ببال ای تخت افریدون بناز ای تاج نوشروان

ببال ای تخت افریدون بناز ای تاج نوشروان

  • شعر ببال ای تخت افریدون بناز ای تاج نوشروان _ ادیب الممالک 

     

    ببال ای تخت افریدون بناز ای تاج نوشروان

    که آمد شه درون کاخ و تابد مه بشادروان

     

    بگشت اندر شود دهقان و آرد آب اندر جو

    بباغ اندر شود رزبان و کارد سرو در بستان

     

    سپهر پیر بر شاه جوان زودا که بسپارد

    نگین و رایت شاپور و تخت و افسر ساسان

     

    سحر در نامه «شوری » چنین خواندم بتوقیعی

    که والا حضرتش فرمود بر فرماندهان اعلان

     

    که در سال هزار و سیصد و سی و دو از هجرت

    سه شنبه دوم مرداد و بیست و هفتم شعبان

     

    زحل در برج جوزا زهره و بهرام در خوشه

    عطارد با مه و خورشید ماوی جسته در سرطان

     

    بفالی نیک و سالی خوب و روزی سعد و ماهی خوش

    که گل با شاخ هم پیوند و می با جام هم پیمان

     

    خدیو شرق «احمدشاه » با اقبال روز افزون

    گذارد تاج بر تارک فرازد تخت در ایوان

     

    سپهرم گفت یا بشری کزین پس در همه گیتی

    نبینی ملک بی صاحب نیابی گله بی چوپان

     

    بگفتم لاتقل بشری و لکن بشریان زیرا

    دو شادی دست برهم داد توأم گشت در یک آن

     

    یکی تشریف تاج از تارک شه دوم آن باشد

    که ملک آزاد از فتنه است و بحر آسوده از طوفان

     

    بهار عمر شد شاداب و باغ دولتش ایمن

    ز سرمای زمستان است و از گرمای تابستان

     

    ز والا حضرت ایدون شکرها باید که در کشور

    عنایت راند بر مردم نیابت کرد از سلطان

     

    چو موسی روز و شب این گوسفندانرا چرانیدی

    کنار چشمه صداء و گرد روضه سعدان

     

    مرا باشد شگفت از معجزش زیرا محال آید

    دو کار اندر یکی پنجه دو گوی اندر یکی چوگان

     

    ولی این خواجه با یکدست هم گوی زمین در کف

    گرفته هم ربوده گوی فضل و دانش از اقران

     

    ز دست و پنجه مشگل گشا آن عقده بگشاید

    بآسانی که کس نتواندش بگشود با دندان

     

    بدستی کرد خامش فتنهای خارج از سوزش

    بدستی کرد ساکن انقلاب داخل از طغیان

     

    حسودش خویشتن را همچو او پنداشته است اما

    کجا قاف تهجی هست همچون ق و القرآن

     

    چنو بسیار دیدستم به صورت یا بنام اما

    ندیدم همچو او یکتن بمعنی در همه کیهان

     

    همی سنجد اشیا را بثقل و جثه و پیکر

    خلاف مرد کورا دانش و حکمت بود میزان

     

    دو دست ایزد بما داد است با هم جفت چون بینی

    ز دست راست آنچ آید پدید از دست چپ نتوان

     

    برادر بود با سلمان ابوذر لیک کی شاید

    که گنجد در دل صد بوذر اندک راز یک سلمان

     

    سفینه ملک کامد مضطرب ز امواج پی در پی

    در این گرداب بی پایان و این دریای بی پایان

     

    عنان این سفینه بود اندر دست او گفتی

    عنان رخش خود را داشت در کف رستم دستان

     

    هر آنکس دید این قدرت سرود از گفته سعدی

    چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان

     

    سپردندش کلید مملکت پیش از ملک زیرا

    نخست آرند کنیت آنگهی نامست در عنوان

     

    بصورت کنیه پیش از نام باشد لیک در معنی

    بقای شخص از نام است و زو شد زنده جاویدان

     

    شنیدستم که اندر دور استبداد شیطانی

    خطاب معشرالجن خواند اندر سوره رحمن

     

    در آنجا کرد استدلال کاندر صفحه گیتی

    نباید مملکت بی شه نشاید خلق بی سلطان

     

    بدو گویم که ای ناخوانده از قرآن بجز حرفی

    بریش خویشتن خندیدنت بایست ازین برهان

     

    ندیدی خواجه چندین سال بی شه ملک و دولت را

    بآیین شهی بخشید آب و رونق و سامان

     

    خداوندا تن این ملک مجروح است و دل خسته

    طبیبان عاجز از تدبیر و تب در آخرین بحران

     

    نه خاصیت دهد معجون نه بهبودی رسد ز افسون

    نه سود از عوذه خاتون و حرز مادر صبیان

     

    تو غمخواری طبیبی کیمیا دانی روان بخشی

    لبت چون عیسی مریم کفت چون موسی عمران

     

    ببین اوضاع را درهم اساس ملک را برهم

    بنه این زخم را مرهم ببار این درد را درمان

     

    ببین بر میزبان تنگ است منزل بس فرود آید

    بناهنگام و ناخوانده بخرگاه اندرش مهمان

     

    بویژه اندرین خانه که از غوغای بیگانه

    نیارد هشت خالیگر بغیر از خون دل برخوان

     

    خدا را با کلید فکر بگشا قفل این مشکل

    که رای مرد باشد چیره بر شمشیر و بر سوهان

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    من از یاد میبرم

    تو هیچ نقطه ضعفی نداشتی

    خاقانی اگر بسیج رفتن داری – ۲۳۲

    از وقتی باغبان شاخه‌های درختانم را هرس کرده است – در ویتنام خانه ها ویران است

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    ببال ای تخت افریدون بناز ای تاج نوشروان

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «ببال ای تخت افریدون بناز ای تاج نوشروان که آمد شه درون کاخ و تابد مه بشادروان بگشت اندر شود دهقان و آرد آب اندر جو بباغ اندر شود رزبان و کارد سرو در بستان» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «بویژه اندرین خانه که از غوغای بیگانه نیارد هشت خالیگر بغیر از خون دل برخوان خدا را با کلید فکر بگشا قفل این مشکل که رای مرد باشد چیره بر شمشیر و بر سوهان» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر ببال ای تخت افریدون بناز ای تاج نوشروان ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر ببال ای تخت افریدون بناز ای تاج نوشروان ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *