم بندهٔ خود خوانی

     

    عشق تو به ‌آسانی بیرون نرود از دل

    بیرون نرود از دل عشق تو به ‌آسانی

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)

     

    قالب: غزل

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    عشق و نفرت فردی و اجتماعی در آثار

    چو گل بیش ندهم سران را صداعی – ۲۱۷

    تو اگر خامی و ما سوخته‌، توفیر بسی است _ 23

    گهی با دزد افتد کار و گاهی با عسس ما را _ 3

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    آخر زغم عشقت ای طفل دبستانی

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «آخر زغم عشقت ای طفل دبستانی رفتم من از این عالم‌، عالم به تو ارزانی عشق من و تو ای ماه بیرون ز شگفتی نیست من پیر جهان‌دیده‌، تو طفل دبستانی» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «تو ناز کنی از این‌، کَت دلبر خود خوانم من فخر کنم از این کم بندهٔ خود خوانی عشق تو به ‌آسانی بیرون نرود از دل بیرون نرود از دل عشق تو به ‌آسانی» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر آخر زغم عشقت ای طفل دبستانی ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر آخر زغم عشقت ای طفل دبستانی ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *