روزگاری که از طلایه مرگ

روزگاری که از طلایه مرگ

  • روزگاری که از طلایه مرگ

    در ضعف و پیری

     

    روزگاری که از طلایه مرگ

    شاخ عمر مرا خزان شد برگ

     

    ریخت در جویبار و گلبن خشک

    برف و کافور جای سنبل و پشک

     

    نعمت و ناز رخت بسته ز کوی

    سر به چوگان تن فتاده چو گوی

     

    گشته در خانقاه گوشه نشین

    داده بر باد هوش و دانش و دین

     

    خوار و بیمار و زار و فرسوده

    خون به رخساره از جگر سوده

     

    بسته برزخ در خروج و دخول

    گشته از قیل و قال خلق ملول

     

    پیک رحلت که پیریش نام است

    مرگ را صحبتش سرانجام است

     

    از در آمد مرا بداد نوید

    کاندرآ سوی بوستان امید

     

    رخت بربند ازین سرای کهن

    جامه نو پوش و خانه را نو کن

     

    برهان روح را ز محبس تن

    وین پری را ز بند اهریمن

     

    جامه نو کن که شوخکن شد و زشت

    خوشه خوشیده شد درو کن کشت

     

    تا ببینی یکی جهان فراخ

    لاله در باغ و میوه اندر شاخ

     

    شهد و شیر و شراب و شاهد و شمع

    دوستان در کنار و یاران جمع

     

    آرزوها بکام و دلها شاد

    باغها سبز و خانها آباد

     

     

    مطالب بیشتر در:

    وزن شعر: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)

     

    قالب شعر: منظومه

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    حال دلم طوفانیست

    در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم

    آن شنیدم خیمه ای از شاه روس

    مردم ایران دو فرقه اند که هر یک

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    روزگاری که از طلایه مرگ

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «روزگاری که از طلایه مرگ شاخ عمر مرا خزان شد برگ ریخت در جویبار و گلبن خشک برف و کافور جای سنبل و پشک» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «شهد و شیر و شراب و شاهد و شمع دوستان در کنار و یاران جمع آرزوها بکام و دلها شاد باغها سبز و خانها آباد» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    در ضعف و پیری

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر در ضعف و پیری ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *