بررسی-دو-منظومه-فولکوریک-از-شاملو

بررسی دو منظومۀ فولکوریک

  • بررسی دو منظومۀ فولکوریک از شاملو«ادبیات عامیانه پایه و اساس فرهنگ هر ملتی را نشان میدهد. شاید این نوع ادبیات در نگاه اول به ظاهر ساده و حقیر جلوه کند اما زمانی که عناصر سازنده آن به دست هنرمند سپرده شود با همان عناصر ساده میتواند دست به آفرینش شاهکاری جهانی بزند. مگر نه این است که شاهکاری چون شاهنامه فردوسی غالب عناصر و اصول خود را از ادبیات و داستان های عامیانه اقتباس کرده است. می دانیم که ادبیات شفاهی مادر ادبیات کتبی است.» ستوده، ۱۳۷۸ (۵۰) به عبارتی دیگر ادبیات کلاسیک پرورش یافته ادبیات عامه است و اگر اثری چون شاهنامه به عنوان یک اثر جهانی در حیطۀ ادبیات کلاسیک مطرح است، ناشی از این مطلب است که ریشه در ادبیات شفاهی عامیانه دارد. «فرهنگ عامه یا فرهنگ مردمی یا فولکلور، مرکب از دو بخش folk به معنی توده و lore به معنی دانش ، اصطلاحی است که در سال ۱۸۴۶ از سوی ویلیام تامس ( William Thams) عتیقه شناس انگلیسی ابداع شد و به نحوۀ زندگی انسانها در طبیعت ، رفتارها و همچنین معناهای مشترکی گفته میشود که عامه مردم جامعه در زندگی روزمره با آن سرو کار دارند» استوری، ۱۳۸۶ (۲۴) فولکلور را میتوان مجموعه ای شامل افسانه ها، داستان ها ، موسیقی، رقص تاریخ ،شفاهی ضرب المثلها هزليات، باورهای عامه و رسم انست.

    به عقیدۀ پژوهشگران ، فولکلور نحوۀ جهان بینی و روان شناسی انسان عامی و اندیشه های او در باب فلسفه ، دین ، علوم ، نهادهای اجتماعی تشریفات و جشن ها، اشعار و ترانه ها و ادبیات شفاهی .است  (بیهقی، ۱۳۶۷ (۲۰)
    این اصطلاح از نیم قرن پیش در ایران و ادبیات آن راه یافت و به تدریج ، به معنی دانش عامیانه و دانستنیهای توده مردم رواج پیدا کرد و فرهنگ عامه فرهنگ عامیانه، فرهنگ توده و فرهنگ مردم نامیده شد ایران به لحاظ قدمت تاریخی ، دارای تنوع آداب و رسوم و عقاید است و به همین لحاظ دارای فولکلوری غنی است افسانه سرایی و قصه گویی از سنن دیرین ایرانیان محسوب می شود.
    شواهد افسانهها و اساطیر ایران ، از زمان زرتشت و صدها سال قبل از وی در اوستا منعکس است. سوای آثار مکتوب هزاران قصه و افسانه و داستان بطور شفاهی و دهان به دهان در دهات و شهرها و کوهپایههای این مرز و بوم رایج بود که یا در قهوه خانه ها و یاشب ها در خانه ها نقل می شد و شاید تا بیست سال پیش در هر خانواده لااقل یک نفر که بهتر قصه بگوید و ده ها داستان ،بداند وجود داشت و زندگی و آداب و رسوم ما رنگ غنی و خاص فولکلوریک خود را دارا بود روح الامینی، ۱۳۶۸: ۲۶۶) شاملو در تأیید این نظریه که ادبیات عامیانه در شکل گیری ادبیات کلاسیک نقشی بی بدیل دارد ، می گوید: «من به جرأت می گویم که شعر واقعی، از این ترانه ها شروع شود و با این ترانه ها ادامه پیدا می کند. نیاز به گریز و نیاز به بازی و بی هیچ تردیدی نیاز انسانی آفرینندگی حتی هنگامی کـه شـاعـر تــوده خواهد بینشی را مطرح کند که ما با گنده گویی خود بینانه به آن نام دهـن پـرکن فلسفه میدهیم، باز این عمل را به سهولت دست دراز کردن و گلی را چیدن انجام می دهد.» (حریری ۱۳۷۲: ۸۳).
    به هر روی ادبیات ،فولکلور به منزلهٔ جزئی از فرهنگ بشری است کـه بـه عنـوان دستاوردهای جمعی مردم جوامع مختلف خمیرمایه اصلی آن کلام و گفتار است. هرچند همگی به ارزش ادبیات کلاسیک به عنوان آثاری جاودان ،معترفیم اما نباید اهمیت ادبیات فولکلور یا عامیانه را به عنوان طرح اولیۀ این آثار نادیده شمرد. آنچه امروزه به عنوان ادبیات شفاهی یا ادبیات عامیانه مطرح است مرحله اولیه شکل گیری آثار ادبـی بـه معنای کلـی یـا ادبیات کلاسیک میباشد و بر اساس استدلال صاحبنظران، ادبیات عامیانه و شفاهی، در شکل گیری ادبیات کلاسیک و رسمی، بطور اساسی و ریشه ای مؤثر بوده و به واقع ادبیات کلاسیک به فولکلور مدیون است. (سیپک، ۱۳۸۴: ۱۲).

    بنابراین عقیدهٔ انحصار ادبیات به قشر ادیب و صاحب تحصیلات شاید ، اندیشه ای به دور از انصاف باشد. صادق هدایت از پیشگامان گردآوری فرهنگ عامیانه زبان فارسی ، بــر این اعتقاد است که حس هنر و زیبایی در انحصار طبقات عالی و تربیت شده نیست ، نابغه های ساده ای نیز وجود دارند که در محیطهای ابتدایی تولد یافته ، احساسات خود را بی تکلّف ، با تشبیهات ساده به شکل آهنگ و ترانههای عامیانه بیان میکنند. گاهی به قدری ماهرانه از عهده این کار بر می آیند ، که اثر آنها جاودانی میشود (هدایت، ۱۳۷۹: ۳۸۹).

    نویسنده : امیررضا کفاشی

    از آرشیو مطالب نیز دیدن کنید:

    نقد ادبی احمد شاملو اشعار احمد شاملو

     

    تقسیم بندی داستان های عامیانه

    قصه های عامیانه را به لحاظ منشأ شکل گیری و نیز هدفی که به دنبال داشته میتوان به انواع زیر تقسیم بندی کرد :
    ۱- قصه های ایرانی که زاده تخیّل قصه گویان ایرانی است
    ۲- قصه هایی که ریشه هندی دارند
    ۳- قصه  هایی که منشأ آن حماسۀ ملی و داستانهای دینی ایران باستان است
    ۴- قصه های دینی و مذهبی
    ۵- قصه هایی که منظور از گفتن آن گرفتن نتیجه اخلاقی و تربیتی و دادن اندرز و پند است.
    ۶- متل ها، قصه های کوتاه با مضامینی سرگرم کننده و لطیف و آموزنده اند که همه یا قسمتی از آن معمولاً به صورت شعر یا شبه بحر طویل بیان می.شوند قهرمان متلها را اغلب حیوانات و گاهی انسان و سایر مظاهر طبیعت تشکیل دهند از جمله متلها میتوان از خاله سوسکه کک به تنور ، داشت نداشت و … نام برد .
    ۷- داستان هایی که متأثر از باور عوام راجع به موجوداتی ؛ چون دیو، آل ، پری ، روح ، شبح و … می باشند که البته گاه برخی از آنها جنبۀ اسطوره پیدا مـی کنند. اما قصه های عامیانه از لحاظ قالبی که ارائه میشوند به دو گروه داستانهای منظوم و منثور تقسیم بندی می شوند.

    برطبق تحقیقاتی که تا کنون صورت گرفته است هر افسانۀ منظوم ، نخست تحریری به نثر داشته و شاعری آن را به نظم درآورده است و کمتر اتفاق میافتد که شاعری ، خود داستان را بسازد و از منبع تخیّل خویش آن را به زبان شعر درآورد علت منظوم ساختن قصه ها، صرف نظر از شهرت و آوازه ای که شاعر از این کار چشم دارد این است که ، زبان نظم دلاویز تر و مؤثرتر است و گذشته از آن قصه منظوم را بهتر میتوان به ذهن سپرد». (محجوب، ۱۳۴۱: ۸۰)

    ویژگی های ادبیات فولکلور

    ۱- پویایی ادبیات فولکلور
    ادبیات فولکلور ادبیاتی زنده و پویا .است برای نمونه هنگامی که یک ترانه محلی اجرا می شود، اثر بخشی آن بستگی به اجزای سازنده آن یعنی فردی که آن را اجرا ابزار وسیله ای که در آن به کار میرود و اینکه مخاطبان این ترانه چه کسانی اند و درچه شرایط اجتماعی و تاریخی این ترانه ساخته میشود، دارد و همگی این اجزا نیز زنده اند. پس ادبیات فولکلور زنده است اما با توجه به شرایط و زمان متحول میشود و همین طور به سان جریان رودخانه ای می تواند در آینده ادامه یابد شاملو خود در این مورد می گوید: «این اشارات و کنایات از اعماق قرنها به ما رسیده و تا هنگامی که تاریخ ، حوادث مشابهی را تکرار می کند، می توان به حرکت انتقالی آنها از امروز به آینده مطمئن بود». (دیانوش، ۱۳۸۸:۲۲۲) و از این رو میتوان به ادبیات ،فولکلور به عنوان مرجعی برای بررسی فرهنگ و ادبیات یک سرزمین و سیر تحول آن نگاه کرد. به عقیده تری گونل، یکی از محققین در زمینۀ ادبیات فولکلور، ادبیات عامیانه منبعی برای شناخت جستارهای اجتماعی در سطح محلی، ملی و جهانی و سیر تحول آن است

    ۲- سادگی و بی پیرایگی
    ادبیات عامیانه همواره ساده و بی پیرایه است؛ چراکه نشأت گرفته از زندگی ساده و بــی مردم عوام میباشد. مردم عامه به هنگام سخن گفتن هدفی جز بیان مطلب و غرض خود ندارند. از این رو لفاظی نمیکنند و در قالب کنایه های پیچیده سخن نمی گویند. نکته دیگر درباره لزوم سادگی ادبیات عامیانه این است که اگر این زبان دشوار و پیچیده مـی بـود،

    نمی توانست از طریق انتقال سینه به سینه و شفاهی از نسلی به نسلی دیگر، جریان یابد. آریان علت این سادگی و روانی را وابستگی مردم به طبیعت دانسته و می گوید: «زندگی مردم عوام و روستایی عموماً به طبیعت وابسته است و ناچار زبان آنها مانند طبیعت روشن و حتی گاهی خشن است و نیز ممکن است ، گاهی از ادب و آداب دانی هم فاصله داشته باشد.» (آریان پور، ۱۳۵۴: ۹۳).

    شاملو نیز سادگی نهفته در اشعار فولکلور را به سادگی و پاکی یک کودک خردسال م داند و می گوید پاره ای از این شعرها واقعاً به بیگناهی و پاکی یک کودک سه ساله است که جز گرفتن لپ او و بهم فشردن دندانهای خودت چاره ای نمی یابی سالم و شاداب عین یک سیب سرخ که دلت میخواهد گازش بزنی تا صدای تردی اش را بشنوی و حرمت بویش را کشف کنی.» (حریری، ۱۳۷۷). شاملو دو عنصر صداقت و طبیعی بودن شعر و رهایی آن از قید تصنع را جزو ویژگی های عمده اشعار فولکلور می داند و خاطرنشان می کند که « از ترانههای توده (عامیانه بسیار چیز آموخته ام که بزرگ ترینش همان آزادانه رها کردن خود در صداقت و درک طبیعی شاعرانه است محمد علی، ۱۳۷۲: ۷۲)

    ۳- فقدان مصنف مشخص
    پژوهشگران معتقدند که توده عامه و على الخصوص روستا نشین نمی توانند تصنیف کنند. اینان چیزی نمی ،آفرینند بلکه فقط بر می گزینند و انتشار میدهند». (ن.ک.هاورز، ۱۳۶۳: ۳۵۶). به همین دلیل است که وقتی بیتی از یک شاعر نامی به صورت مثل در می آید، بدون توجه به سرا سراینده آن بین اقشار عامۀ مردم مبادله می.شود. برای نمونه بیت :
    تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
    از سعدی است که بسیاری بدون اینکه بدانند سراینده آن کیست، در مناسبات و محاورات خود از آن بهره می جویند در واقع نیاز جامعه و خرد جمعی آنها موجب شده تا دست به انتخاب آن زنند.

    ۴- ادبیات عامیانه آینه تمام نمای فرهنگ یک جامعه
    «داستانهای عامیانه از لحاظ فرهنگی و تاریخی بازتاب تاریخ و گذشته یک ملت اند. از ایــن رو یک ذخیره تاریخی و فرهنگی محسوب میشوند جایگاه ادبیات عامیانه، به منزله سند تاریخی و تقرير وجدان ملی جوامع بشری شایان اهمیت است».(سیپک، ۱۳۸۴: ۱۳). داستانهایی که هر یک بیانگر نیازی از جامعه یا آرزویی ملی بوده است، توأم با تجربیات توده مردم در تداوم اعصار به همین دلیل است که شاملو نیز زبان به تحسین اینگونه از ادبیات گشوده و می گوید: «بنازم به ظرافت مردمی که مثل هایشان به صراحت ، روشنگر دورانهایی است که از سر گذرانده اند و نشان دهنده موجودات حیرت انگیزی است که این مردم با دهانهای باز مانده از حیرت روی در روی خویش دیده اند.» (شاملو، ۱۳۵۷: ص ۴۳) هریک از این داستانها هر بار و در هر فضایی که نقل میشوند تحت تأثیر شرایط موجود ، تغییراتی در آنها صورت میگیرد؛ بنابراین میتوان با بررسی این تغییرات هر چند جزئی به فرهنگ آن دوره از تاریخ پی برد بنابر استدلال هر سکوتیس، مطالعۀ مسیر تحول ادبیات عامیانه و تطبيق آن با شرایط و فضای فرهنگی – اجتماعی موجود کاری سودمند و درخور توجه است». (هر سکوتیس، ۱۳۵۷ .۳۲۵). در کنار این عقاید گروهی از پژوهشگران پا را فراتر گذارده و بر آناند که نه تنها ادبیات فولکلور میتواند بازتاب شرایط اجتماعی ،باشد، بلکه آن را به عنوان فراوردهای اجتماعی دارای ذاتی مستقل قلمداد و بر این باورند که : « ادبیات عامیانه می صرفاً بیانگر و بازتابنده واقعیت اجتماعی نیست، بلکه به خودی خود فرآورده ای اجتماعی و واقعیت اجتماعی میباشد (نک ولک وران، ۱۳۷۳: ۱۰۱ )
    حال با عنایت به مقدمه ای از ادبیات فولکلور و ارائه تعاریفی از استادان اهل فن در این زمینه، به بررسی اشعار عامیانه در شعر شاملو می پردازیم.

    احمد شاملو از دوران جوانی به گردآوری فرهنگ عوام پرداخت و در این زمینه ، دست به آفرینش آثار درخور توجهی زد. او در کار گردآوری فرهنگ عامیانه ، پس از صادق هدایت و جمال زاده و دیگران مجموعه ارزشمند کتاب کوچه را به دست گرفت تا بزرگترین دایره المعارف عامیانه فارسی را فراهم آورد. شاملو پنجاه سال از عمر خود را صرف جمع آوری این فرهنگ نمود و در این مسیر کار دهخدا و پیروان این راه را در جهتی متعالی تر دنبال کرد و با الهام از بدعت نیما ، دست به آفرینش آثار فولکلوری چون پریا، دخترای ننه دریا، مردی که لب نداشت و… زد .وی بر این باور بود که شالوده شعر بر همین ترانه های مردمی، بنیان نهاده شده است. خود وی در این باره می گوید: «من به جرأت میگویم که شعر واقعی از این ترانـه هـا شروع میشود و با این ترانهها ادامه پیدا می.کند تجربه بسیار موفقی که لورکای شاعر را برای جهان بوجود آورد حریری، ۱۳۷۷ (۸۳ در میان آثار شاملو در قالب شعر فولكلور، می توان به اشعاری؛ چون یه شب مهتاب، راز ،بارون ،پریا ،شبانه کوچه ها تاریکن من و تو، درخت و بارون ، ترانه همسفران، قصۀ مردی که لب نداشت و دخترای ننه دریا» اشاره کرد. اما به دلیل تکیه این جستار بر محتوای اجتماعی و اسطوره شناسی این اشعار به بررسی دو اثر «پریا و دخترای ننه دریا » میپردازیم.

    پریا

    در سال ۱۳۳۲ شاملو شاهد واقعه ای مهم در تاریخ کشورش بود و این خود انگیزه ای شد تا دست به سرودن « پریا » زند. خود وی در این باره می گوید: «شعر « پریا » را مستقیماً به سفارش اجتماع .نوشتم جامعه که با کودتای ۱۳۳۲ لطمه نومیدانه شدیدی خورده بود ،به آن نیاز داشت و من که در متن جامعه بودم این نیاز را درک کردم و به آن پاسخ گفتم. آن هم با زبان خود مردم و توده مردم نیز آن را بی درنگ تحویل گرفت و برد. لازمش داشت و این لزوم را با پوست و گوشتم احساس کرده بودم پس شعری بود محصول لزوم و اقتضا اقتضای وارستگی نه اقتضای وابستگی اقتضای ایثار به اقتضای بیماری (حریری، ۱۳۷۷: ۸۳).

    شاملو با سرودن این شعر قصد بیدار کردن مردم را دارد و برای نیل به این مقصود، از ابزاری که ساخته دست خود مردم است، یعنی قصه و افسانه بهره میگیرد. اما افسانه شاملو، خلاف اغلب افسانهها بدین گونه نیست که تقدیر و سرنوشت قهرمان حقیقی قصه ها باشد و شخصیتها چون پر کاهی بازیچه تقدیر تغییر ناپذیر خویش باشند میرصادقی، ۱۳۷۶: ۷۰). بلکه نقش اصلی را همین مردم بازی میکنند. در واقع شاملو افسانههای خود مردم را که غبار اعصار بر آن نشسته ، باز سازی میکند و با در نظر داشتن هدفی والا برای بیداریشان به آنها می نمایاند. به قول خود وی ،ببینید پریا ترکیبی بود از چیزهایی که تو ترانه های خودمون هس… یعنی بیشتر میتونم بگم پریا مال مردمه تا مال من من فقط اینجا یه دوخت و دوز

    کردم….با اون مصالح مردم من یه اتاقک ساختم…. پاشایی (۲۰۹/۱ در واقع آرزوهای توده مردم همواره آمیخته با افسانه ها و اسطوره ها بوده بیشتر این داستانها ، تجربه روزگاران را به خود جذب نموده و به صورتی نو آیین تکامل می یابند.
    بسیاری از افسانهها و مثلها و حتی باورها به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر محور اسطوره شکل گرفته اند و اسطوره ها نیز شکل های متبلور و تعمیم یافته واقعیات زندگی هستند».( یاحقی، ۱۳۷۵ (۵). از این رو است که شاملو نیز در آفرینش افسانه «پریا» اقدام بــه استفاده از عناصر اساطیریی چون قهرمان، پری، دیو و کند که در بخش شخصیت پردازی سروده ها بدان خواهیم پرداخت.

    شخصیت پردازی در «پریا»

    راوی
    روایتگر داستان(پریا) خود قهرمان داستان نیز می باشد. آنجا که میگوید:
    قد رشیدم ببینین
    اسب سفیدم ببینین(شاملو، ۱۳۷۷: ۱۹۷).
    حاکی از این قضیه است که راوی داستان خود قهرمان حماسه و افسانه است. نکته دیگری که با اندکی تأمل در گفته های راوی مشخص میشود مردمی بودن راوی است. برای نمونه راوی در بخشی از سروده به تصویر کشیدن دوران کودکی خود و شبهایی دست می زند که همگی دور کرسی پای صحبت مادر بزرگ مینشستند و گوش به افسانه های پریان وی می سپردند:
    شبای چله کوچیک
    که تو کرسی چیک و چیک
    تخمه می
    شکستیم و بارون می اومد صداش تو نودون می اومد
    بی بی جون قصه میگفت حرفای سربسته می
    قصه
    سبز پری زرد پری
    قصه سنگ صبور بزروی بون
    قصه دختر شاه پریون(همان، ۲۰۰)
    همگی این ها بیانگر این مطلب است که راوی از میان مردم برخاسته و با همین افسانه های مردمی پرورش یافته و با آنها آشنا است.

    قهرمان
    اسطوره قهرمان مأنوس ترین اسطوره در افسانه ها است. قهرمان های افسانه ها شخصیتهایی اند که وقتی قدرت مردم برای انجام کاری کافی نباشد وارد عرصه کارزار می شوند و با قدرتی خارق العاده اقدام به مبارزه با عوامل پلیدی و شیاطین می کنند .

    به طور کلی میتوان گفت که سمبولهای قهرمانی وقتی نمودار میشوند که «من» محتاج تقویت است. یعنی وقتی که ذهن خودآگاه در کاری نمیتواند بی کمک یا بدون استفاده از منابع قدرتی که در ضمیر ناخودآگاه وجود دارد انجام دهد. (یونگ، ۱۳۵۹: ۱۸۰ ) تخیلات عامه ،همیشه طالب قهرمانی است خواه خوب، خواه بد این قهرمانان نشانه و معرف یک جامعه بشری اند. جامعه ای که حتی در ضمن مخاصمات و اشتباهات خود، همیشه به مبدأ الوهیت نزدیک بوده است و چون حقیقت الوهی و بشری در زندگی بـه هـم در آمیخته

    شخصیت قهرمان داستان نیز همین خصوصیات تجلّی کند. در بیان علت پیدایش قهرمان می توان گفت: « از یک طرف ترس از مرگ که اندیشۀ بقا را برای اصلاح آن نقص اقتضا دارد، و از طرف دیگر احساس ضعف مفرط انسان که پندار قدرت را مطالبه میکـ کند.» (دلاشو، ۱۳۸۶) موجب شده تا توده «مردم» دست به آفرینش قهرمان زند. قهرمان افسانه پریای شاملو نیز همانند سایر قهرمانان افسانه ها دارای ویژگی های ظاهری متمایز و ممتاز از دیگران است که از این میان میتوان به قد رشید، اسب سفید نقره نعل و مرکب صرصر تک اشاره کرد:
    پریا !
    قد رشیدم ببینین
    اسب سفیدم ببینین!
    اسب سفید نقره نل
    یال و دمش رنگ عسل
    مرکب صرصر تک من
    آهوی آهن رگ من
    (همان : ۱۹۷)
    نظیر قهرمانان حماسی و اساطیری قهرمان این افسانه نیز برای رسیدن به شهر آرمانی اش ناگزیر از عبور از دریاها و کوه هاست:
    شرابه رو سر کشیدم
    پاشنه رو ور کشیدم
    زدم به دریا تر شدم، ازون ورش به در شدم
    دویدم و دویدم
    بالای کوه رسیدم
    اون ور کوه ساز می زدن همپای آواز می زدن
    دلنگ دلنگ شاد شدیم
    از ستم آزاد شدیم
    (همان، ۲۰۳)
    در این افسانه نیز قهرمان بعد از گذر از مراحل دشوار آزادی را برای مردم اش به ارمغان می آورد. قهرمان از دنیای روزمره به محدوده فراطبیعی میرود و با نیروهای افسانه ای روبرو می شود و پیروزی چشمگیری به دست می آورد قهرمان از این ماجرای اسرار آمیز، آنگونه بر می گردد که می تواند عطایایی را به مردمش ارزانی دارد. joseph camphell p) قهرمان از اوضاع مردم شهر وده با خبر است و با دیو و گرگ و عمو زنجیر باف و برده داران کـه نمایندگان بدی و پلیدی اند سر عناد دارد.

    پری
    در بیان تاریخچه اساطیری پری میتوان :گفت پریا یا (پریکا) موجودی با ویژگی های نا روشن است. این واژه را معمولاً به ساحره برمی گردانند. به گمان دوشن گیلمن،معنی واقعی این واژه برافشاننده آذر و دایی به گرد خود است. نام پریکا به ویژه در متون متأخر پشتها تقریباً همواره به صورت تداعی و ملازمت ناخودآگاه در کنار «یاتو»، «افسونگر» آمده است. پریکاها به افسونگری میپردازند. بررسی متون ،دیگر خواننده را به سوی این پندار سوق میدهد که پریکاها، ساحره هایی از گوهر آدمی نیستند و آنها را باید در پدیده های مافوق الطبیعه جستجو کرد. گفته پشت هشتم ، نشانگر این واقعیت است که پریکاها در اساطیر مربوط به طبیعت مکان و منزلتی از بهر خود داشته ، مظهر شهاب های آسمانی، یعنی پدیده ای اهریمنی بوده اند (کرستین،سن ۱۳۵۵.۱۹) سرکاراتی (۱۳۲۵۰ ) با این اوصاف پریان شخصیت هایی اهریمنی و منفی در اساطیر ایران داشته اند اما گویی باور عامه، خلاف اساطیر کهن است؛ چراکه از دیدگاه عامه پریان موجوداتی اند که به کمک قهرمان داستان می شتابند و آنها را در رسیدن به هدفشان یاری میدهند اولریش مارزلف در کتاب طبقه بندی قصه های ایرانی بر این اعتقاد است که :
    پریها همواره دارای مضامین ممتاز و مثبت اند به قهرمان داستان در اجرای وظایف شاق او مساعدت کنند و این کمک از طریق خصوصیات فوق طبیعی است که پری ها واجد آنند.» اولریش مارزلف، ۱۳۷۶ (۴۶) در شعر شاملو نیز پریها با عملکردی مثبت دست به نقش آفرینی می زنند. اما دیگر قادر به یاری رساندن به قهرمانان داستان نیستند. پریان لخت و عورند و در غروبی دلتنگ کننده مثل ابرهای بهاری گریه می کنند :
    لخت و عور تنگ غروب سه تا پری نشسته بود.
    زار و زار گریه می کردن پریا
    مثل ابرای باهار گریه می کردن پریا
    (شاملو، ۱۳۷۷: ۱۹۵)
    اما مشخص نیست دلیل گریههای بی وقفه ی پریا چیست. حتی اظهار نگرانی و پرسش های راوی که خود ، قهرمان داستان هم می باشد نمی تواند واکنشی را در پریان برانگیزد:
    پریا! گشنه تونه؟
    پریا تشنه تونه؟
    پریا خسته شدین؟
    مرغ پر بسته شدین؟ چیه این های های تون؟
    گریه تون وای وای تون؟
    پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه می کردن پریا
    مثل ابرای باهار گریه می کردن پریا
    (همان: ۱۹۶)
    اما سرانجام قهرمان با مرور خاطرات کودکی و قصه هایی که پای کرسی به آنها گوش سپرده بود پری ها را میشناسد و در می یابد که پریا دارند به حال دنیای آدم ها که پراست از رنج و غصه گریند و خطاب به آنها می گوید:
    شمایین اون پریا
    اومدین دنیای ما
    حالا هي حرص میخورین، جوش میخورین، غصه خاموش می خورین که دنیامون خال خالیه، غصه و رنج خالیه؟
    (همان : ۲۰۰)
    لخت و عریان بودن پریا و زار زار گریه کردنشان حکایت از این مطلب دارد که دیگر افسانه ها و قدرت جادویی پریان نیز قادر به مقابله با واقعیات جامعه نیست. راوی نیز این نکته را دریافته و میگوید که برای زندگی در دنیا و مبارزه با پلیدیها باید دلی آگاه داشت
    مدد این سلاح به جنگ زشتیها رفت نه با سلاح جادو و جنبل :
    دنیای ما عيونه
    هر کی میخواد بدونه
    دنیای ما خار داره
    بیابوناش مار داره
    هر کی باهاش کار داره
    دلش خبر دار داره
    (همان : ۲۰۱)
    از این روست که میخواهد پریانی را که دچار استیصال شدهاند و دیگر جادوهایشان کارگر نمی افتد روانه دیار خودشان کند:
    دس زدم به شونه شون
    که کنم رونشون
    (همان : ۲۰۲)

    ديو
    به خدایان هند و اروپایی پیش از زرتشت دیو می گفتند. زرتشت آنهارا زیانکار دانست و امروزه دیو در هند به معنی خداست و در فرانسه Dieu در یونانی Zieus و در لاتین Tab نامیده میشود. دیو از بن مایههای بنیادین اساطیر ایران است. آنچنان که در شاهنامه فردوسی نیز از آنها با عنوان مردمی که از آیین انسانیت و یزدان برگشته اند، یــاد مـی شود:
    تو مر دیو را مردم بد شناس
    کسی کو ندارد ز یزدان سپاس
    هر آن کو گذشت از ره مردمی
    ز دیوان شمر مشمر از آدمی
    (فردوسی، ۱۳۸۶: ۴۳۲)
    بنا به سنت دین زرتشت انگره مینو که نامش به صورت اهریمن در فارسی میانه آید، رهبر گروه دیوان است. هدف او ویران کردن و تخریب جهان است و در جایگاه شرارت یعنی دوزخ اقامت دارد. هدف او همیشه نابود کردن آفرینش اورمزد است و برای رسیدن به چنین مقصودی به دنبال آفریدگان است تا آنها را به تباهی کشاند».(هیلنز، ۱۳۸۹: ۸۰)
    شخصیت دیو، که اغلب موجودی است ،مذکر به آن صورت که در قصه آید، چندین جنبه دارد. در عقیدهٔ عامه دیو دارای خصایل موجودات متعددی است که با هم فرق دارند و از یکدیگر مستقل اند دیو بدخواه آدمیزاد است و اغلب دختران باکره آدمیزادگان را می رباید و آنها را به وصلت خود وا میدارد و در صورت تمارد میکُشد. جالب توجه این است که دیو ظاهراً نمی خواهد یا نمیتواند با توسل به زور به مقصود خود برسد. علی رغم نیروی فوق العاده و صفات فوق طبیعی اش دیو، موجودی است سخت نادان و کند ذهن.» اولریس مار زلف، ۱۳۷۶: ۴۶)
    شاملو نیز قائل به چنین خصوصیاتی برای دیو است. او برای نشان دادن شخصیت و ویژگی ویرانگری دیو، آن هم در قالب شعر فولکلور از عبارت « یه لقمه خام کردن که مجازاً به معنای نابود کردن است، استفاده می کند :
    نمی گین دیبه میاد یه لقمه خام می کندتون؟
    نمی ترسین پریا؟
    (شاملو، ۱۳۷۷: ۱۹۶)
    در جایی دیگر دیو را مظهر تاریکی و سیاهی معرفی میکند و چراغانی کردن شهر و شادی مرم را با ویرانی خانه دیو برابر می گیرد:
    امشب تو شهر چراغونه
    خونه دیبا داغونه
    (همان : ۱۹۷)
    و نیز در ادامه بیچارگی دیوهارا ، در گرو رهایی بردهها از بند اسارت می داند: ،
    آره، زنجیرای گرون حلقه به حلقه لابه لا
    می ریزن ز دست و پا
    پوسیده ن ، پاره میشن
    دیبا بیچاره میشن
    (همان : ۱۹۸)
    نکته دیگری که از این شعر بر می آید این مطلب است که شهر در تصرف دیوها است و دیوها سرنوشت مردم شهر را به دست گرفته اند.

    مردم ده
    گروهی اند که برای آزادی شهر از چنگ دیوها به یاری مردم شهر میشتابند.
    مردم شهر
    غلامان و بردگان و اسیرانند
    برده داران
    گروهی اند که در سایه حکومت دیو مردم را به اسارت کشیده اند.
    عمو زنجیرباف
    همان طور که از نامش پیداست کارش بافتن زنجیر و غل برای مردم است و در واقع عمله ظلم است.
    مار و شغال و گرگ هم حکایت از جماعتی دارد که با باطنی کریه و حیوانی د قالب آدمیان مشغول وحشی گری و درنده خویی اند.
    بی بی
    که قهرمان از وی افسانه پریان را به یادگار دارد:

    شبای چله کوچیک
    که تو کرسی چیک و چیک
    تخمه می
    شکستیم و بارون می اومد
    بی بی جون قصه می
    گف
    حرفای سربسته می گف
    نمادینگی حوض نقره
    (همان : ۲۰۰) اشاره به حوض نقره در این سروده می تواند ، کنایتی باشد از روئین تنی و آسیب ناپذیری در ایلیاد هومر اخیلوس قهرمانی است که روئین تن است؛ زیرا به دست مادرش که جزو ایزدان بود در آب رودخانه استیکس غوطه ور و روئین تن شد.» (اسلامی ندوشن، ۱۳۸۷ (۱۱۴) و نیز اسفندیار شاهنامه که روئین تن است با این تفاسیر در حوض نقره جستن میتواند کنایتی باشد از آسیب ناپذیر بودن که در واقع مردم با اتحـاد خــود به چنین قابلیتی دست می یابند :
    ما ظلمو نفله کردیم
    آزادی رو قبله کردیم
    از وقتی خلق پاشد
    زندگی مال ما شد
    از شادی سیر نمی شیم
    دیگه اسیر نمی شیم
    ها جستیم و واجستیم
    تو حوض نقره جستیم
    سیب طلا رو چیدیدم
    به خونمون رسیدیم
    (شاملو، ۱۳۷۷: ۲۰۳)

    بهره گیری از مفردات عامیانه

    زبان شاملو در پریا زبانی است عامیانه از این رو ترکیبات و مفردات عامیانه را به وفور می توان در آن پیدا کرد برای نمونه میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
    ۱- لخت و عور در معنای مجازی فقیر و بی چیز وعریان است.
    ۲- تنگ غروب نزدیک غروب
    ۳ -مثل ابرای باهار گریه کردن به شدت گریستن.
    ۴- زار زدن ناله کردن
    ۵- یه لقمه خام کردن خام خام بلعیدن
    ۶- کسی را سکه یه پول کردن بی آبرو کردن.
    ۷- پاپتی پابرهنه.
    ۸-هاج و واج و منگ شدن: مات و مبهوت ماندن.
    ۹- نفله کردن از پای درآوردن
    ۱۰- کرسی چهار پایه ای که زیر آن منقلی از آتش می گذاشتند و روی آن لحافی کشیدند و شبهای زمستان دور آن مینشستند و از حرارت آن بهره می بردند.
    ۱۱ -بار و بندیل: به معنای رخت و بار و بند

    دخترای ننه دریا

    قصه دخترای ننه دریا ، قصه، مردمی است که نسبت به پیرامونشان بی مسئولیت و کم توجه شدهاند و به خاطر نامهربانیها ، زندگی آنها رونق سابق را ندارد :
    دیگه ده مثل قدیم نیس که از آب در میگرفت
    باغاش انگار باهارا از شکوفه گر میگرفت
    آب به چشمه حالا رعیت سر آب خون می کنه
    واسه چارچیکه ،آب چل تارو بی جون می کنه
    مردم به جان هم افتاده اند آنچه منشأ و سرچشمه حیات و آبادانی است ، مسبب قتل و کشتار شده است و در این میان، پسرای عمو صحرا که نمادی از زمین خشک و ناتوان است عاشق و دلباخته دخترای ننه دریا که شخصیتی منفی در این داستان دارد شده اند:
    دخترای ننه دریارو خاطرخان پسرا
    (همان : ۴۰۰)
    پسرای عمو صحرا خواستار دخترای ننه دریا که کنایتی از باران.اند حال به بنیانهای اساطیری این قصه می پردازیم:

    شخصیت پردازیعمو صحرا:
    وضعیت ظاهری عمو صحرا از این قرار است
    عمو صحرا تپلی
    با دوتا لپ گلی
    پا و دستش کوچولو
    ریش و روحش دوقلو
    چپقش خالی و سرد
    (همان : ۴۰۰)
    چنین توصیفی، تصویری از مردی سال خورده به دست می دهد. خالی و سرد بودن چپق وی نیز کنایتی است از بی ساز و برگ بودن زندگی وی و تنهایی و دردمندی او. نکته قابل تأمل در مورد ننه دریا این است که شخصیت وی در این داستان ، شباهت زیادی به الهه آب در اساطیر کهن دارد. علی الخصوص که شاملو با عنایت به این موضوع ، شخصیتی منفی برای وی در نظر گرفته است. با مطالعه تطبیقی اساطیر ایران و ملل آسیای غربی و ساکنان هند – اروپایی کرانه مدیترانه میتوان ارتباط این بخش داستان را با اعتقادات اساطیر و آئین های سومری – سامی مدیترانه ای دریافت این اقوام در هزارههای چهارم و پنجم پیش از میلاد مسیح ، دارای ساخت های اجتماعی و نهادهای فرهنگی مادر سالاری بودهاند و به الهه بزرگ زمین و آب اعتقاد داشته اند بنابه اساطیری که از این ملل باز مانده است این الهه پسری داشته که خدای گیاهی بوده است.

    در این افسانه مادر به فرزند یا معشوق خویش سخت عشق می ورزد و در اثر روی گرداندن فرزند و نپذیرفتن عشق الهه فرزند خود را میکشد پس از مرگ فرزند یا معشوق، مادر سراسیمه به دنبال او می رود و باری دیگر وی را حیات می بخشد. در واقع ایــن اسطوره گویای مرگ هر ساله گیاهی و باز روییدن آن است.» (بهار، ۱۳۸۶: ۴۲ )
    اما جدای از بررسی شخصیتها از دیدگاه اساطیری مشخصات پسران عمو صحرا نظیر ویژگی های کارگران روستایی است که تمام روز بر سر زمینهای کشاورزی مشغول کار اند:
    تنشون خسته کار
    دلشون مرده زار
    دستاشون پینه ترک
    لباساشون نمدک
    پاهاشون لخت و پتی
    کج کلاشون نمدی
    (شاملو، ۱۳۷۷: ۴۰۰)
    از طرفی پسران عمو صحرا ، به دلیل علاقه شان به دختران ننه دریا بعد از فراغت از کار طاقت فرسای روزانه شام تا صبح لب دریا مینشینند و برای دختران ننه دریا اظهار عشق و نیاز کنند، بی آن که آنها را ببینند یا صدایی از آنها بشنوند :
    میشینن با دل تنگ می
    لب دریا سر سنگ
    طفلیا شب تا
    سحر گریه کنون
    خوابو از چشم به در دوخته شون پس می زنن
    توی دریای نمور
    می ریزن اشکای شور
    (همان : ۴۰۱)
    مقر دختران ننه دریا مانند پریان دریایی ته، آب است و البته نقشی مثبت در این داستان ایفا میکنند. نیمه عریان بودنشان خزه دار بودن ،پیراهنشان خنده های نمکینشان همگی حکایت از زیبایی فریبنده آنها دارد:
    دخترای ننه دریا ته آب
    میشینن مست و خراب
    نیمه عریون تنشون
    خزه ها
    پیرهنشون
    سراب
    تنشون هرم سر
    خنده شون غلغل آب
    لبشون تنگ نمک
    وصل شون خنده شک
    (همان : ۴۰۵)
    در چند مصرع ،بعد وضعیت روحی دختران ننه دریا مشخص می شود :
    دل شون دریای خون
    پای دیفار خزه
    میخونن ضجه کنون
    (همان: ۴۰۶ )
    دخترای ننه دریا مصرانه از پسران، عمو صحرا میخواهند که اشکهای شورشان را به
    دریا نریزند، زیرا این همان طلسمی است که موجب جدایی زمین و دریا شده است. ننه دریا کج و کوج و اهل جادو و جنبل است و اینها همگی نشانه های ظاهری ویاند:
    ننه دریا، کج و کوج
    بد دل و لوس و لجوج
    جادو در کار می کنه
    تا صداشون نرسه
    (همان : ۴۰۷
    هم اوست که مانع رسیدن آب دریا به زمین است و شاعر این مطلب را در قالب ممانعت وی از وصال دخترانش با پسران عمو صحرا بیان می کند :
    پسرای عمو صحرا
    دل ما پیش شماس
    نکنه فکر کنین
    حقه زیر ماس
    ننه دریای حسود
    کرده این آتش و دود
    (همان: ۴۰۷)

    ترکیبات و مفردات عامیانه در شعر دخترای ننه دریا

    شاملو خود در این باره میگوید: پریا ترکیبی بود از چیزهایی که در ترانه های خودمان هست توی بازیها… پریا بیشتر مال مردم است تا مال من با مصالح ترانه های مردم من یک اتاق ساختم اما قصۀ دخترای ننه دریا مال من است. یعنی از مصالح ترانه ها و بازی های مردم کمتر استفاده شده یکی دو مورد بیشتر استفاده نشد. (دستغیب، ۱۳۷۳: ۹۸)

    با تأمل در این دو شعر در خواهیم یافت که « دخترای ننه دریا» هم مشحون از فرهنگ عامیانه است ،با این تفاوت که شاملو به جای بهره گیری از ترانههای عامیانه که در افسانه «پریا» بسیار از آن استفاده شده بیشتر از مفردات عامیانه بهره جسته است. ترکیباتی از قبیل:
    تپلی : فربه و جذاب
    لپ گلی لپ های گل انداخته که نشانی از سلامتی تن است.
    طفلی : که برای ترحم
    لخت و پتی : سراپا برهنه
    کج کلا : نشانه غرور
    نمور : مرطوب.
    يخدون : صندوقچه
    لوطی : جوانمرد.
    استفاده می شود.
    گر گرفتن : سوختن ناگهانی
    جوریدن : جستجو کردن
    تو نخ چیزی بودن در فکر چیزی بودن و آن را زیر نظر داشتن.
    ديفار : ديوار.
    دق : غصه و غم شدید و طولانی.
    دیوار موش داره موشم گوش داره اینکه نباید راز را با صدای بلند گفت.
    زیر سر کسی بودن کاری دخالت کسی در کاری
    ریسه رفتن : خنده طولانی و از ته دل
    سوت و کور : بی سر و صدا.

    نتیجه گیری مقالۀ بررسی آثار فولکولیک الف. بامداد

    ادبیات عامه یا فولکلور مجموعه آداب و رسوم افسانه ها و ضرب المثل ها، ترانه ها، اساطیر و… در موضوعات مختلف است که در جوامع گوناگون به طور شفاهی یا از راه تقلید نسل به نسل منتقل میشوند ادبیات فولکلور از آن دسته ساختهای ادبی است که از درونی ترین لایه های جوامع ریشه میگیرد و گستردگی آنها در زمان وابسته به سطح اثر و غالبیت خرده فرهنگها در جغرافیای خاص مکانی و میزان تاثیرات آنها بر توده مردم در طول زمان دارد. شاملو نیز با توجه و عنایتی که به این مهم داشته توانسته آثار درخور توجهی؛ چون « پریا دخترای ننه دریا و مردی که لب نداشت را بیافریند با یک بررسی اجمالی روی تمام اشعار سروده شده : الف. بامداد میتوان مشترکات پیامی زیادی را بین اشعارش پیدا کرد که مطمئناً با شناختی که از بامداد به عنوان شاعری که متوجه اجتماع و اوضاع روز داریم و به قول خودش حتی در عاشقانه ترین شعرهایش هم یک عقیده اجتماعی یافت می شود. بامداد شاعر اتفاقات بسیار مهمی را به همراه مردم کشورش تجربه کرد و برآیند آنها را به خوبی در اشعارش منعکس نمود.

    شاید پریا و یا سروده دخترای ننه دریا در نگاه اول شعری شسته و رفته باشد و نیازیبه تحلیل در آن احساس نشود اما اگر به چند گونه نگری و نسبیت نقد شعر قائل باشیـم مــی توان دریافتهای جالب و موزونی بر اساس صفحات تقویم از این شعر داشت تا آنجا که درست یک سال بعد شاملو با سرایش شعر مرگ نازلی به علت شرایط حاکم قادر به استفاده از نام مخاطب اصلی خود در شعرش نشد و این کار را با چنان ظرافت و هنرمندی انجام داد که نبود نام وارطان در شعر چیزی از زیبایی شعر کم نکرد و حتی به قول شاملو، بر عمومیت شعر افزود. نکته ای که به خوبی در ساختار شعر رعایت شده و ملموس است و چه زیبا و رندانه در انتخاب نوع زبان و گفتار وسواس به خرج رفته زبانی کاملاً عامیانه و قابل درک و فهم زبانی که قرار است مثل قصه و روایتی در گوش پریا خوانده شود تا تمام مردم بشنوند و چون حرف حرفی است که باید گوش به گوش نقل شود و سینه به سینه حبس شود؛ بامداد به میان مردم خود میرود و زبان خود آنها را برای سرایش بر میگزیند اما چرا و چگونه است که بامداد، خلاف شاعران متعددی که آمدند و رفتند در سرایش این شعر فولکوریک سربلند بیرون آمده، منتقدین یکی از دلایل توفیق یک شعر و شاعرش را در هماهنگی همخونی بین کلمات سازنده شعر و خود شاعر میدانند و به صراحت باید گفت که بامداد در طول این شعر انس و الفتی عمیق را بین خود و کلمات برقرار میکند تا حرف او دلنشین تر، ملموس تر و زیباتر جلوه کند.

    در شناسنامه کاری شاملو اثر بزرگی مثل کتاب کوچه خودنمایی میکند که حاصل تحقیقات و مطالعات بامداد بر زبان عامه است پس بامداد با این زبان غریبه نیست؛ او در این زبان هم مایه لازم را دارد و هم پایه محکمع بنابراین قادر مـی شود تا فضای این نوع اشعار را با تناسب و دقت بالایی خلق کند شاملو در شعر پریا مهارت خود را در پرداخت و به اوج رساندن زبان مردمی و ترکیب آن بازبان قصه نشان داده است و این ترکیب و گره خوردگی آنچنان در حد اعلا رعایت شده که اگر بخواهیم با همان ساختار داستانی شعر را با زبان ادبی ،بنویسیم شکل و ساختار روایت از بین میرود که این خود یکی از دلایل توفیق شعر است و شاید بالاترین درجۀ هنری یک شاعر این باشد که بتواند به زبان اندیشه مردمش بسراید

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    کیمیا

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»