شبهایِ تهران

شبهایِ تهران

  • شبهایِ تهران

     

    چقدر خوبه که تو هستی
    قشنگه حِسِ این خونه
    بیا با هم بریم بیرون
    با تو خیلی هوا خوبه

    همه اون نگاه خاصو
    تو میزاری توی چشمام
    عاشقت میشم هزار بار
    وقتی دِل میدی به حرفام

    میشی هم قدم تو با من
    چه خوبه حال و هوامون
    عشقی که میونمون هست
    چه میاد به هر دوتامون

    میشینیم ما تویِ ماشین
    با یک آهنگِ اِحساسی
    عَجَب حِسی عَجَب حالی
    چقدر خوب عشقو میشناسی

    تو دلهامون پُرِ اِحساس
    ما واسه هم پُر از حرفیم
    من و تو تا آخرای شب
    خیابونا رو میچرخیم…

    میرسیم ما آخرِ شب
    به یه کافه توی تجریش
    میخوریم دو فنجون داغ
    قهوه ی تَلخِ رو آتیش…

    وایسادیم کِنارِ آتیش
    تنها یک کافه همینجاست
    میدرخشه چِشمای تو
    مِثلِ یک نِگینِ زیباست …

    دستامون بالای آتیش
    به سر انگشت من و تو
    میخوره حرارتِ عشق
    کنارت دنیا میشه نو…

    میشم خیره به لبخندت
    مثهِ تابلویِ نقاشی
    تو شاهکارِ خداوندی
    که رنگِ عشق میپاشی…

    لبات یاقوت سُرخ و
    چشات چشمای جیرانه
    تنت رنگ دماوند و
    موهات شبهایِ تهرانه…

    تو هم میشنوی عزیزم
    خیلی آروم و زیرِ لب
    داره از عشقِ من و تو
    به ستاره ها میگه شب

    میگه اون یه شاهِ عشقه
    که نشسته پیشِ خاتون
    کیه که دلش نخواد که
    باشه یک لحظه به جاتون

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    سعید زند لَشَنی
    Latest posts by سعید زند لَشَنی (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *