شب در آفاق تاریک مغرب - برف و خون

شب در آفاق تاریک مغرب – برف و خون

  • شب در آفاق تاریک مغرب – برف و خون

     

    شب ، در آفاق تاریک مغرب
    خیمه اش را شتابان برافراشت

    آسمان ها همه قیرگون بود
    برف ، در تیرگی دانه می کاشت

    من ، هراسان در آن راه باریک
    با غریو درختان تنها

    می دویدم چو مرغان وحشی
    بر سر بوته ها و گون ها

    گاهی آهنگ پای سواری
    می رسید از افق های خاموش

    بادی آشفته می آمد از دور
    تا مگر گیرد او را در آغوش

    من زمانی نمی ماندم از راه
    گویی از چابکی می پریدم

    بوته ها ، سایه ها ، کوهساران
    می دویدند و من می دویدم

    در دل تیرگی کلبه ای بود
    دود آن رفته بر آسمان ها

    پای تنها چراغی که می سوخت
    در دلش ، راز گویان شبا ن ها

    لختی از شیشه دیدم درون را
    خواستم حلقه بر در بکوبم

    ناگهان تک چراغی که می سوخت
    مرد و تاریکتر شد غروبم

    لحظه ای ایستادم به تردید
    گفتم این خانه ی مردگان است

    گویی آن دم کسی در دلم گفت
    فکر شب کن که ره بیکران است

    در زدم – در گشودند و ناگاه
    دشنه ای در سیاهی درخشید

    شیون ناشناسی که جان داد
    کلبه را وحشتی تازه بخشید

    کورمالان قدم پس نهادم
    چشم من با سیاهی نمی ساخت

    تا به خود آمدم ضربتی چند
    در دل کلبه از پایم انداخت

    خود ندانم کی از خواب جستم
    لیک ، دانم که صبحی سیه بود

    در کنارم سری نو بریده
    غرق خون بود و چشمش به ره بود

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    تطبیق تصویر استعاره ای زنان در اشعار دو بانو

    خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند – 250

    تاریکی پیچک وار به چپر ها پیچید – هنگامی

    به آفتاب بگویید – پوستی تازه

     

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    آ

    هان! هلا! آی!


    شب ، در آفاق تاریک مغرب

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «شب ، در آفاق تاریک مغرب خیمه اش را شتابان برافراشت آسمان ها همه قیرگون بود برف ، در تیرگی دانه می کاشت» آیا با این بیت ها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین نادر نادرپور که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این بیت ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای نادر نادرپور بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای بیت های پایانی یعنی : «خود ندانم کی از خواب جستم لیک ، دانم که صبحی سیه بود در کنارم سری نو بریده غرق خون بود و چشمش به ره بود» از چه بیت هایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای برف و خون

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر برف و خون نادر نادرپور بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *