زنجره
ستاره ای بود که از دامان آسمان دور از ماه فتاده بود و در لباس زنجره، روی زمین می بود. و حال زنجره ای بود، روی دستان چنار می نشست و تمام حواسش سوی مهتاب بود. یا زبان خویشتن با او سخن می گفت و چون دیگران زبانش را نمیدانستند، جیرجیر هایش را مزاحمتی برای خواب خواندند. گمان میکنم تنها با ماه سخن میگفت، اما تو بگو، ماه زبانش را میفهمید؟!..
Latest posts by زنجره ای دور از مهتاب (see all)
- زنجره - آگوست 30, 2023
- گوش کن - آگوست 30, 2023
- شعر میخوانم - آگوست 30, 2023