الحذر ای مدعی العموم که دزدی

الحذر ای مدعی العموم که دزدی

  • شعر الحذر ای مدعی العموم که دزدی _ ادیب الممالک 

    خطاب به میرزا احمدخان اشتری

     

    الحذر ای مدعی العموم که دزدی

    شرط قضا شد چو در نماز طهارت

     

    خاصه به عدلیه کز قضا نبرد کام

    هر که ندارد به صید و کید مهارت

     

    قاضی عدلیه آنکس است که باشد

    شهره به اخذ و عمل دلیل بغارت

     

    رشوه ز ظالم گرفته خانه مظلوم

    رو بدو کوبد همی به اسم خسارت

     

    قاضی اگر دزد و دزد شده قاضی

    نیست ترا حد اعتراض و جسارت

     

    گر در دزدی در این زمانه نباشد

    یک دو قدم بیش تا مقدم صدارت

     

    دزد بگیری مکن که عاقبت الامر

    برخورد این نکته بر مقام وزارت

     

    غافلی از آنکه بر امور تو دارد

    آنکه تو خوانیش دزد حق نظارت

     

    آنکه تو خوانیش دزد نفس وزیر است

    همچو وزارت که هست نفس سفارت

     

    کس نتواند درون عدلیه دزدی

    تا نرسد بر وی از وزیر اشارت

     

    از وزراء گر خط جواز نیابد

    کس نشود مصدر خلاف و شرارت

     

    محرم راز و شریک دخل وزیر است

    دزد دغل منگرش به چشم حقارت

     

    قسمت حلوای خود بگیر و خمش زی

    بیهده خود را چه افکنی به مرارت

     

    دولت مشروطه نیست تا که نباشد

    عدل الهی رهین عدل تجارت

     

    بلکه بود دور هرج و مرج و تن خلق

    گشته گرفتار بند ذل و اسارت

     

    خستگی آید ز جد و سعی و تکاپو

    سردی زاید ز تاب و جوش و حرارت

     

    زین وزراء رسم عدل و داد چه جوئی

    هیچ شنیدی ز سیل طرح عمارت

     

    مرد نیند این مخنثان و عجب ز آنک

    بکر حیا را سترده اند بکارت

     

    خانه حجاج دان سرای عدالت

    درگه شداد شد سرای زیارت

     

    هر که فتد در کمند آز وزیران

    قتل بر او راحت است و مرگ بشارت

     

    زین وزراء کس ندیده است بجز زور

    هست وزارت مگر ز زور عبارت

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)

     

    قالب شعر: قطعه

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    باور نداشتم که چنین واگذاریم – موج خیز

    چون درخت فروردین پرشکوفه شد جانم – یک دامن گل

    ماه رمضان بنهفت آن چهره نورانی

    لمن رسم اطلال سقتهاالسحائب

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    الحذر ای مدعی العموم که دزدی

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «الحذر ای مدعی العموم که دزدی شرط قضا شد چو در نماز طهارت خاصه به عدلیه کز قضا نبرد کام هر که ندارد به صید و کید مهارت» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «هر که فتد در کمند آز وزیران قتل بر او راحت است و مرگ بشارت زین وزراء کس ندیده است بجز زور هست وزارت مگر ز زور عبارت» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر خطاب به میرزا احمدخان اشتری ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر خطاب به میرزا احمدخان اشتری ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *