در-این-دامگاه-ارچه-همدم-ندارم-خاقانی

در این دامگاه ارچه همدم ندارم – ۱۴۴

  • در این دامگاه ارچه همدم ندارم خاقانی – قصیده ۱۴۴

    در مدح امام ناصر الدین ابراهیم

     

     

    در این دامگاه ارچه همدم ندارم

    بحمدالله از هیچ غم غم ندارم

     

    مرا با غم از نیستی هست سری

    که کس را در این باب محرم ندارم

     

    ندارم دل خلق و گر راست خواهی

    سر صحبت خویشتن هم ندارم

     

    چو از عالم خویش بیگانه گشتم

    سر خویشی هر دو عالم ندارم

     

    به سیمرغ مانم ز روی حقیقت

    که از هیچ مخلوق همدم ندارم

     

    به نام و به وحدت چنو سر فرازم

    که این هر دو معنی ازو کم ندارم

     

    مرا کشت زاری است در طینت دل

    که حاجت به حوا و آدم ندارم

     

    مرا عز و ذلی است در راه همت

    که پروای موسی و بلعم ندارم

     

    به پیش کس از بهر یک خندهٔ خوش

    قد خویش چون ماه نو خم ندارم

     

    چو در سبز پوشان بالا رسیدم

    دگر جامهٔ حرص معلم ندارم

     

    به کافور عزلت خنک شد دل من

    سزد گر ز مشک عمل شم ندارم

     

    دهان خشک و دل خسته‌ام لیکن از کس

    تمنای جلاب و مرهم ندارم

     

    به پازهر کس نگرم گرچه بر خوان

    یکی لقمه بی‌شربت سم ندارم

     

    به دیو امل عقل غره نسازم

    به باد طمع طبع خرم ندارم

     

    مرا باد و دیو است خارم اگرچه

    سلیمان نیم حکم و خاتم ندارم

     

    پیاده نباشم ز اسباب دانش

    گر اسباب دنیا فراهم ندارم

     

    هنر درخور معرکه دارم آخر

    اگر ساخت درخورد ادهم ندارم

     

    از آنم به ماتم که زنده است نفسم

    چو مرد از پسش هیچ ماتم ندارم

     

    گلستان جان آرزومند آب است

    از آن دیده را هیچ بی‌نم ندارم

     

    چو از حبس این چار ارکان گذشتم

    طربگاه جز هفت طارم ندارم

     

    اگرچه بریده پرم، جای شکر است

    که بند قفس سخت محکم ندارم

     

    برآرم پر و برپرم کشیانه

    به از قبهٔ چرخ اعظم ندارم

     

    نه خاقانیم گر همی عزم تحویل

    مصمم از این کلبهٔ غم ندارم

     

    مرا پای بسته است خاقانی ایدر

    چرا عزم رفتن مصمم ندارم

     

    همانا که این رخصت از بهر خدمت

    ز درگاه صدر معظم ندارم

     

    امام امم ناصر الدین که در دین

    امامت جز او را مسلم ندارم

     

    براهیم خوش‌نام کز مدحش الا

    صفات براهیم ادهم ندارم

     

    فلک خورد سوگند بر همت او

    که در کون جز تو مقدم ندارم

     

    ز خصمی که ناقص فتاده است نفسش

    کمال تو را هیچ مبهم ندارم

     

    گر او هست دجال خلقت برغمش

    تو را کم ز عیسی مریم ندارم

     

    وگر فعل ارقم کند من که چرخم

    زمرد جز از بهر ارقم ندارم

     

    زهی دین طرازی که بی‌نقش نامت

    در آفاق یک حرف معجم ندارم

     

    از آنگه که خاک درت سرمه کردم

    به چشم سعادت درون نم ندارم

     

    اگرچه ز انصاف با دشمن و دوست

    دم مدح رانم سر ذم ندارم

     

    به دنبال تو چون سگی برنیایم

    که طبع هنر کم ز ضیغم ندارم

     

    اگر تن به حضرت نیارم عجب نی

    که رخشی سزاوار رستم ندارم

     

    رخ از آب زمزم نشویم ازیرا

    که آلوده‌ام روی زمزم ندارم

     

    ز صدر تو گر غائبم جز به شکرت

    زبان بر ثنای دمادم ندارم

     

    دعاهات گفتم به خیرات بپذیر

    اگرچه دعای مقسم ندارم

     

     

     

     

     

    شعر در مدح امام ناصر الدین ابراهیم خاقانی

    البته نام اصلی این شعر «در مدح امام ناصر الدین ابراهیم» است که توسط خاقانی، شاعر و قصیده‌سرای بزرگ ما، نوشته شده. این شعر این گونه آغاز می‌شود: «در این دامگاه ارچه همدم ندارم».

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    خاقانی قالب: قصیده وزن شعر: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان نا آشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

     

    دیدگاه کاربران درباره در این دامگاه ارچه همدم ندارم

     

    دکتر امین لو می گوید:

    درمصرع دوم بیت ۳۳ کلمه نم صحیح نیست و تم به معنی تاری چشم و آب مروارید صحیح است و معنی بیت این است :

    در مصرع اول ممدوح خود را به سلیمان تشبیه کرده که در عهد او هیچ ظلمی در آفاق (جهان) اتفاق نمی افتاد. و در مصرع دوم ممدوح خود را به حضرت عیسی تشبیه کرده که عهد او در چشم هیچ کس مخصوصا حواریون او کوری و تم (کم بینی و آب مرواربد) پیدا نمی شود. خلاصه سخن اینکه در عهد ممدوح من عدالت و سلامت کاملا وجود دارد.

     

     

     

    شعر در این دامگاه ارچه همدم ندارم اثر کیست؟

    این شعر اثر خاقانی است.

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    تینا

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *