درد پا مربنده ات را ساخت بیحال ای وزیر

درد پا مربنده ات را ساخت بیحال ای وزیر

  • شعر درد پا مربنده ات را ساخت بیحال ای وزیر _ ادیب الممالک 

    برسم مطایبه خطاب بوزیر عدلیه وقت

     

    درد پا مربنده ات را ساخت بیحال ای وزیر

    گوشمالم داد و از غم کرد پامال ای وزیر

     

    پیکرم از بهر مشق این طبیبان شد چو آن

    لوح سیمین کز برای مشق اطفال ای وزیر

     

    گشته انگشتان پایم از ورم سخت و سطبر

    چون قضیب نو بلوغان گاه انزال ای وزیر

     

    بسکه از انژکسیون خستند جانم روز و شب

    ساق و رانم شد مشبک همچو غربال ای وزیر

     

    درد پا سهل است کز پیچ و فشار روزگار

    مقعدم وارون و امعا خسته ز اسهال ای وزیر

     

    طرفه اسهالی که پیچش چون کمند سام یل

    لیک زورش چون کمال رستم زال ای وزیر

     

    نفخها اندر دلم باشد که گر تیزی دهم

    کر شود از بانگ رعدش گوش طبال ای وزیر

     

    نه بتن جان نه برگ خون نه بسر مانده است هوش

    نه بکیسه زر نه اندر مخزنم مال ای وزیر

     

    گشته بیت المال ویران مال تاراج ستم

    در کف این مردم بردار و بر مال ای وزیر

     

    پیش هر دکتر چنان خاضع شوم از هول و بیم

    کو بود چون مرشد و من کوچک ابدال ای وزیر

     

    میگریزم از غم گردون دون بر اوج چرخ

    باز می بینم که آمد غم ز دنبال ای وزیر

     

    مرگ خود را بی امان تقدیر می کردم اگر

    بودی اندر دست من تقدیر آجال ای وزیر

     

    شکرلله خر ندارم ورنه با این پای لنگ

    هر که میدیدی مرا پنداشت دجال ای وزیر

     

    برنخیزد در تماشای خط و خال بتان

    آنکه برمیخواست از آواز خلخال ای وزیر

     

    گرگ بودم میش گفتم شیر بودم بز شدم

    اوفتادم مختصر زان یال و کوپال ای وزیر

     

    سختی و ستواری از حمدان و زانو دور گشت

    تندی و تیزی شد از دندان و چنگال ای وزیر

     

    جار و جنجال و خدم با خود میاور زینهار

    زانکه طبعم رنجه است از قیل و از قال ای وزیر

     

    سر دمم را از دم خود گرم کن مردانه وار

    کاین قماری هست اندر پیش پاچال ای وزیر

     

    خود چه باشد گر از آن پانصد که هر مه میبری

    عشر آن بر بنده ات فرمائی ارسال ای وزیر

     

    من علیل و گرسنه تو صاحب دخل و رسوم

    من شکسته پرتو از غم فارغ البال ای وزیر

     

    تو بهر مه میبری کان زر و گنج گهر

    من نبینم روی زر از سال تا سال ای وزیر

     

    گر مواسات و مساوات این بود در روزگار

    آفرین بر شیوه ظلام و جهال ای وزیر

     

    راستی بر گو تو تنها جلد و چست و چابکی

    یا وزیران جملگی رندند و رمال ای وزیر

     

    ذات پاکت را باستثنا سرودم مدحتی

    ز آنکه ممتازی بر اقران غرشمال ای وزیر

     

    سردی یی گر در سخن بینی مرا معذور دار

    ز آنکه باشد مسکنم در پشت یخچال ای وزیر

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    چون مرغ دلت پرید ناگه تو که‌ ای؟ – ۳۱۱

    زعفران و ترنج و خون

    برادران بجهان اعتمادکی شاید

    راستی که در دوره تیره و تاری زندگی می‌کنم – آهای آیندگان

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    درد پا مربنده ات را ساخت بیحال ای وزیر

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «درد پا مربنده ات را ساخت بیحال ای وزیر گوشمالم داد و از غم کرد پامال ای وزیر پیکرم از بهر مشق این طبیبان شد چو آن لوح سیمین کز برای مشق اطفال ای وزیر» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «ذات پاکت را باستثنا سرودم مدحتی ز آنکه ممتازی بر اقران غرشمال ای وزیر سردی یی گر در سخن بینی مرا معذور دار ز آنکه باشد مسکنم در پشت یخچال ای وزیر » از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر برسم مطایبه خطاب بوزیر عدلیه وقت ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر برسم مطایبه خطاب بوزیر عدلیه وقت ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *