سایه دراز لنگر ساعت – شعر یادبود سهراب سپهری
سایه دراز لنگر ساعت
روی بیابان بیپایان در نوسان بود
میآمد، میرفت
میآمد، میرفت
و من روی شنهای روشن بیابان
تصویر خواب کوتاهم را میکشیدم
خوابی که گرمی دوزخ را نوشیده بود
و در هوایش زندگیام آب شد.
خوابی که چون پایان یافت
من به پایان خودم رسیدم.
من تصویر خوابم را میکشیدم
و چشمانم نوسان لنگر ساعت را در بهت خودش گم کرده بود.
چهگونه میشد در رگهای بیفضای این تصویر
همه گرمی خواب دوشین را ریخت؟
تصویرم را کشیدم
چیزی گم شده بود.
روی خودم خم شد:
حفرهیی در هستی من دهان گشود.
سایه دراز لنگر ساعت
روی بیابان بیپایان در نوسان بود
و من کنار تصویر زنده خوابم بودم.
تصویری که رگهایش در ابدیت میتپید
و ریشه نگاهم در تار و پودش میسوخت.
اینبار
هنگامی که سایه لنگر ساعت
از روی تصویر جان گرفته من گذشت
بر شنهای روشن بیابان چیزی نبود.
فریاد زدم:
تصویر را باز ده!
و صدایم چون مشتی غبار فرو نشست.
سایه دراز لنگر ساعت
روی بیابان بیپایان در نوسان بود:
میآمد، میرفت.
میآمد، میرفت.
و نگاه انسانی به دنبالش میدوید.
خوابی که گرمی دوزخ را نوشیده بود
همانطور که میدانیم نام این شعر «یادبود» است اما در میان مردم با نام «خوابی که گرمی دوزخ را نوشیده بود» نیز شناخته می شود.
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
مطالب بیشتر در:
سهراب سپهریاشعار سهراب سپهری
مجموعه شعر زندگی خوابها
سایه دراز لنگر ساعت روی بیابان
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «سایه دراز لنگر ساعت / روی بیابان بیپایان در نوسان بود» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین سهراب سپهری که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطرها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای سهراب سپهری بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطرهای پایانی یعنی : «روی بیابان بیپایان در نوسان بود: / میآمد، میرفت. / میآمد، میرفت. / و نگاه انسانی به دنبالش میدوید.» از چه سطرهایی استفاده میکردید؟
دیدگاه شما برای شعر یادبود سهراب سپهری
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر یادبود سهراب سپهری بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
برای ورود به اینستاگرام سهراب سپهری اینجا کلیک کنید.
پیشنهاد ویژه برای سهراب سپهری:
شعر اهل کاشانم – صدای پای آب سهراب سپهری
- اوزان و بحرهای شعر فارسی - سپتامبر 24, 2023
- اشعار، ترجمهها و نقدهای احمد شاملو - سپتامبر 13, 2023
- اشعار احمد شاملو + بیوگرافی - سپتامبر 10, 2023