ای مجیرالسلطنه از سعدالملک

ای مجیرالسلطنه از سعدالملک

  • شعر ای مجیرالسلطنه از سعدالملک _ ادیب الممالک 

     

    ای مجیرالسلطنه از سعدالملک

    دفتری دارم ز سر تا پا گله

     

    گر بگوئی بنده را کز دامنم

    دست برکش چون نیم او را لله

     

    پاسخت این است کاندر شرع ما

    شد صغیران رادیت بر عاقله

     

    می شناسم من ترا بر این گروه

    سید و قوم و رئیس سلسله

     

    لیک سعدالملک در این دوده هست

    تلخ چون دربار گندم کاکله

     

    دزدی و کلاشی اندر مذهبش

    این یکی فرض است و آن یک ناقله

     

    چشم دزدان از رخ ایشان برد

    روشنی بعد از وزیر داخله

     

    صبر من اندر بر اطماع وی

    لقمه ای باشد برون از حوصله

     

    آنچه کرده است او بمن هرگز نکرد

    موش در انبار و گرگ اندر گله

     

    تا بدانی شرح این راز نهان

    گوش ده آگه شو از این مسئله

     

    از کریمی بنده را ادرار جود

    در کف وی شد به عنوان صله

     

    لاجرم هر روز راندم نزد وی

    قاصدی با ساز و برگ و راحله

     

    بسکه مخلص را قلم خادم قدم

    دست و پای هر دو شد پر ز آبله

     

    کرد با گفتار تلخم طبع رام

    ساخت بر دشنام سختم تن یله

     

    بر تن او پوست چون چلپاسه شد

    آنکه در ترکی بود کر تنکله

     

    عنقریبستی که سعدالملک ما

    افکند در کوه و صحرا غلغله

     

    با سپاهی زفت و قطاع الطریق

    با گروهی دزد و طرار و دله

     

    زرگر و کاکاون و بیرانه وند

    کوسه احمد لوئی جارو تله

     

    حمله ور گردد با بناء السبیل

    تنگ سازد راه را بر قافله

     

    دست خاتونان ببندد همچو شمر

    تیر بر طفلان زند چون حرمله

     

    میمکد خون فقیران چون شپش

    میگزد تخم غریبان چون مله

     

    از خدا خواهم شبی او را چو موش

    دست زیر سنگ و دمب اندر تله

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)

     

    قالب شعر: قطعه

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    حال دلم طوفانیست

    در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم

    آن شنیدم خیمه ای از شاه روس

    مردم ایران دو فرقه اند که هر یک

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    ای مجیرالسلطنه از سعدالملک

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «ای مجیرالسلطنه از سعدالملک دفتری دارم ز سر تا پا گله گر بگوئی بنده را کز دامنم دست برکش چون نیم او را لله» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «میمکد خون فقیران چون شپش میگزد تخم غریبان چون مله از خدا خواهم شبی او را چو موش دست زیر سنگ و دمب اندر تله» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر ای مجیرالسلطنه از سعدالملک ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر ای مجیرالسلطنه از سعدالملک ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *