برخیزم و عزمِ بادهٔ ناب کنم

برخیزم و عزمِ بادهٔ ناب کنم – 124

  • دکلمه صوتی برخیزم و عزمِ بادهٔ ناب کنم  – رباعی 124از خیام + معنی، تحلیل و تفسیر فلسفی رنگِ رخِ خود به رنگ عنّاب کنم این عقل فضول پیشه را مشتی می.

     

     

    برخیزم و عزمِ بادهٔ ناب کنم

    رنگِ رخِ خود به رنگ عنّاب کنم

     

    این عقل فضول پیشه را مشتی می

    بر روی زنم چنانکه در خواب کنم

     

     

    بر روی زنم چنانکه در خواب کنم

    در قالب رباعی ضربه‌ی اصلی شعر در مصرع آخر اتفاق می‌افتد. از ابتدا انگار به گونه‌ای شاعر می‌خواسته ما را آماده کند تا برسد به مصرع آخر، به همین دلیل همیشه سطر آخر رباعی در ذهن مخاطب خوب به یاد می‌ماند، و این شعر حکیم عمر خیام را نیز بسیاری از مردم با نام «بر روی زنم چنانکه در خواب کنم» می‌شناسند.

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    حکیم عمر خیام قالب: رباعی وزن شعر: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)

     

    دکلمه برخیزم و عزمِ بادهٔ ناب کنم صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر «برخیزم و عزمِ بادهٔ ناب کنم» از خیام است. این قطعه‌ ها توسط داوود ملک زاده و زهرا بهمنی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

     

    معنی و تفسیر برخیزم و عزمِ بادهٔ ناب کنم

     

    مخاطب این رباعی خود خیام است. زبان حال خیام با خود است. در رباعی قبل مخاطب یار و آن لعبت کیش بود ولی در این رباعی مخاطب خود خیام است. به خود می گوید باید برخیزم و سراغ باده ناب را بگیرم. ناب به معنای خالص بدون افزودنی های دیگر. چه بسا بعضا شراب را با آب مخلوط کنند تا از غلظت آن بکاهند. نه. خیام به دنبال شراب ناب و خالص است. به خود می گوید برخیزم و شراب نابی بنوشم. با نوشیدن شراب حرارت بدن بالا می رود و صورت سرخ و به رنگ عناب در می آید.

    در ادامه خیام می خواهد کار دیگری هم بکند و آن سرکوب عقل است. این عقل فضول که انگشتش را به هر سوراخی فرو می کند و در باره هر چیز چون و چرا می کند. این عقل را می خواهد سرکوب کند تنها راه سرکوب عقل نوشیدن می است. مشتی می به روی عقل زدن یعنی نوشیدن شراب و کنار زدن عقل. در حالت مستی چیزی به نام عقل بی معنا است.

    عنایت داشته باشید که ما وقتی مطالعه می کردیم چنانچه چرتمان می گرفت بر می خاستیم و آبی به سر و صورت می زدیم و چرتمان می پرید. زدن مشتی آب بر صورت چرت را پاره می کند. اما خیام از زدن آب به صورت خود نمی گوید تا هوشیار شود بلکه از زدن مشتی آب بر صورت عقل سخن می گوید که شراب برای عقل همچون آب بر روی آتش است. آب آتش را خاموش می کند و شراب عقل را.

    حسن جمشیدی

     

    دیدگاه کاربران درباره‌ی برخیزم و عزمِ بادهٔ ناب کنم

     

    بهرام مشهور می گوید:

    بسیار جالب است که در اینجا خیّام به مولانا نزدیک می شود و هر دو ، عقل یا علم ظاهری بشر را تمسخر مهر و عشق می کنند ! لابد این پرسش از این سخن بنده پیش می آید که :
    خیّام بخاطر مِی است که عقل را پس می زند نه برای مهر و عشق ؟ پاسخ من چنین است : بلی امّا باید درک کرد که مِی خوردن اشخاصی نظیر خیّام نه برای عیاشی و بدمستی است که برای رسیدن به احساس والاتری است که در نبود مِی در انسان معمولاً تیست ! تأثیر حتی مستی در انسان آنگونه است که بنا بر ضرب المثل های اصیل پارسی : مستی و راستی ( که با هم است ) یا در زبان حال جاهلان بعنوان یک قشر خاصّ اجتماعی و نه بعنوان جاهل و نادان ، در تعارف مشروب می گویند برو بالا تا روشن شی ! یعنی به حالتی برسی که در روشنی چیزهای دیگری که در ورایند را ببینی . مولانا نیز در این خصوص گفته های فراوانی دارد نظیر :
    عقل گوید شش جهت حد است و بیرون راه نیست
    عشق گوید راه هست و رفته ام من بارها
    ( شش جهت : بالا و پائین ، چپ و راست و عقب و جلو )

    حسین می گوید:

    نوشته من برای آن دوستانی است که سعی دارند خیام را به مذهب یا مذهب ملایم یا عرفان ربط دهند. خیام یک دانشمند و نابغه ستاره شناس بوده است و طرز فکر او هم مانند دیگر نوابغ دنیا شناسی مثل اینشتین و ها کینگ می باشد یعنی مذهب و عرفان از ضعف بشر به وجود آمده اند و ریشه علمی ندارند. محمد بلخی یا رومی یک شاعر مذهبی بوده و درست قطب مخالف خیام است. اساس فلسفه و شعرهای رومی مرگ و زندگی بعد از مرگ است به جز شعرهای عاشقانه ای که برای شمس گفته. فلسفه و شعر های خیام بر مبنای زندگی و زنده بودن است. و او اعتقادی به مذهب یا عرفان نداشته و به زندگی بعد از مرگ اعتقاد نداشته است. هیچ دلیلی وجود ندارد که ما بخاطر افکار خودمان اشعار نابغه بزرگ ایران زمین را به مذهب ربط دهیم.

     

     

    شعر برخیزم و عزمِ بادهٔ ناب کنم اثر کیست؟

    این شعر اثر خیام است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»