نگرشی تطبیقی بر شگردهای طنز در شعر نیما یوشیج و احمد مطر

نگرشی تطبیقی بر شگردهای طنز در شعر

  • نگرشی تطبیقی بر شگردهای طنز در شعر نیما یوشیج و احمد مطر

    چکیده: از آنجا که به اعتقاد برخی, طنز, هنری ترین شیوه انتقاد است, در جامعه و فضایی که بی عدالتی اجتماعی و سیاسی, خفقان, تزویر و دروغ, بر ذهن و زبان جامعه مسلّط می شود, زبان شاعر تیزبین از طنز به عنوان هنری ترین سلاح مبارزه با این مفاسد بهره می گیرد. نوشتار حاضر پژوهشی است که در آن نگارندگان کوشیده اند پس از معرّفی مختصر طنز و انواع آن, شگردها و شیوه های گوناگون طنز در شعر دو شاعر معاصر ایران و عراق را بررسی نمایند. از آنجا که در بیان طنزآمیز, هدف مطلب گاهی در لفّافه قرار می گیرد و مخاطب در فهم آن با پیچیدگی مواجه می شود, این گونه پژوهش ها می تواند به شناخت لایه های درونی شعر شاعران از حیث معناشناختی, زبان شناختی و حتّی زیباشناختی یاری رساند و همچنین در شناخت ابعاد طنز در قلمرو شعر معاصر به مخاطب کمک کند؛ بنابراین, پس از توصیف و تحلیل نمونه هایی از آثار هر دو شاعر به این نتیجه می رسد که این دو شاعر با به کارگیری شیوه ها و شگردهایی خاص؛ همچون استفاده از تشبیه و تصویرآفرینی, استفاده از شخصیّت های غیر انسانی و غیره, از طنز بین سوژه های متن و پیام و معنی آن ها در بیان انتقادی اغراض خود بهره جسته اند.

    نویسندگان: زهره ای حمیدرضا، نظری احمد

    نگرشی تطبیقی بر شگردهای طنز در شعر نیما یوشیج و احمد مطر‍

    ۱. پیشگفتار، تعریف موضوع، طنز، یکی از شاخه های ادبیات انتقادی و اجتماعی است که در ادبیات کهن فارسی و عربی به عنوان نوع ادبی مستقل شناخته نشده و حدود مشخص با دیگر مضامین انتقادی و خنده آمیز؛ همچون هجو و هزل و مطایبه نداشته؛ اما از دیرباز در میان شاعران و نویسند ـدگان رواج داشته است. توجه به طنز، با طرح مسائل سیاسی، اجتماعی، انتقادی در متون ادبی و عربی رابطه ای تنگاتنگ دارد و هر شاعر و نویسنده ای به میزانی که درد جامعه و مردم برای او ملموس بوده به طنز توجه کرده است.
    ۲-۱ ضرورت اهمیت و هدف طنزهای موجود ادبیات هر عصر تنها با شناخت اوضاع سیاسی و اجتماعی آن روزگار ممکن است؛ زیرا طنز پردازی شیوه خاصی است که نویسنده یا شاعر انتخاب میکند تا بتواند راحت تر حرفهایش را بزند؛ تا دردها و مشکلات اجتماعی و بی عدالتیها و دوروییها و دزدیها و خیانتهای متولیان را آشکار سازد. از آنجا که هیچ عصر و دوره ای در تاریخ ،ملتها دوره ای آرمانی نبوده و این ناهنجاری ها و نابسامانی های درد آفرین، همیشه و همه جا بر زندگی سایه می افکنده است و طبیعتاً با سابقه ای که ذهن و زبان هنر آفرین دارد، شاعران و نویسندگان به عنوان انسانهایی آگاه و تیزبین و حساس این دردها و نابسامانی ها را شناخته و در برابر آنها عکس العمل نشان داده اند و به همین دلیل میتوان :گفت هیچ دوره ای از ادوار تاریخ ادبی از
    طنز و طنز پردازی خالی نبوده است.

     

    در دوره معاصر، اگرچه بیشتر مطبوعات بستر طنز بوده است ولی شاعرانی نیز بوده اند که در شعر خود از زبان طنز برای جلب مخاطب با نشان دادن تضادهای درونی یک موقعیت البته به طور اغراق آمیز و
    (۲)
    (1)
    هنرمندانه پرداخته اند که از آن جمله در ایران میتوان به نیما یوشیج ایرج میرزا و… اشاره کرد و در ادبیات معاصر عرب احمد مطر نازك الملائکه و… را نام برد در میان انواع و گونه های ادبی طنز آمیز، شعر طنز از جایگاه ویژه ای برخوردار است. برای آفرینش این نوع ،شعر مانند دیگر آثار طنز آمیز، شاعر از شگردهایی بهره می گیرد که ویژگی بیشتر آنها بر هم زدن عادت هاست به گونه ای که مایهٔ خنده شود. از آنجا که دوران مشروطه در ادبیات ایران ،زمین مرز میان کهنه و نو است طنزهای به کار رفته در آثار منظوم شاعران پس از
    مشروطه، دارای ویژگیهای متفاوت است و با گونه های طنز در دورۀ قبلی و سنتی متفاوت است. پس از عصر مشروطه و همگام با تحولات اجتماعی و سیاسی جریانهای شعری مختلفی در عرصه ادبیات و شعر به وجود آمدند که بیشتر آنها از سکوی پرتاب شعر نیمایی پریده بودند و در واقع نیما، دریچه تغییر و تحول و پویایی در شعر را بر روی شاعران گشود و آغازگر طنز در شعر نو شد. احمد مطر نیز
    به عنوان شاعر عراقی مبارز که به نسل دوم تحولات فرمی شعر در ادبیات عرب تعلق دارد در فضای نامساعد روزگاران خود، رنج ها و مصیبت های جهان عرب را به بهترین شیوههای طنز به تصویر کشیده است. «هدف او خنداندن نیست بلکه نیت والایی همچون حفظ ارزشهای دینی و اسلامی به سخره گرفتن جهل و سنتهای ناپسند جلوگیری از شدت جریانهای افراطی و تأکید بر رفتار متعادل دارد (معروف، ۱۳۸۷ ۱۰). پژوهش حاضر بر آن است تا با بررسی تطبیقی شعر نیما یوشیج و احمد مطر، به شناخت مفاهیم و مضامین، لایه ها و جوانب شعری و مهمترین روشها و شگردهای طنز این دو شاعر دست یابد.

    از آرشیو مطالب نیز دیدن کنید:

    نقد ادبی

    نیما یوشیج

    ۱- پرسشهای پژوهش

    مهم ترین دلایل استفاده از طنز در شعر نیما و احمد مطر چیست؟
    مهم ترین شگردها و روشهای استفاده از طنز در شعر این دو شاعر کدام اند؟
    مهم ترین مفاهیم و مضامین طنز آمیز در شعر این دو شاعر چیست؟

    ١-٤ پیشینه پژوهش

    پژوهشگرانی که در عرصه طنز گام برداشته اند و یا آنان که در اندیشه شرح و تحليل شعر نيما يوشيج و احمد مطر بر آمده اند؛ فرصتی جویباری و شیردست (۱۳۹۰ ۳۷-۵۲) در مقاله ای با عنوان «جلوه های طنز در آیینه اشعار نیما و مورفولوژی آن و غلامی (۱۳۸۰ (۵۰-۵۳) در مقالۀ روایت طنز در شعر نیما» هستند؛ اما در هیچ کدام از این دو مقاله به شگردها و شیوه هایی که نیما برای خلق طنز استفاده کرده است اشاره ای نشده است. درباره احمد مطر نیز به عنوان شاعری با گرایشهای تند ضد عربی، پژوهش های ارزنده ای صورت پذیرفته است؛ از جمله پایان نامه کارشناسی ارشد غنیم (۱۹۹۶) با عنوان عناصر ابداع فنی در شعر احمد مطره که بعدها در قالب کتابی با همین عنوان منتشر شد نگاهی تطبیقی به طنز سیاسی – اجتماعی نسیم شمال و احمد مطره از آناری بزچلویی و فراهانی (۱۳۹۰: ۱۴۵-۱۶۷)؛ مقالۀ احمد مطر شاعر خنده های تلخ نوشته حسینی (۱۳۶۷: ۲۹-۳۲)؛ مقالۀ زبان در گفتمان طنز احمد مطر» اثر میرزایی و نصیحت (۱۳۸۶: ۲۲۵-۲۴۰) که به ویژگیهای زبان طنز شعر احمد مطر با مؤلفههای روشنی بیان فشردگی سادگی واژگان و تلخی طنز شاعر پرداخته اند. یا مقاله دیگری از رجبی (۱۳۹۱ ۱۰۲۷۳۰ با عنوان رسالت طنز در شعر میرزاده عشقی و احمد مطر» که پژوهشی تطبیقی بین آثار دو شاعر است؛ همچنین مقاله «طنز سیاسی – اجتماعی در اندیشه های عبید زاکانی و احمد مطر از مختاری و همکاران (۱۳۹۲ ۱۲۱ (۱۴۶)؛ اما تاکنون به صورت جامع و جدی به تطبیق و شگردهای طنز این دو شاعر در هیچ مقاله یا پایان نامه ای پرداخته نشده است؛ لذا با توجه به بسامد شعر طنز آمیز نیما یوشیج و احمد مطر که میتوان گفت به نوعی در میان کلام آنان پنهان مانده
    است انجام پژوهشی که به این مسئله بپردازد ضروری می نماید.

    ۵-۱ روش پژوهش و چارچوب نظری

    روش انجام این پژوهش توصیفی – تحلیلی بوده و چارچوب نظری آن نیز بر اساس مکتب امریکایی ادبیات تطبیقی صورت گرفته است.

    ۲ پردازش تحلیلی موضوع

    ۱-۲. طنز طنز، واژه ای عربی است که در زبان عربی از دیرباز تاکنون کاربرد مختلفی دارد در لغت عرب به معنای «سخريه و استهزاء» (الزيات، ۱۴۲۹: ۵۶۸) و در فرهنگهای لغت عرب بیشتر به معنی مسخره کردن و دست انداختن دیگران آمده است؛ اما برای بیان آنچه معادل معنی لفظ «طنز فارسی در زبان عربی است منتقدین از لفظ «السخرية استفاده میکنند و در انگلیسی لفظ “satire” را معادل قرار می دهند؛ اما در فرهنگ زبان فارسی، طنز به معنی «مسخره کردن طعنه زدن و سرزنش کردن است (معین) ۱۳۸۲: ۱۵۴۷) و در اصطلاح به روش ویژه ای در نویسندگی اعم از نظم و نثر اطلاق میشود که در آن شاعر یا نویسنده با بزرگ نمایی و نمایان تر جلوه دادن جهات زشت و منفی معایب و نواقص پدیده ها و روابط حاکم در حیات اجتماعی در صدد تذکر اصلاح و رفع آنها بر می آید» (نیکوبخت، ۱۳۸۰: ۸۹).
    درباره تاریخچه طنز در ادبیات فارسی میتوان گفت در ادبیات کلاسیک فارسی، طنز، به صورت نوعی اثر مستقل ادبی و مفهوم اصلاح گرانه بسیار نادرست است آنچه هست رگه هایی است از گفتار و حکایات طنز آلود که در کنار هجو زندگی و رشد کرده است. قدمت پاره ای از این گونه حکایات و گفتار تا بعضی متون اقوام آریایی که در توصیف خدایان این اقوام وجود دارد می رسد. در زمان ساسانیان، مخصوصاً در وصف پادشاهی انوشیروان حکایتی وجود دارد که میتوان در آن رگه هایی از طنز یافت طنز، اگر چه به عنوان صنعت ادبی و هنری کارآمدی در طول تاریخ همواره در بافت برجسته ترین آثار نویسندگان و شاعران حضور داشته و رگه هایی از آن از همان آغاز شکل گیری ادبیات فارسی در آثاری چون منظومۀ درخت آسوریک در دوره اشکانیان دیده میشود و افزون بر آن در شعر اولین شاعران پارسی و تازی گوی چون رودکی شهید بلخی، البارودي، الرصافی و… به چشم می خورد؛ اما تاکنون اتفاق نظـر بـر سر تعریف دقیقی از طنز و انواع آن ارائه نشده و انتخاب واژه های متعدد هجو، هزل، طعنه، کنایه، تعریض، مطایبه طرفه و… مانع از استقرار یک مفهوم جامع و مشخص در آثار پژوهشگران و نویسندگان شده است؛ که در این مختصر مجالی برای طرح آرای طنز پژوهان مختلف در مورد تعریف طنز و پرداختن به اختلاف نظرها در این زمینه نیست؛ لیکن بیشتر طنز پژوهان با این نظر که طنز سیرتی است اجتماعی که با بیانی متناقض، خلاق و ابتکاری عینیت مطلبی را به صورت حتی مشترک در اذهان القا می کند و معمولاً این حس حتی است شخصی که با تلاش نویسنده و شاعر به آگاهی جمعی تبدیل میشود موافق انده (شریفی و کرامتی یزدی، ۱۳۸۸ (۱۱۰)

    یکی از مهم ترین و رساترین شیوه های انتقاد، استفاده از طنز است. با توجه به گیرایی و شیوایی این نوع ادبی در ادبیات ملل مختلف شاعران از آغاز تاکنون هر یک به طریقی به سرودن شعرهایی از این دست اهتمام ورزیده اند. طنز، قابلیت بیشتری برای آنکه هدف مطلب را در لفافه بیان کند دارد و می تواند از لابه لای خط قرمزها نیز رد شود. توجه به طنز با طرح مسائل سیاسی، اجتماعی، انتقادی در متون ادبی، رابطه ای تنگاتنگ دارد؛ بنابراین هر شاعر و نویسنده ای به میزانی که درد جامعه و مردم برای او ملموس بوده به طنز توجه کرده است در دوران معاصر با توجه به وضع اجتماعی فرهنگی و سیاسی جوامع، گرایش به طنز در سخن شاعران بیشتر شد و آثار کمابیش ماندگاری را در این شیوه رقم زدند. از جمله این شاعران می توان از نیما و احمد مطر یاد کرد. احمد مطر با تکیه بر طنز و با روی آوردن به این گونه شعر، به بیان نابرابریهای اجتماعی، هنجارشکنی های نامتعارف و ظلم و ستم به قشر پایین جامعه پرداخته است و با نارضایتی از وضع موجود و مخاطب قرار دادن اقشار مختلف جامعه سعی در بیان دیدگاه های خود و تحریک افکار عمومی کرده است اجتماع، زمامداران، استعمارستیزی، تناقض گویی و تهم، مهم ترین جلوه های شعر طنزی احمد مطر است.

    ۲-۲. انواع طنز

    ساختار آثار طنز آمیز بیشتر سه جنبه دارد .۱ طنز عبارتی ۲ طنز مضمونی؛ ۳ طنز موقعیتی

    ۱-۲-۲. طنز عبارتی

    گاه نکته ای، لطیفه ای در ذهن هزال نقش میبندد که در عبارتی کوتاه می آید. این نوع طنز گاهی یک ضرب المثل است یا جمله ای که حاوی نکته ای نیشدار است زمانی بخشی از یک دیالوگ است یا نوعی بازی با کلمات و ابهامات ،زبانی شوخیها و سخریه ها و تمامی شکلهایی که بیان طنز آمیز در عبارتی موجز، صریح و بسته در خود ارائه میشود مجابی (۱۳۸۳ (۱۸) به طور کلی طنز لفظی یا عبارتی را نوعی از وجوه زبان و گفتار میدانند؛ و زمانی پدید می آید که نویسنده یا شاعر مطلبی را ابراز داشته و از آن مقصود و هدفی دیگر داشته باشد. در واقع طنز لفظی به مفاهیمی اطلاق میشود که در تضاد با جمله بیان شده اند. «طنزهای عبارتی بر اساس نوعی بازی زبانی شکل میگیرد که از طریق تناسب، تضاد و تشابه الفاظ و به شکل آرایه های ادبی آفریده میشود» (طاهری، ۱۳۸۲: ۱۱۱).

    ۲-۲-۲. طنز مضمونی

    یکی از انواع طنز طنز مضمونی است گاه مضمون حرکت بخش و شکل دهندۀ ساختار مادی و معنوی اثر است، قصه های طنز آمیز منظوم و منثور ادب ،فارسی تمثیلهایی که به ظرافت طیفی را می پیماند از نوشخند و لبخند و نیشخند و پوزخند و تلخند تا زهرخند با استهزاء و فسوس و مسخره و طنز و طیبت و لطیفه و فکاهه که از خنده تا پرده دری نوسان مییابد. لطیفه های کتبی و شفاهی و داستانهایی که روایتی خنده دار را باز می گویند از این دسته است؛ درواقع بازسازی مفهوم با مضمونی خندستانی است که مستقیماً به قصد نیشخند و ریشخند آدمها و طرح رابطه های مضحک پرداخته شده یا با هدف دست انداختن ابلهان و ریاکاران و افشای خطای آنان در برابر وجدان بیدار جامعه» (مجابی، ۱۳۸۳: ۱۸).

    ۳-۲-۲ طنز موقعیتی

    موقعیت طنز آمیز زمانی بروز میکند که میان آنچه رخ داده و آنچه توقع می رود رخ دهد، اختلاف به وجود آید؛ به عبارت ساده تر، هرگاه میان آنچه فردی پیشگویی کند و آنچه رخ داده است اختلافی به وجود آید، موقعیت در طنز حادث شده است. در طنز ،موقعیتی طنز حاصل ارتباطی با زبان ندارد؛ بلکه اساس آن بر تصاویر و تصورات و مفاهیم مبتنی است و فضای قرار گرفتن اشخاص و اشیاء در متن حکایت و چگونگی گفتگو و تعامل آنها با یکدیگر طنز را به وجود می آورد» (طاهری، ۱۳۸۲: ۱۱۱).

    گاهی اوقات در بعضی آثار جدی حادثه ای رخ میدهد که آن قدر غیر منتظره است که ممکن است
    بی اختیار باعث خنده شود. به این حالت طنز موقعیت میگویند؛ مثلاً در داستان ارمغان موید اثر او هنری وقتی قهرمان زن تنها دارایی خود یعنی گیسوان بلندش را در شب کریسمس می فروشد تا با آن زنجیری برای ساعت شوهرش بخرد متوجه میشود که شوهرش نیز تنها دارایی اش یعنی ساعتش را فروخته تا به او شانه جواهر نشانی هدیه کند؛ در اینجا خنده فی الواقع خنده درد است شمیسا، ۱۳۸۹: ۲۴۰). شعر، تنها طنز عبارتی و طنز موقعیتی دارد که بیشک طنز موقعیت نیز بسیار دشوارتر از طنز زبانی است و تخیّلی پویاتر را
    طلب میکند و البته شاعرانه تر هم هست.

    ۳-۲ طنز در شعر نیما یوشیج

    با آنکه نیما را کمتر شاد و خرسند و خوش نشین میدانسته اند، اما او شعرهای طنز آمیز بسیاری هم دارد. گاهی این طنز به ریشخند و خرده گیری بدل می شده است گاه به جای شماتت و ملامت از آن بهره می گرفته؛ برای نیمای زودرنج، شعر و طنز در بسیاری موارد وسیلهٔ بیان دلخوری از مردم بوده است. گاه نیز نکته سنجی و طیب خاطری بیش نبوده است؛ مانند شعر میرداماد او نه تنها در موقعیتهای گوناگون به طنز روی آورده و از آن به عنوان وسیله ای برای بیان بهتر احساسات خود و نشان دادن تضادها و تناقض های موجود در جامعه که در استبداد عصر پهلوی به اوج خود رسیده بود استفاده کرده؛ بلکه در مواردی بـه هـزل نیز پرداخته است؛ اما در آن هجو نیست نیما در برخی از منظومه های خود سعی کرده است گامی در جهت طنز اجتماعی بردارد؛ اما ظرافت خاص طنز در آثار وی کمتر موجود است و به همین سبب، قطعه ها و سروده های طنز آمیزش آن چنان که باید چنگی به دل نمیزند اگرچه خالی از نتیجه گیری های اخلاقی و اجتماعی نیز نیست.
    «طنز نیما، سطحی مضحک و وهن آمیز و عمقی رقت بار و غم انگیز دارد؛ و مبین این است که او شاعری است که در طول سالهای خودشناسی خویش به تدریج به این خصوصیت خود پی می برد؛ روحیه طنز آمیزی که آیات آن جز در آثار و اشعار در حرکات و سکنات او نیز به شدت وجود داشته و در حقیقت هم علت و هم معلول توجه او به جامعه انسانها و حساسیت بیش از حد نسبت به زندگی آنها بوده است. نسبت به روستاییان و فقرا و مظلومان و ضعفا از یک سو و از دیگر سو نسبت به شهریان و اغنیاء و ظالمان و اقویا» (حقوقی ۱۳۹۱ (۲۶-۲۷)

    ٢-٤ طنز در شعر احمد مطر

    یکی از ویژگی های ادبیات کشورهای ستمدیده رواج طنز و مسخرگی در میان آن هاست؛ زیرا مردمی که نمی توانند به طور صریح انتقاد کنند از راه سخنان غیر صریح و خنده آور و گاهی گزنده، انتقادهای خود را اظهار میکنند ارزش این سبک به خاطر قدرت آن در بیان مسائل سیاسی و اجتماعی است. یکی از نوابغی که در این عرصه گام برداشته است و نه تنها هرگز یک کلمه در مدح حاکمان و صاحبان قدرت نسروده، بلکه قسمت اعظم شعرهایش را وقف هجو آنها کرده است احمد حسن مطر است. مطر شاعر نوپردازی است که به لطف ذهن و زبان متفاوتش در عرصۀ شعر سیاسی عرب از اقبال خاص و عام برخوردار است. او بیشتر این شعرهای سیاسی و به اصطلاح پیامهای استکبارستیز خود را با طنزی رندانه و درخشان که آغشته است به نیشخندی از روی درد را در جای جای شعرهایش بیان کرده است و هوشمندانه از شگردهایی برای این نوع ادبی استفاده نموده که در خور توجه است گاه واژه ها در فضای شعر او در چنگ هجویه هایی دشنام گون نیز گرفتار شده اند؛ اما همین دشنام ها و ناسزاها نیز با صورت بندیهای ویژه ای همراه است. او در فحش نیز به رعایت ادب میاندیشد و مؤدبانه و در قالب طنز طعنهها و کنایات خود را بیان می کند؛ هر چند گاه ناگزیر میشود که خود با (…) بر دهان شعرش لجام بندد. از احمد مطر تاکنون یازده کتاب منتشر شده؛ چهار دفتر کم حجم ما أصْعَبَ الكلام في رثاء ناجي علي ( چه دشوار است سخن….) (۱۹۸۷)؛ ديوان الساعة (ديوان ساعت) (۱۹۸۹)؛ إلي المنشوق أعلاه سر به دارم) (۱۹۸۹)؛ العشاير الأخير لصاحب الجلالة إبليس الأول (شام آخر والاحضرت) (۱۹۹۰)؛ و لافتات (پلاکاردها) (۱۹۸۴-۱۹۹۹)؛ لافتات ۱ (۱۹۸۴)؛ لافتات ۲ (۱۹۸۷)، لافتات ۳ (۱۹۸۹) لافتات ٤ (۱۹۹۲) لافتات ۵ (۱۹۹۴) لافتات ۶ (۱۹۹۶) لافتات ۷ (۱۹۹۹). از این سال به بعد احمد مطر دیگر مجموعه شعری را به صورت مستقل به چاپ نرسانده است و تنها گاهی به صورت کوتاه و پراکنده در فضای مجازی اقدام به نوشتن می کند. همانند شعر کوتاهی که اخیرا در رابطه با قربانیان مظلوم فاجعـة مـنـا سرود و حاجیان را به رجم آل سعود به جای شیطان فراخواند لافتات زبان حال مردم عراق و سایر ملت های عربی است که زیر سلطه استکبار و استعمار هویت خود را از دست داده و سراسر تشویق و تحریک مردم در برخورداری از حقوق راستین یک انسان است.

    می توان گفت: بیشتر سرودهای او دارای مضامین طنز آمیز است و شعرهای جد به ندرت در دیوان وی به چشم می خورد. مطر، دوره ای از زندگانی خود را در زمان حکومت دیکتاتوری صدام بر عراق و حزب بعث گذرانده است و با سلاح کاری و ویرانگر طنز تلاش کرد عدول کنندگان از شیوه راستین از توده مردم تا طبقات حاكمة اجتماع و همۀ مظاهر پوچ را در معرض ریشخند گزنده قرار داده و از خواب غفلت به در آرد؛ از همین روی مضمونهای به کار گرفته شده در آثار مطر را میتوان در زمره طنز سیاسی – اجتماعی قرار دارد.

    ۵-۲ تکنیک ها و شگردهای طنز آفرینی نیما یوشیج و احمد مطر

    سخنان طنز آمیز نیما و مطر هزل و یاوه نیست و برای تفریح خاطر مردمان کوتاه نظر نوشته نشده است؛ بلکه هر سطر و هر بیت آن کنایه ای تند و نیشی دردناک بر پیکر سیاست و اجتماع آن روز است؛ اما افسوس که تنها خردمندان، سنگینی ضربه ها را درک کردند و دیگران در منجلاب شرایط نامساعد جامعه غرق شدند. «طنز یک گونه ادبی نیست بلکه در وهله اول یک شگرد ادبی است؛ اما وقتی این شگرد، سراسر یک گونه ادبی را فرامی گیرد در وهله بعد به گونه ای ادبی تحویل میپذیرد فولادی، ۱۳۸۶: ۱۱). نیما و مطر برای ایجاد طنز از شیوه ها و شگردهای ویژه ای استفاده کردهاند این نکته در نمونه های بررسی شده کاملاً آشکار است اما از آنجا که امکان بررسی جداگانه و مفصل نمونه های مختلف وجود ندارد در بیشتر شعرهای مورد نظر به ذکر یک یا چند بیت به عنوان شاهد مثال بسنده شده است. محدود کردن شعر طنز آمیز به شگردی خاص تقریباً مسکن نیست و در هر مورد امکان دارد چندین روش برای ایجاد طنز وجود داشته باشد. آنچه در اینجا مطمح نظر است وجه غالب و مشترک شگردهایی است که نیما و مطر در طنز پردازی به کار گرفته اند. ۱-۵-۲.

    استفاده از تشبیه و تصویر آفرینی

    نیما گاه به منظور عینی کردن و تجسم بخشیدن به اعمال و حالات درونی شخصیتهای شعری خود، از تشبیه در جهت ایجاد طنز بهره جسته است تشبیهات به کار رفته در شعر نیما بیشتر محسوس و حسی هستند و در جهت عینیت بخشی به موضوعات شعری عمل میکنند. وی در توصیف امور انتزاعی، بیشتر از این تکنیک بیانی استفاده کرده تا موضوعات مورد نظر خود را عینی سازد؛ به طور ،نمونه در شعر «گندنا» که با وصف زیبایی از طبیعت آغاز شده نیما عناصر فرومایه ای از اجتماع را به باد مسخره گرفته است و به خود پسندان فرصت طلب آدمهای بی مقدار پرمدعایی که نیما از آنها بسیار متنفر بوده اشاره شده است. موجوداتی که بی توجه به حدود توانایی و استحقاق خود در هر شرایطی پا به عرصه میگذارند و خود را نخود هر آش
    می پندارند
    اندر آن لحظه که مریم مخمور میدهد عشوه قد آراسته «ارگ» در همان لحظه کهن افرایی / برگ انباشته در خرمن برگ گندنا نیز درین گیراگیر سر بیفراشته، یعنی که منم» (۱۳۸۹: ۶۴۲).

    همچنین این شعر از دو ساحت معنایی برخوردار است که البته در هر دو ساحت دارای طنز است؛ در ساحت ،اول به کار بردن صفت جانداران همچون مخمور عشوه دادن قد آراستن می توانسته است ایجاد طنز کند ولی به دلیل فراوانی استعمال و مبتذل شدن طنز گونگی ندارد اما سر بیفراشتن گندنا و اظهار وجود کردن و نیز تفکر و تردید او با این سابقۀ ذهنی که گیاهی پست و بی ارزش است و میخواهد در میان گلها و گیاهان خوشبو خودنمایی کند باعث ایجاد طنز میشود و در ساحت سمبلیک طنز مربوط به تشبیه انسانهای پست و بی ارزش است که بدون اینکه لیاقت و ظرقیت درونی چیزی را داشته باشند بی جهت اظهار وجود میکنند و لاف میزنند و خود را «مریم» و «افرا» میدانند. بهره گیری از تشبیه و تصویر آفرینی از شگردهای طنز احمد مطر نیز هست به قصد مبالغه در استهزا مشبه از مشبه به ضعیف تر بهره میگیرد در حالی که در صورت عادی مشبه به باید قوی تر از مشبه باشد. احمد مطر در قصیده هذا هو السبب» با معرفی سلاطین عرب به عنوان «ابوجهل» و «ابولهب» به توصیف آنها در قالب طنز پرداخته و آنها را با مشک آبی مقایسه میکند که دمش بالا و سرش پایین است و در وسط زباله دانی شیک از درجه های نظامی افتاده اند:

    «هاک سلاطين العرب/ دزینتان من أبي جهل ومن أبي لهب / نماذج من العرب / أسفلها رأس وأعلاها ذنب» (٢٠٠١: ١٥٧). (ترجمه این است پادشاهان عرب دو جین از ابوجهل و ابولهب حاکمان ستمگر و سرکش) هستند. نمونه هایی از عرب ها که مانند مشک آب پایین ترین قسمتشان سر و بالاترین قسمتشان دم است.
    نام ابولهب در قرآن و ابوجهل در تاریخ صدر اسلام نماد ثروت و کفر و عناد نیز است و احمد مطر در
    این شعر نام این دو را به عنوان نمادی از حاکمان سرکش و ستمگر به کار برده است.

    ۲-۵-۲. تحقیر و تهکم کنایه و تعریض

    در تعریف کنایه میتوان گفت: «صنعتی که بیش از دیگر صنایع بدیعی به شعر طنز آمیز تحرک و زیبایی می بخشد؛ که به همراه رمز محصول ترس، خفقان، استبداد و خطر است؛ طنز پرداز برای بیان تعبیری که ظاهراً معنی زیبایی ندارد یا خلاف معمول است از این شیوه پوشیده بیان هنری استفاده می کند تا معانی ناپسند را به معانی دلخواه خواننده بدل کند بهزادی (۱۳۷۸ ۱۶۰ تعریض نیز از شاخه های کنایه است و برای ایجاد طنز بسیار کارساز است؛ اما تهکم» در لغت به معنی فسوس داشتن دست انداختن و ریشخند است ولی در اصطلاح از دیگر شیوه های بیان طنز است (معین، ۱۳۸۲ (۴۵۱) نیما در دیوان خود چندین بار از شخصیت «انگاسی» برای خلق و ایجاد این نوع از شگرد طنز استفاده کرده است که این طنزها، همه در گفتگوها یا اعمال این افراد نهاده شده؛ برای مثال در شعر «انگاسی ۳ طنز موجود در گفتگوی انگاسی (شخصیتی ساده لوح و فردی کوته بین است که پسر خودش را نمی شناسد و از او می پرسد که پدر تو کیست؟ اما بعد که میفهمد خودش پدر اوست او را در آغوش میگیرد و به وی می گوید: ای نور چشم منا من خودم پدر تو هستم و تازه از راه رسیده ام پسر ابله تر از پدر هم گریه میکند و میگ ی گوید: ای پدر! اگر تو گم شوی دیگر هیچ کس مرا نخواهد شناخت:

     

    نکو نشناخت انگاسی پسر

    را بپرسیدش نشانی پدر را

    کشیدش در بغل کای نور دیده

    منت باشم پدر وز ره رسیده

     

    بگرید آن پسر ابلــــه تــــر از او

    که گر تو گم شوی ای باب دلجو

     

    کسی نشناسدم در بین مردم

    بمانم بی نشان و تا ابد گم

     

    یا در شعر خریت به معنی حقیقی و مجازی هر دو نیما خریت خری را نشان میدهد خر را مظهر نادانی می داند و بی وقار میشمارد که چون میبیند فیل سنگین وزن به راحتی از آب می گذرد خیال می کند سنگینی وزن فیل باعث گذشتن وی از آب بوده است پس روزی که بار بسیار سنگین بر گرده دارد به آب میزند، ولی جریان تند آب نخست بارش را با خودش میبرد و سپس خودش را در ورطه می اندازد. خـر
    در آن ورطه با خود میگوید اگر از این مهلکه راه فراری بیابم و نجات پیدا کنم، دیگر فیلی نخواهم کرد و مثل همیشه «خر» باقی میمانم!

     

    یک روز که بار او بسی بود وزین

    افتاد در آب و بود غافل از این

     

    اول بارش ربود آن سیل مدید

    وانگه وی را فکند و در ورطه کشید:

     

    گفت از برهم، بیابم از آب مفر

    فیلی نکنم، هم آن چنان باشم خر

     

    از بار وزین کس نجویم سودی

    سنگینی ذاتی است که دارد بودی

     

    یا

    شوریده مشو که هر چه بر می گردد

    هر چیز به فرجام دگــر مــی گــردد

    شوریده بینوا کسی هست که او

    چشمش به گیا فتاده خر می گردد

     

    آنچه در این ابیات موجب ایجاد طنز شده است به کار رفتن مصرع آخر است که نیما در آن از علاقه مفرط خر به گیاه استفاده کرده و بدین وسیله طنز به وجود آمده است البته در مصراع های قبلی با مقدمه چینی؛ زمینه آمدن مصراع آخر را فراهم آورده است در این سه مصراع به صورت جدی از تغییر و تحول هر چیز در نهایت و فرجام کار سخن گفته است و در مصراع چهارم با استفاده از این امر و ارتباط بین خر و گیاه این تحول را نشان داده است که در نتیجه طنزی این گونه به وجود آمده است. احمد مطر نیز گاه در شعر طنزش برای انتقاد از نظام حاکم و برای اینکه منظور خود را به مخاطب برساند شخصیت خود را به عنوان یک عرب به استهزا میگیرد. او در قصیده حلم ادعا می کند که خواب دیده همچون بشر زندگی می کرده؛ و با الهام از شیوه قرآن در بیان خواب حضرت یوسف (ع) انتقادی گزنده از وضع موجود در کشورش دارد و می گوید:
    وقفت ما بين يدي مفسر الأحلام قلت له يا سيدي رأيت في المنام أني أعيش كالبشر وأنّ من حولي بشر وأن صوتي بفمي وفي يدي الطعام وأنني أمشي ولا يتبع من خلفي أثر / لقد هزنت بالقدر، يا ولدي، ثم عند ما تنام وقبل أن أتركه تسلّلت من أذني اصابع النظام واهتر رأسي وانفجر» (۲۰۰۱) (۲۰۳) (ترجمه: در برابر تعبیر گر خواب ایستادم و به او گفتم: سرورم خواب دیدم همچون بشر زندگی می کنم و اطرافیانم انسان اند و صدا در دهان و غذا در دست راه میروم در حالی که کسی مرا تعقیب نمی کند و گفت: پسرم این حرام است! تو قضا و قدر را به تمسخر گرفته ای پسرم وقتی که خوابت میآید بخواب و پیش از اینکه او را ترک
    کنم انگشتان رژیم در گوشم خزید و سرم تکان خورد و منفجر شد.)
    و یا در قصیده «القریر» می گوید
    «كلب والينا المعظم عطني اليوم ومات/ فدعاني حارس الأمن لأعدم عندما أثبت تقرير الوفاة ان كلب السيد الوالي تسمم»
    (۱۷ :۲۰۰۱)
    (ترجمه: سگ والی گران قدر ما امروز مرا گزید و مرد مأمور امنیتی مرا احضار کرد تا اعدام شوم/ سپس گزارش قوت ثابت کرد که سگ حضرت والی مسموم شده است. شاعر در این قصیده ادعا می کند وجود من به عنوان یک عرب چنان فاسد و تباه است که اگر سگ حاکم (جاسوسها) نیز مرا بگزند میمیرند؛ و یا در نمونه ای دیگر می گوید إبليس فَكَّرَ مَرَةٌ فِي أَنْ يُطَوّر شغله ليصير أكثر مُجرِماً وتصير أكثر اثما ويصير أكثرَ مُرهقاً ومُنافقاً ومُكَذِّبا و … دَفَنَ اسمه في صدره وغدا يُسمى حاكماً» (٤۲۱:۲۰۰۱)
    (ترجمه: یک بار ابلیس به این فکر افتاد که در شغلش تحول ایجاد کند/ تا جرم و جنایتش بیشتر و گناه کارتر،
    خون ریزتر، منافق تر … شود پس او نامش را در سینه اش دفن کرد و پس از آن حاکم نامیده شد.)

    کارهای ناروایی که مطر از حاکم روزگار خویش دیده بود او را بر آن داشت که در نقد خود، استدلالی متفاوت و منطقی غیر معمول را با برهم زدن مناسبات عادی در پیش گیرد تا با تحریف واقعیت بلکه خود واقعیت را به تصویر کشد. این چنین میشود که او اعمال ابلیس را که در دیدگاه ما مسلمانان مظهر تمامی پلیدیهاست در برابر پلیدیهای حاکمان ناچیز میداند و از تصمیمی که شیطان برای ایجاد تحول در اعمال خویش در پیش گرفته بود تا خون ریزتر و گناهکارتر شود پرده بر می دارد و از برگزیدن عنوان حاکم توسط او برای عملی کردن چنین تصمیمی خبر میدهد. مطر در تصویری کاریکاتوری از زرمندان و زورمندان با نام ملخ یاد میکند و حمله ملخ را که رهاوردی جز آسیب و زیان برای کشاورزان ندارد به عنوان اعمال بیهوده مسئولان در جهت روند بهبود شرایط نابسامان اجتماعی و اقتصادی، استعاره گرفته است و در پایان با طنز پردازی تمام کشورش را در روند گسترش قحطی و هجوم ملخ های آسیب رسان در مقام اول میبیند «قرر الحاكم إصلاح الزراعَةِ عَيْنَ الفَلاحُ شُرْطيَ مُرور ، وإبنَةُ الفَلَاحِ بَيَاعَةَ قُولِ… / قَفْرَةٌ تَوْعِيَّةٌ فِي الإِقْتِصَادِ/ أَصْبَحَتْ بَلْدَتُنَا الأولى بتصدير الجراد، و بإنتاج المجاعة!» (مطر، ٢٠٠١: ٤٨٣)
    (ترجمه: حاکم قرارداد اصلاح زراعی را تصویب کرد؛ کشاورز مأمور راهنمایی و رانندگی شد، دختر کشاورز با قلا فروش شد… این جهشی کیفی در اقتصاد است/ سرزمین ما در صادر کردن ملخ و تولید قحطی مقام اول را کسب کرد.

    ۳-۵-۲. تجاهل تضاد و تناقض

    ناسازگاری در بخشهای یک سخن را شامل میشود و یا تصویری چنان ترکیب شده باشد که عناصر آن یکدیگر را نقض کنند شفیعی کدکنی تناقض را محور تعریف همه طنزهای واقعی میداند (۱۳۸۵ (۱۴) البته منظور ایشان بیشتر طنزهایی است که به تابوها حمله می.کنند تکنیک تضاد و تناقض را در اغلب رباعی ها و شعرهای سنتی نیما میتوان مشاهده کرد. از نمونههای کاربرد تضاد و تناقض در شعر نیما این
    ابیات است:

    اندرین سرما، کآب می بندد

    بر بساط فقر، مرگ می خندد

     

    طنز این شعر به خاطر تناقض موجود بین «مرگ» و «خندیدن است؛ زیرا مرگ همیشه با اندوه و عزا همراه است نه با شادی ولی در اینجا با تناسبی که میان فقر و مرگ وجود دارد چنین تصویری آفریده شده است؛ اما در ساحت معنایی بیان دردی بزرگ است که در کلام شاعر با جان بخشی به مرگ و خنده او بر سفرۀ فقر که طعمه ای آماده و قابل برای گرگ مرگ است به فضای اجتماعی روزگار خویش طعنه میزند و از نوع طنز عبارتی به حساب میآید نمونه ای دیگر قطعهٔ طنز آمیز آتش جهنم» است که نیما در آن با بیانی متناقض و با پرسشی که چوپان از واعظ ده می پرسد، طنزی آفریده است که: آیـا سـگ مـن هـم مثل همه انسانهای بدکار در آخرت دچار کیفر خواهد شد یا نه؟ بر سر منبر خود واعظ ده خلق را مسئله می آموخت/ صحبت آمد ز جهنم به میان که چه آتش ها خواهد افروخت تن بدکار چه ها میبیند/ آنکه عقبی پی دنیا بفروخت گوش داد این سخنان چوپانی / غصه ای خورد و هراسی اندوخت دید با خود سگ خود را بدکار چشم پر اشک بدان واعظ دوخت گفت: آنجا که همه می سوزند سگ من نیز چو من خواهد سوخت؟» (همان: ۲۳۰)
    تجاهل و یا تظاهر به ندانستن و استفاده از تضاد پدیده ای شعری است که احمد مطر نیز برای بیان مشکلات و اندوه خود، با بیان مضحک از آن استفاده میکند. او در بسیاری از قصایدش با نقاب زدن، خود را با سخنان متناقضش مخفی میکند و از این رهگذر به بیان موضوعاتی چون اوضاع اجتماعی و سیاسی و نیز فقر و بدی معیشت میپردازد؛ به عنوان نمونه در قصیده «غزاه»:

    «الأصوليون، قومٌ لا يحبون المحبة ملأوا الأوطان بالإرهاب… حتى امتلا الإرهاب (رهبة ويلهم…. من أين جاوز!؟!/ كيف جاوزا؟! …» (۲۰۰۱: ١٤٣).

    (ترجمه اصول گرایان مردمانی هستند که محبت را دوست ندارند!/ سرزمینها را پر از ترور کرده اند، به طوری که همه جا پر از ترور شده است وای بر آنها… از کجا آمده اند؟!/ چگونه آمده اند؟!…
    در گذشته مردم در آسایش بودند. پیش از این حاکم قدرت عطسه زدن نداشت مگر اینکه از مردمش اجازه می گرفت و اگر بدون اجازه از مردم عطسه او را غافلگیر میکرد دور می شد و انتظار داشت امت از گناهش در گذرند و در ادامه می گوید به حق ،پدر پسر، روح القدس، کریشنا، بودا و یهودا دولت ما را از دستشان نجات بده و تو به آنان را نپذیر ای پروردگار!
    در این قصیده، مطر طوری تجاهل میکند که انگار فردی ساده لوح و زودباور است؛ برای مثال، اجازه گرفتن حاکم از مردم برای عطسه و واقعیت کنونی حاکمان در استبداد، نشان از نوعی تناقض است. به ویژه در دعای پایانی از همه مقدسات خارج از اسلام پدر پسر، روح القدس کریشنا یهودا و بودا) طوری استفاده می کند که گویی از لحاظ مذهبی مسلمان نیست؛ و یا در قصیده و مفقودات:

    زار الرئيس المؤتمن / بعض ولايات الوطن وحين زار حينا قال لنا: هانوا شكاواكم بصدقي في العلن ولا تخافوا أحداً… فقد مضى ذاك الزمن فقال صاحبي (حَسَن) / يا سيدي أين الرغيف واللبن؟ وأين تامين السكن؟ وأين من يوفر الدواء للفقير دونما ثمن؟ يا سيدي / لم نر من ذلك شيئاً أبداً قال الرئيس في حزن أحرق ربي جسدي / أ كل هذا حاصل في بلدي؟! شكراً على صدقك في تنبيهنا يا ولدي / سوف ترى الخير غدا وبعد عام زارنا ومرّةً ثانية قال لنا: هاتوا شكاواكم بصدق في العلن ولا تخافوا احدا فقد مضى ذاك الزمن لم يشتك الناس، فقُلتُ معلناً / يا سيدي، أين الرغيف واللبن؟ وأين تأمين السكن ؟ وأين من يوفر الدواء للفقير دونما ثمن؟ معذرةً يا سيدي وأين صاحبي حسن؟!» (٢٠٠١: ١٩٦). (ترجمه رئیس جمهور از برخی شهرهای میهن بازدید کرد و هنگام دیدار از محله ما فرمود: شکایت هایتان را صادقانه و آشکارا بازگویید و از هیچ کس نترسید که زمانۀ هراس گذشته است/ دوست من (حسن) گفت:/ عالی جناب گندم و شیر چه شد؟ تأمین مسکن چه شد؟ شغل فراوان چه شد؟ و چه شد آنکه داروی بینوایان را به رایگان میبخشد؟ عالی جناب! از این همه هرگز، هیچ ندیدم! رئیس جمهور اندوهگینانه گفت: خدا مرا بسوزاند؟ آیا همه اینها در سرزمین من بوده است؟ فرزندم سپاسگزارم که مرا صادقانه آگاه کردی به زودی نتیجه نیکو خواهی دید. سالی گذشت دوباره رئیس را دیدیم فرمود شکایتهایتان را صادقانه و آشکارا بازگویید و از هیچ کس نترسید که زمانه دیگری است! هیچ کس شکایتی نکرد من برخاستم و فریاد زدم شیر و گندم چه شد؟ تأمین مسکن چه شد؟ شغل فراوان چه شد؟ چه شد آنکه داروی بینوایان را به رایگان میبخشد؟ با عرض پوزش عالی جناب! دوست من حسن چه شد؟!)

    در حقیقت شاعر به نوعی با تجاهل و ندانستن طنز تلخی را به وجود آورده است؛ و یا در قصیده «انشعاب» با آوردن واژگان متناقض طنز هنرمندانه ای را به وجود آورده است:
    «أكثر الأشياء في بلدتنا الأحزاب والفقر وحالات الطلاق / عندنا عشرة احزاب ونصف الحزب / في كل زقاق ! كلّها يسعى إلى نبذ الشقاق
    (ترجمه در سرزمینهای ما آنچه فراوان است حزب است و فقر است و طلاقهای گونه گون ما در هر کوچه ای ده حزب و نیم داریم و یک نصفه حزب که جملگی در حال انشعاب اندا…

    ٢-٥-٤. استفاده از شخصیتهای غیر انسانی و تشبیه به حیوانات

    در این شیوه که نیما بیشتر در توصیفهای نمادین و تمثیلی از طبیعت جاندار از آن برای ایجاد طنز در شعرش استفاده کرده است؛ در واقع با نسبت دادن صفات و ویژگیهایی از جانداران برای اشیای بی جانی که
    قادر به حیات و حرکت نیستند نوعی تناقض ایجاد کرده که موجب ایجاد طنز شده است.
    مردگان موت باهم بزم بر پا کرده میخندند زنده پندارند خودشان را استخوانها می درخشد هر کجا پهلو به پهلو روی دندانها دنده بر هم دنده بگرفته ست پیشی / چشم رفته کاسه سر کرده جای چشم ها خالی»
    (۴۹۸ :۱۳۸۹)

    آنچه در این شعر ایجاد طنز کرده است در هم آمیختن حد و مرز مرده و زنده است. در زبان روزمره مرده و زنده هر کدام توصیفات و ویژگیهای خاصی دارند که برای دیگری به کار نمی رود و زمانی که ویژگی های هر کدام برای دیگری به کار رود نوعی پارادوکس یا تصویر نقیضی ایجاد می کند که خود عامل به وجود آمدن طنز در آن جمله یا شعر میشود در اینجا مردگان که از لحاظ معنایی اشیائی بیجان محسوب میشوند در میان ساحت معنایی و واژگانی زندگان قرار گرفته و با صفات آنها توصیف شده اند. در بند اول به کار بردن دو فعل بزم برپاکردن و خندیدن برای مردگان به کار رفته که این دو فعل، نه تنها از افعال مربوط به زندگان است بلکه با نفس مردن و مرگ نیز که با غم و زاری و اندوه همراه است در تناقض اند. در مصرع دوم فعل «پنداشتن» نیز از ویژگیهای زندگان است. در مصرع چهارم، شاعر دنده های سخت و بی جان مردگان را چنان توصیف میکند که انگار با یکدیگر در رقابت اند و از هم پیشی می گیرند. در مصرع آخر از بین رفتن چشم و خالی ماندن حدقه را که از ویژگیهای مرگ است، به گونه ای توصیف کرده که گویا چشم، جاندار است و خود از اینجا رفته و به اختیار خود؛ که این امر در اثر آوردن فعل «رفتن و خالی کردن ایجاد شده است. نوع طنز موجود در این ،شعر عبارتی است و در واقع در قدح کسانی است که نیما آنان را در زیرنویس و توضیح پای ،شعر سگهای ناقابل مینامد (ر.ک: همان: ۴۹۸)؛ که منظور نیما از این سگهای ناقابل کسانی هستند که در سال ۱۳۲۳ برای خوشایند سفارت روس در تهران در جشن صدمین سال مردن کریلوف شرکت کرده بودند همان کسانی که پادشاه پیشین رضاشاه پهلوی» را مدح کرده اند نیما میگوید شادی و خندۀ اینان در این جشن مانند خنده اسکلتها مصنوعی است چون از دل برنمی خیزد، بلکه برای خوشایند اربابان شمالی و از سر چاپلوسی صورت می گیرد.

    استفاده فراوان از زبان حیوانات و یا تشبیه به حیوانات از شگردهای طنز احمد مطر نیز هست. او با استفاده از این روش، توانسته سخنان و هدف خود را به بهترین وجه عرضه کند؛ برای مثال، در قصیده خطاب تاریخی
    رأيت جرداً / يخطب اليوم عن النظافة وينذر الأوساخ بالعقاب وحوله، يصفق الذباب» (۲۰۰۱: ۸۸) (ترجمه امروز، یک موش بزرگ صحرایی را دیدم که در باب نظافت سخن میراند و کثافت ها را به مجازات تهدید می کرد در حالی که مگسان بر گردش کف می زدند!
    همچنین در قصیده الخلاصة:
    «أنا لا أدعو إلى غير الصراط المستقيم أنا لا أهجو، سوى كل عمل وزنيم وأنا أرفض أن تُصبح أرض الله غابة / وأرى فيها العصابة تتمطى وسط جناب النعيم/ هكذا أبدع فني، غير أني / كلما اطلقت حرفا أطلق الوالي كـلا بـه/ آه لو لم يحفظ الله كتابة التولته الرقابة وصحت كل كلام / يُغضب الوالي الرجيم ولأمسى مُجمَل الذكر الحكيم خمس كلمات / كما يسمح قانون الكتابة هي قرآن كريم… صدق الله العظيم )» (همان: ۹۳)
    (ترجمه: من جز به «صراط مستقیم فرانمی خوانم جز بارکشان فرومایه را هجو نمی کنم، نمی پذیرم؛ زمین خدا جنگلی شود و در آن برخی در جنات نعیم لم دهند و انبوه مردم در قعر جحیم باشند، هنرم را، از ایــن گـونــه می سازم و می پردازم، اما هرگاه حرفی بر زبان آورده ام حاکم سگانش را رها ساخته است… آه، اگر خداوند کتابش را محفوظ نمی داشت، بیشک سانسورچیان متولی آن می شدند و هر کلامی را که خشم حاکم رجیم» را بر می انگیزد، محو می کردند آنگاه بر اساس قانون ممیزی ذکر حکیم» پنج کلمه می شد، بدین سان: «قرآن کریم
    صدق الله العظيم.

    ۵-۵-۲ استفاده از ،تمثیل بازی با کلمات و القاب اشخاص

    تمثیل، ترفندی زیبا و سخنی حکیمانه است. این تکنیک بیانی هم خیال انگیز است و هم جنبه استدلالی دارد و معمولاً مفاهیم ذهنی را عینیت میبخشد نیما این تکنیک بیانی را در شعر سنتی و تمثیلی خود فراوان بـه کار برده است. توسل به شیوۀ تمثیل و حکایت پردازی نزدیکی بیش از حد او به زبان و فرهنگ عامه را نشان می دهد، محتوای این حکایتها و شیوۀ بیان آنها به گونه ای است که خواننده میپندارد که نیما بیشتر آنها را از مردمان شنیده است. وجود لحن روایی در این حکایات نیز به ساده تر شدن زبان شعر او کمک کرده است. حکایات تمثیلی که از چاشنی طنز برخوردار هستند را در شعرهایی همچون «چشمه کوچک» (ص ۸۶)، «روباه و خروس ص (۱۱۶) بر ملا حسن (ص) (۹۳) اسب دوانی ص (۲۱۱) و… می توان مشاهده کرد. نیما در بیشتر این شعرها حکایت و داستانی را بیان میکند و سرانجام نتیجه ای اخلاقی از آن می گیرد، او در بیشتر این شعرها، از دست مردم مینالد و بر آنان خرده می گیرد و گاه سادگی و نادانی آنان را به رخشان می کشد. نمونه آن شعر روباه و خروس است که از شعرهای طنز آمیز و لطیف نیما و از نوع داستان کودکان و نیز از قصه های رایج و آشنا دربارۀ زیرکی روباه است که از قضا این بار تیرش به نشانه می خورد و خروس ساده دل را شکار میکند؛ همچنین میتوان گفت طنز روباه و خروس همان طنز قدیمی طعمه ساده دل و مکار است که غالباً در ادب فارسی در لباس گربۀ عابد نمایان شده است، داستان مؤمن کذابی که برای رسیدن به اهداف مادی و دنیوی خود لباس زهد میپوشد و دین را آلت دست خود قرار می دهد که در اینجا این دو شخصیت اصلی به صورت خروس و روباه ظاهر شدهاند و طنز شعر در رفتار و گفتار روباه قبل و بعد از دست یافتن به طعمه جلوه گر میشود که تناقضی صریح را آشکار می کند قبل از به چنگ آوردن خروس می گوید:
    «جوجکش گفت که ای؟ گفتا: من مؤمنم مؤمن درگاه خدا مردگان را طلبم غفرانی / زندگان را بدهم درمانی (۱۳۸۹: ۱۱۶)
    اما پس از به چنگ آوردن طعمه زمانی که با اعتراض خروس روبه رو میشود می گوید: زیر دندان عدو زد قوقو مؤمنا! آن همه دلسوزی تو و آن همه وعده درمان کو؟ کو؟ گفت: «درمان تو جوف شکمم وعده ام لحظه دیگر لب جو» (همان: ۱۱۷).
    احمد مطر نیز برای ایجاد ،طنز از تمثیل بهره جسته است و در کنارش القاب و اشخاص را نیز با صفاتی متضاد همراه میکند که این کار تأثیر زیادی در مخاطب دارد. او در قصیده ( السلطان الرجيم» با تغيير واژه الشيطان الرجيم» به «السلطان الرجیم» می گوید:

    اما پس از به چنگ آوردن ،طعمه زمانی که با اعتراض خروس روبه رو میشود می گوید:
    زیر دندان عدو زد قوقو مؤمنا! آن همه دلسوزی تو و آن همه وعده درمان کو؟ کو؟ گفت: «درمان تو جوف شکمم وعده ام لحظه دیگر لب جو» (همان: ۱۱۷).
    احمد مطر نیز برای ایجاد ،طنز از تمثیل بهره جسته است و در کنارش القاب و اشخاص را نیز با صفاتی متضاد همراه می کند که این کار تأثیر زیادی در مخاطب دارد. او در قصیده السلطان الرجيم با تغییر واژه الشيطان الرجيم» به «السلطان الرجیم» می گوید:
    «شيطان شعري زارني فجن إذ رآني قلت له: كفاك يا شيطاني، فإن ما لقيته كفاني إياك أن تحفر في مقبرتي بمعول الأوزان/ فأطرق الشيطان ثم اندفعت في صدره حرارة الإيمان وقبل أن يوحي لي قصيدتي، خط على قريحتي: «أعوذ بالله من السلطان»
    .(۷۲ :۲۰۰۱)
    (ترجمه: شیطان شعرم به سراغم آمد وقتی مرا دید پنهان شد، به او گفتم شیطان من بس کن! هر آنچـه دیـدم بـرایـم کافی است برحذر باش از اینکه قبرم را با کلنگ اوزان شعری حفر کنی شیطان سرش را زیر افکند گرمی ایمان از سینه اش بیرون جهید و پیش از اینکه قصیده ام را به من الهام کند بر استعدادم چنین انگاشت از شر سلطان به خدا پناه می برم)
    همچنین در قصیدة الرجل المناسب با تمثیل و دلیلی غیر هنری گفته است: «باسم والينا المبجل… قرروا شنق الذي اغتال أخي / لكنه كان قصيراً فمضى الجلاد يسأل/ رأسه لا يصل الحبل/ فماذا سوف أفعل؟ / بعد تفكير عميق أمر الوالي بشنقى بدلاً منه» (همان: ١٤٩).
    (ترجمه به نام نامی حاکم…. دستور اعدام قاتل برادرم صادر شد اما قد قاتل کوتاه بودا جلاد برای کسب تکلیف، نزد حاکم رفت سرش به طناب دار نمی رسد دستور چیست؟/ حاکم بسیار اندیشید، سپس فرمان راند تا مرا به جای او به دار آویزند! زیرا قد من بلند تر بود.

    نتیجه

    ۱. نیما طنز پردازی برجسته است. او همچنان که در زمینه شعر تحولاتی ایجاد کرده است، طبعاً در عرصه طنز نیز پاره ای از نوآوریها به وجود آورده است؛ بنابراین نوع طنزهایی که در شعرهای کهنش به کار برده، با نوع طنزهایش در شعر نو متفاوت است. در این شعرها همچنان که نحوۀ نگرش و زاویه دید نیما نسبت به جامعه تغییر کرده، طنز را نیز خود به خود متحول کردده است، در نتیجه طنزهای موجود در اشعار نوی ،نیما حاصل نگرش متفاوت او نسبت به زندگی و جامعه و اطرافیانش است و همین نوع نگاه متفاوت باعث شده است که او با کلمات و واژگانی متفاوت و شگردهایی خاص، نگرش خود را توصیف کند؛ که این امر موجب به وجود آمدن طنز شده است؛ البته بیشتر این طنزها، حاصل توصیفات خاص و به کار بردن صفات ویژه است که گاهی نیز استفاده از صناعات ادبی در کا ر آنها نقش مهمی دارد. در بررسی شعر احمد مطر نیز مشخص شد که او بیشتر شعرهای سیاسی و به اصطلاح پیامهای استکبارستیز خود را با طنز و نیشخندی رندانه بیان کرده است و هوشمندانه از شگردهایی برای این نوع ادبی استفاده نموده که در خور توجه است. اجتماع زمامداران استعمارستیزی، تناقض گویی و تهکم از مهمترین جلوه های شعر طنزی احمد
    مطر است. ۲. گرچه دو شاعر از دو فضای جغرافیایی و زبانی مختلف هستند اما شباهت در ماهیت چیزهایی که ذهن و آثار ادبی آن دو را تحت تأثیر قرار داده ایشان را به آفرینش آثاری به شیوهها و روشهای کمابیش مشابه، سوق داده است. هر دو شاعر از مقوله های خیلی مهم زبان و کاربردها و کارکردهای ماورای ظاهر آن از جنبه های زیباشناختی و تطبیقی علم زبان شناختی، استفاده کرده اند.

    هر دو شاعر از مقوله های خیلی مهم زبان و کاربردها و کارکردهای ماورای ظاهر آن از جنبه های زیباشناختی و تطبیقی علم زبان شناختی، استفاده کرده اند.
    ۴. هر دو شاعر با استفاده از کلمات و ترکیبات عامیانه و متناقض در استفاده از طنز بهره جسته اند.
    ه هر دو شاعر با کمترین واژگان بیشترین معنا را اراده میکنند به ویژه احمد مطر) جملات در مراحل آغازین خود آن قدر جدی به نظر میرسند که خواننده در بیشتر مواقع انتظار مواجه شدن با مطلب طنز را ندارد. ۶ رنگ سیاسی شعر طنز مطر بیشتر از سایر جنبه هایش جلوه گر است اما مفهوم صریح سیاسی در طنز نیما یوشیج
    به ندرت یافت میشود.

    پی نوشت ها

    (1) علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج زاده) ۲۱ آبان ۱۲۷۴ در دهکده یوش از توابع شهرستان تور استان مازندران – در گذشته ۱۳ دی ۱۳۳۸ خورشیدی در شمیران شهر تهران شاعر معاصر ایرانی و پدر شعر نو فارسی است. وی بنیانگذار شعر نو
    فارسی است.
    (۲) احمد مطر در سال ۱۹۵۶م در روستای «تنومه از توابع بصره در جنوب عراق در خانواده ای پرجمعیت دیده به جهان گشود؛ (ر.ک: حسن
    دوران نوجوانی خود را حوالی شط العرب همچون دیگر کودکان عراق در فقر و رنج سپری کرد. (ر.ک: سلیمان، ۲۰۰۵: ۶) وی در سن چهارده سالگی به سرودن شعر پرداخت و مثل هر شاعر نوپایی ابتدا به رمانتیسم گرایش یافت؛ اما پس از اندکی از لابه لای سخنان مردم و کتابها و اخبار، از کشمکش های بین مردم و قدرت حاکم آگاه شد و خود نیز به آنسوی، روان گردید ۱۹۹۲ (۵۴) به این ترتیب دیری نپاید که فعالانه وارد عرصه کارزار شد که نتیجه آن، تعقیب و گریز به کویت بود. زندگی در تبعید با مشارکت در نشریه فرهنگی و ادبی «القبس» با کوشش وصف ناپذیری تداوم یافت، لهجه صادق و کلمات ند و آشکار مطر به عنوان نویسنده در روزنامه کویتی «القبس» و «الافتاتش بر ضد حکومت صدام و حکومتهای عربی، دولت کویت را مجبور به تبعید او کرد رک سعدون زاده ۱۳۸۸ (۵۶) بنابراین مطر در سال ۱۹۸۶ به لندن تبعید شد و هم اکنون در لندن سکونت دارد (ر.ک: غنیم ۲۰۰۴ ۵۸)

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    پوریا ‌پلیکان
    Latest posts by پوریا ‌پلیکان (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *