آمد به صد شوخی ز در ترکی که خون‌ها ریخته

آمد به صد شوخی ز در ترکی که خون‌ها ریخته

  • شعر آمد به صد شوخی ز در ترکی که خون‌ها ریخته _ ادیب الممالک

    المطلع الثالث

     

    آمد به صد شوخی ز در ترکی که خون‌ها ریخته

    خون دل یک شهر را چشمش به تنها ریخته

     

    چون او نباشد هیچکس سالار خوبانست و بس

    خوبانش زین ره هر نفس سر در کف پا ریخته

     

    خورشید شمع خرگهش کیوان غلام درگهش

    جانهای شیرین در رهش طوعا و کرها ریخته

     

    در مکتب او جاودان آدم بود سر عشر خوان

    تا نقش علمه البیان بر لوح اسما ریخته

     

    ادریس در تدریس او شوید ورق در آب جو

    وز نامه خود آبرو قسطای لوقا ریخته

     

    با معجز عیسی لبش با نوش احمد مشربش

    با دست قدرت قالبش ایزد تعالی ریخته

     

    بخشد تعین ذات را روزی دهد ذرات را

    اشباح موجودات را او در هیولا ریخته

     

    از حرز مریم جوشنی بر کتف عیسی دوخته

    وز مغز آدم عطسه ای بر خاک حوا ریخته

     

    فضل همیمش صبح و شام این چار عنصر را بجام

    آنسان که بایستی مدام از هفت آبا ریخته

     

    بر کاخ نصرش ای فتی نصر من الله آیتی

    در جام فتحش شربتی ز انا فتحنا ریخته

     

    چون پرده بردارد ز رو گیرد جهان از چارسو

    از بس کرشمه ناز او از روی زیبا ریخته

     

    روح الله آید جان بکف در درگهش با صد شعف

    گردد براهش از شعف خون مسیحا ریخته

     

    دجالها را برکشد با صد مذلتشان کشد

    هم نار گبران خامشد هم آب ترسا ریخته

     

    خونی که هنگام جدل در سینه کرار یل

    از اهل صفین و جمل وز این گوارا ریخته

     

    خواهد تلافی کرد تا فرصت بدست آورد تا

    خونشان کند از گرد نا بر سطح غبرا ریخته

     

    ای مهدی صاحب زمان کز عکس تیغت آسمان

    رنگ شفق را جاودان بر طاق خضرا ریخته

     

    لختی به محزونان نگر سوی جگرخونان نگر

    در ساغر دونان نگر شهد گوارا ریخته

     

    ما تلخکام از زهر غم خونمان شراب و طعمه هم

    بر خوان شومان دژم صد گونه حلوا ریخته

     

    خصم ترا با آبها آمیخته جلابها

    ما در غمت خونابها از چشم بینا ریخته

     

    ای سایه مهر تو پر گسترده بر شمس و قمر

    وی مایه قهرت شرر بر هفت دریا ریخته

     

    بنما رخ چون ماه را مرآت وجه الله را

    و آن غمزه جانکاه را کز چشم شهلا ریخته

     

    در مولدت میر اجل آراسته جشنی بی خلل

    وز دست او در این محل زر بی تقاضا ریخته

     

    میراست یکدریا کرم میراست یک گردون همم

    جودش گه بخشش درم بر پیر و برنا ریخته

     

    ویژه بمن کز شعر تر مدح ترا خواندم ز بر

    دارم ببارش چون گهر ابیات غرا ریخته

     

    چون نیک خواندی مقطعش بشنو چهارم مطلعش

    تا بینی از هر مصرعش شهد مصفا ریخته

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    درد دارد – حرف هایی که قرار نیست بگویی

    طهماسب خداوند راستین _ چکامه

    گر کشتنیم چنان کش از بهر خدای – ۳۳۵

    خرید: آب البالو، اسفناج، کچالو – او می آید

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    آمد به صد شوخی ز در ترکی که خون‌ها ریخته

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «آمد به صد شوخی ز در ترکی که خون‌ها ریخته خون دل یک شهر را چشمش به تنها ریخته چون او نباشد هیچکس سالار خوبانست و بس خوبانش زین ره هر نفس سر در کف پا ریخته» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «ویژه بمن کز شعر تر مدح ترا خواندم ز بر دارم ببارش چون گهر ابیات غرا ریخته چون نیک خواندی مقطعش بشنو چهارم مطلعش تا بینی از هر مصرعش شهد مصفا ریخته» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر المطلع الثالث ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر المطلع الثالث ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *