رؤس دولت، شیوخ ملت، ببازی ایران، خراب گردید

رؤس دولت، شیوخ ملت، ببازی ایران، خراب گردید

  • شعر رؤس دولت، شیوخ ملت، ببازی ایران، خراب گردید _ ادیب الممالک 

    مرثیه مجلس پس از بمباردمان به حکم محمدعلی میرزای مخلوع

     

    رؤس دولت، شیوخ ملت، ببازی ایران، خراب گردید

    درین حوادث، برین مصیبت درون خارا، کباب گردید

     

    شده پریشان، دو زلف سنبل، همی زند چاک، بپیرهن گل

    وثاق قمری، سرای بلبل، مقام جغد و غراب گردید

     

    همای دولت، از آشیانه، فتاده در دام، بطمع دانه

    چرا نیاید، عدو بخانه، که پاسبان مست خواب گردید

     

    بگو بجمشید، بنال با درد که گلشنت را فلک خزان کرد

    بگو بدارا، ز مصر برگرد که نیل همت، سراب گردید

     

    کناره کردند ز ما طبیبان، کرانه جستند همه حبیبان

    روید و گوئید که ای رقیبان، دعایتان، مستجاب گردید

     

    لوای اقبال چو واژگون شد بجام احباب شراب خون شد

    چو بخت برگشت خرد زبون شد، حکیم دانا مجابگردید

     

    ز بی پناهی ز بخت شومی ز جور روسی ز ظلم رومی

    به اردبیل و خوی و ارومی حساب ما ناحساب گردید

     

    بر آن جوانان کنید شیون که کشته گشتند بدست دشمن

    زنانشانرا بدور گردن کمند گیسو طناب گردید

     

    بر آن عروسان که شد بیغما برنجن از دست جلاجل از پا

    ز خون داماد بجای حنا بدست و پاشان خضاب گردید

     

    بر آن شهیدان که سوخت تنشان دگر چه حاجت به پیرهنشان

    که خاک صحرا بود کفنشان، لباسشان، آفتاب گردید

     

    رفیق گرگان شده شبانان، شغالها جفت، بباغبانان

    ز خون یاران و نوجوانان زمین چو لعل خوشا بگردید

     

    بسی نمانده که لشکر روس ببام مسجد زنند ناقوس

    منال و ثروت جلال و ناموس فدای عالی جناب گردید

     

    ز بسکه قاضی گرفت رشوه ز بسکه حاکم فزود عشوه

    فتاده بیمار درون غشوه شهید زهر مذاب گردید

     

    گذار ایوان بپور ایران که قصر دیو است نه جای دیوان

    مرو غریوان بر خدیوان که ناله ات بی جواب گردید

     

    خطیب ناطق مرید صامت دبیر دانا ز گفته ساکت

    وکیل خائن بعزم ثابت جهنده همچون شهاب گردید

     

    خروش سیل است درین بیابان شرار برق است بکشت دهقان

    گسسته بند از جوال و انبان خلیده خر در خلاب گردید

     

    وکیل مست از می غرور است فقیه گرم لقای حور است

    وزیر چون در خیال سور است اسیر مالکرقاب گردید

     

    یکی بغارت نموده نیت یکی برون از ره حمیت

    میانه این دو، تن رعیت، چو دانه در آسیاب گردید

     

    بیاد اطلس، برای دیباج، زر و گهرمان، شده بتاراج

    زن و پسرمان بخصم محتاج، عروسمان بی نقاب گردید

     

    ره سلامت، دراز و باریک، بلا بیارد ز دور و نزدیک

    که بیژن ما، بچاه تاریک، اسیر افراسیاب گردید

     

    گسسته شد نظم، ز رشته ما، بدیو خو کرد، فرشته ما

    ز حاصل ما، ز کشته ما، عدویمان کامیاب گردید

     

    نه مال داریم نه جا و منزل، نه بهره یابیم ز کشت و حاصل

    کجا نشیند شراره دل، که دیده ما، پر آب گردید

     

    بما بگرید، مه و ستاره، همی بسوزد درون خاره

    دگر نداریم، طریق چاره، که عمرمان در شتاب گردید

     

    بس ای امیری، که ماه و مریخ، درخت ما را فکنده از بیخ

    مظفری گفت برای تاریخ به بازی ایران خراب گردید

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفاعلن فع مفاعلن فع مفاعلن فع مفاعلن فع

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    بیدار شدم با قطعه‌ ای رؤیا در کف – خواب عشقی گمشده است

    خاقانی را غم نو و درد کهن – ۲۷۷

    71 – دگر ره لعبت طاوس پیکر – پاسخ دادن شیرین خسرو را

    خطی از «ورلن» است – پایان

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    رؤس دولت، شیوخ ملت، ببازی ایران، خراب گردید

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «رؤس دولت، شیوخ ملت، ببازی ایران، خراب گردید درین حوادث، برین مصیبت درون خارا، کباب گردید شده پریشان، دو زلف سنبل، همی زند چاک، بپیرهن گل وثاق قمری، سرای بلبل، مقام جغد و غراب گردید» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «بما بگرید، مه و ستاره، همی بسوزد درون خاره دگر نداریم، طریق چاره، که عمرمان در شتاب گردید بس ای امیری، که ماه و مریخ، درخت ما را فکنده از بیخ مظفری گفت برای تاریخ به بازی ایران خراب گردید» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر مرثیه مجلس پس از بمباردمان به حکم محمدعلی میرزای مخلوع ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر مرثیه مجلس پس از بمباردمان به حکم محمدعلی میرزای مخلوع ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *