خدایگانا تا کار ملک راست کنی

خدایگانا تا کار ملک راست کنی

  • شعر خدایگانا تا کار ملک راست کنی _ ادیب الممالک

     

    خدایگانا تا کار ملک راست کنی

    بپاستادی و دیری ز پای ننشستی

     

    ز بس که رنج کشیدی به روزگار دراز

    فسرده شد دل و روشن روان خود خستی

     

    زریر گشتت گلنار و کوژ شد قد سرو

    ز بس که در ره دولت، چونی، کمر بستی

     

    کنون چو شاخ گل اندر کنار جوی بروی

    که همچو سرو ز آسیب مهرگان رستی

     

    چو شیر نر بکمد او فتاده بودی و باز

    چو شیر نر همه تار کمند بگسستی

     

    نگویمت که بجستی چو شیر نر ز کمند

    که چون فرشته ز نیرنگ اهرمن جستی

     

    خدای بر تو ببخشود و دست همت حق

    گره گشود کزین بند جاودان رستی

     

    به چوب و تیشه فکرت چو موسی و چو خلیل

    هزار جادو و چندین طلسم بشکستی

     

    اسیر شست تو شد عافیت درین دریا

    که همچو ماهی آزاد گشته، از شستی

     

    اگر چه قدر تو پوشیده ماند بر دونان

    تو قدر مردم صاحب نظر بدانستی

     

    پزشک دانا بودی برای این بیمار

    که چاره همه دردش نکو توانستی

     

    جلالت تو نه زین دست و پایگاه بود

    که پایدار و قوی پنجه و زبردستی

     

    حضیض و اوج مه و مهر در سپهر یکی است

    مقام تست برون از بلندی و پستی

     

    کسان ز جام هوی مست و سرخوشند ولی

    تو از می خرد و جام معرفت مستی

     

    بمان به عیش و طرب جاودانه در گیتی

    که مایه طرب عالمی تو تا هستی

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)

     

    قالب شعر: قطعه

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    حال دلم طوفانیست

    در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم

    آن شنیدم خیمه ای از شاه روس

    مردم ایران دو فرقه اند که هر یک

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    خدایگانا تا کار ملک راست کنی

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «خدایگانا تا کار ملک راست کنی بپاستادی و دیری ز پای ننشستی ز بس که رنج کشیدی به روزگار دراز فسرده شد دل و روشن روان خود خستی» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «کسان ز جام هوی مست و سرخوشند ولی تو از می خرد و جام معرفت مستی بمان به عیش و طرب جاودانه در گیتی که مایه طرب عالمی تو تا هستی» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر خدایگانا تا کار ملک راست کنی ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر خدایگانا تا کار ملک راست کنی ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *