شعر چشمه کوچک نیما یوشیج

گشت یکی چشمه ز سنگی جدا – چشمه کوچک

  • گشت یکی چشمه ز سنگی جدا – شعر چشمه کوچک نیما یوشیج

     

    گشت یکی چشمه ز سنگی جدا

    غلغله زن چهره نما تیز پا

     

    گهَ به دهان، بر زده کف، چون صدف،

    گاه چو تیری، که رود بر هدف.

     

    گفت:« در این معرکه یکتا منم،

    تاج سِر گلبن و صحرا منم،

     

    چون بدوم، سبزه در آغوش من،

    بوسه زند، بر سر و بر دوش من،

     

    چون بگشایم ز سر موشکن،

    ماه، ببیند رخ خود را به من،

     

    قطره ي باران که در افتد به خاک،

    زو بدمد بر گهُر تابناک.

     

    در بر من ره چو به پایان برَد،

    از خجلی سر به گریبان برَد.

     

    ابر ز من حامل سرمایه شد،

    باغ ز من صاحب پیرایه شد،

     

    گل به همه رنگ و برازندگی،

    می کند از پرتو من زندگی.

     

    در بُن این پرده ي نیلوفری

    کیست کند با چو منی همسری ؟ »

     

    زین نمط آن مست شده از غرور،

    رفت و ز مبدأ چو کمی گشت دور،

     

    دید یکی بحر خروشنده ئی،

    سهمگنی، نادر جوشنده ئی،

     

    نعره بر آورد، فلک کرده کرَ،

    دیده سیه کرده شده زهَره در.

     

    راست به مانند یکی زلزله،

    داده تنش برتن ساحل یله.

     

    چشمه ي کوچک چو به آنجا رسید،

    وآن همه هنگامه ي دریا بدید،

     

    خواست کزآن ورّطه قدم درکشد،

    خویشتن از حادثه برتر کشد،

     

    لیک چنان خیره و خاموش ماند،

    کز همه شیرین سخنی گوش ماند.

     

    خلق، همان چشمه ي جوشنده اند،

    بیهده درخویش خروشنده اند.

     

    یک دو سه حرفی به لب آموخته.

    خاطر بس بی گنهان سوخته.

     

    لیک اگر پرده ز خود بر درند،

    یک قدم از مقدم خود بگذرند،

     

    در خم هر پرده ي اسرار خویش،

    نکته بسنجند فزون تر ز پیش.

     

    چون که از این نیز فراتر شوند

    بی دل و بی قالب و بی سَر شوند.

     

    در نگرند این همه بیهوده بود.

    معنی چندین دم فرسوده بود>

     

    آن چه شنیدند ز خود یا ز غیر،

    وآن چه بکردند ز شر و ز خیر.

     

    بود کم ار مدت آن یا مدید،

    عارضه ئی بود که شد نا پدید

     

    وآن چه به جا مانده بهای دل ست

    کآن هم افسانه ای بی حاصل ست

     

    قالب شعر: مثنوی

    وزن عروضی: مُفتعلن مُفتعلن فاعلُن

    بحر: سریع مطوی مکشوف

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    آ

    هان! هلا! آی!


    معنی شعر چشمه

    گشت یکی چشمه ز سنگی جدا / غلغله زن ، چهره نما ، تیز پا
    معنی: چشمه ای جوشان، خودنما و تندرو از تخته سنگی جدا شد (بیرون زد و جاری شد)

    آرایه ها: قلمرو زبانی: گشت: شد / غلغله زن: شور و غوغاکنان / تیزپا: تندرو،‌ تیزرو / قالب: مثنوی / وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (رشته انسانی) / درون مایه: پرهیز از خودستایی / جانبخشی در همه بیت های این داستان / چهره نما: کنایه از خودنما / چشمه: نمایندهٔ فردی ضعیف و ناتوان، امّا پرهیاهو و مغرور و خودشیفته

    گه به دهان بر زده کف چون صدف / گاه چو تیری که رود بر هدف
    معنی: چشمه گاه مانند صدف، بر اثر خروشندگی دهانش کف آلود می شد و گاهی چون تیری که به سوی هدف می رود، راست و سریع به پیش می رفت.

    آرایه ها: هدف: نشانه تیر / صدف: نوعی جانور نرم تن آبزی که بدنش در یک غلاف سخت جا دارد در و بعضی انواع آن مروارید پرورش می یابد. / تشبیه: چشمه به تیرو صدف / صدف و هدف: جناس ناقص اختلافی چشمه وصدف : تشخیص و استعاره / مراعات نظیر: و تیر هدف ، دهان و کف / کف بردهان زدن : کنایه از خشمگین شدن، مستی و نشاط و نیرومندی

    معنی شعر چشمه

    گفت : درین معرکه یکتا منم / تاج سر گلبن و صحرا منم
    معنی: چشمه با خود گفت: من در بین عناصر خلقت و موجودات بی مانند هستم و سرور و بزرگ باغ و دشت هستم.

    آرایه ها: معرکه: میدان جنگ / یکتا: یگانه، بی همتا / گُلبُن: بوت ه گل، گل سرخ، بیخ بوته گل / مراعات نظیر : و سر تاج ، گُلبُن و صحرا / معرکه: استعاره از عناصر خلقت و موجودات / تشبیه : چشمه به تاج / تاج سر بودن : کنایه از بزرگ و مافوق و سَروَر بودن / چشمه: تشخیص و استعاره / گُلبُن و صحرا : تشخیص و استعاره

    چون بدوم ، سبزه در آغوش من / بوسه زند بر سر و بر دوش من
    معنی: وقتی تند و تیز حرکت کنم (جاری می شوم) سبزه در آغوش من (سبزه ی قرار گرفته بر کناره های جوی اب) سر و تن را غرق بوسه می کند.

    آرایه ها: اگر موج نداشته باشم و آرام باشم ماه رخ خود را در من می بیند. / شکن : استعاره از موج / مو : استعاره از آب چشمه / مصراع اول :کنایه از آرام شدن / مو و شکن : تناسب / بیت دارای تشخیص و تشبیه پنهان است. / شکن : تاب و پیچش مو

    چون بگشایم ز سر مو ، شکن / ماه ببیند رخ خود را به من
    معنی: هرگاه چین موهایم را بگشایم (کنایه از امواج نداشته باشم) ماه چهره ی زیبای خود را در آیینه من (آب زلال من) می بیند.

    آرایه ها: درافتد: بیفتد / زو: از او / دمیدن: جوانه زدن، روییدن، بالیدن / بس: بسیار / گهر: گوهر، جواهر / تابناک: تابنده، درخشان / خاک: مجاز از زمین / گوهر: استعاره از گیاهان و گل‌ها

    قطره ی باران ، که در افتد به خاک / زو بدمد بس کوهر تابناک
    معنی: قطره ی باران که به من زمین می افتد، گل هایی چون مروارید درخشان را می رویاند.

    آرایه ها: بر: آغوش / چو: هنگامی که / خجل: شرمنده / گریبان: یقه / جانبخشی برای باران / بر، سر؛ در، سر: جناس ناهمسان / سر به گریبان بردن: کنایه از شرمندگی و گوشه گیری / بر، سر، گریبان: تناسب / بر، برد؛ در، بر: جناس ناهمسان / واج آرایی

    در بر من ره چو به پایان برد / از خجلی سر به گریبان برد
    معنی: قطره ی باران وقتی سفر دراز خود را در آغوش من به پایان می برد (با همه ی شان و عظمتی که دارد) از شرمندگی سرافکنده خواهد شد.

    آرایه ها: بر: سینه ، آغوش ، کنار / خَجِلی: شرمگین بودن ، شرمنده بودن / گریبان : یقه سر در گریبان بردن : کنایه در از اندیشه بودن از روی شرمندگی یا به غم فکر فرورفتن ، کنار کشیدن و گوشه گرفتن / بروسر: جناس ناقص / چشمه و قطره ی باران : تشخیص و استعاره

     

    مطالب بیشتر در:

    نیما یوشیج

    اشعار نیما یوشیج

     

    گشت یکی چشمه ز سنگی جدا

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «گشت یکی چشمه ز سنگی جدا / غلغله زن چهره نما تیز پا» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین نیما یوشیج که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطرها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای نیما یوشیج بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطرهای پایانی یعنی : «وآن چه به جا مانده بهای دل ست / کآن هم افسانه ای بی حاصل ست» از چه سطرهایی استفاده می‌کردید؟

     

    قالب شعر چشمه چیست؟

    این شعر یکی از زیباترین و معروف‌ترین شعرهای نیما یوشیج است که دربرگیرنده‌ی سطرها و اتفاقات درخشانی‌ست.

    این شعر از جمله شعرهای کلاسیک نیما یوشیج است که در قالب مثنوی سروده شده.

     

    دیدگاه شما برای شعر چشمه کوچک نیما یوشیج

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر چشمه کوچک نیما یوشیج بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید. اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

     

    چشمه و سنگ

    نام این شعر نیما یوشیج چشمه کوچک است اما در بین مردم به گشت یکی چشمه ز سنگی جدا ، چشمه و سنگ نیز معروف است.

     

    برای ورود به اینستاگرام نیما یوشیج اینجا کلیک کنید

     

    پیشنهاد ویژه برای نیما یوشیج:

     

    شعر صبح نیما یوشیج

    شعر مهتاب نیما یوشیج

    شعر نام بعضی نفرات نیما یوشیج

    شعرداروگ نیما یوشیج

    شعر هست شب نیما یوشیج

     

    اجزای جمله گشت یکی چشمه ز سنگی جدا

    در این شعر نیما یوشیج چشمه ای را به تصویر می کشد که به سوی دریا می‌رود و از سنگی فاصله گرفته است.

    روش مشخص کردن مسند در بیت گشت یکی چشمه ز سنگی جدا / غلغله زن چهره نما تیزپا:

    ما اول بیت را مرتب می‌کنیم
    یکی چشمه غلغله زن چهره نما تیز پا زسنگی جدا گشت

    حالا نهاد را پیدا می‌کنیم که چشمه است.
    می‌گویم چشمه چگونه بود؟
    خب چشمه زسنگی جدا شد پس جدا مسند است

     

    معنی شعر چشمه کوچک نیما یوشیج

    تمثیل، ترفندی زیبا و سخنی حکیمانه است. این تکنیک بیانی هم خیال انگیز است و هم جنبه استدلالی دارد و معمولاً مفاهیم ذهنی را عینیت میبخشد نیما این تکنیک بیانی را در شعر سنتی و تمثیلی خود فراوان بـه کار برده است. توسل به شیوۀ تمثیل و حکایت پردازی نزدیکی بیش از حد او به زبان و فرهنگ عامه را نشان می دهد، محتوای این حکایتها و شیوۀ بیان آنها به گونه ای است که خواننده میپندارد که نیما بیشتر آنها را از مردمان شنیده است. وجود لحن روایی در این حکایات نیز به ساده تر شدن زبان شعر او کمک کرده است. حکایات تمثیلی که از چاشنی طنز برخوردار هستند را در شعرهایی همچون «چشمه کوچک» (ص ۸۶)، «روباه و خروس ص (۱۱۶) بر ملا حسن (ص) (۹۳) اسب دوانی ص (۲۱۱) و… می توان مشاهده کرد. نیما در بیشتر این شعرها حکایت و داستانی را بیان میکند و سرانجام نتیجه ای اخلاقی از آن می گیرد، او در بیشتر این شعرها، از دست مردم مینالد و بر آنان خرده می گیرد و گاه سادگی و نادانی آنان را به رخشان می کشد. نمونه آن شعر روباه و خروس است که از شعرهای طنز آمیز و لطیف نیما و از نوع داستان کودکان و نیز از قصه های رایج و آشنا دربارۀ زیرکی روباه است که از قضا این بار تیرش به نشانه می خورد و خروس ساده دل را شکار میکند؛ همچنین میتوان گفت طنز روباه و خروس همان طنز قدیمی طعمه ساده دل و مکار است که غالباً در ادب فارسی در لباس گربۀ عابد نمایان شده است، داستان مؤمن کذابی که برای رسیدن به اهداف مادی و دنیوی خود لباس زهد میپوشد و دین را آلت دست خود قرار می دهد که در اینجا این دو شخصیت اصلی به صورت خروس و روباه ظاهر شدهاند و طنز شعر در رفتار و گفتار روباه قبل و بعد از دست یافتن به طعمه جلوه گر میشود.

    ادامه‌ی مطلب در: نگرشی تطبیقی بر شگردهای طنز در شعر نیما یوشیج و احمد مطر

     

    کتاب‌های نیما یوشیج:

     

    مجموعه کامل اشعار نیما یوشیج

     

    درباره هنر شعر و شاعری نیما یوشیج

     

    یادداشت های روزانه نیما یوشیج

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    پوریا ‌پلیکان
    Latest posts by پوریا ‌پلیکان (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»