محمد زرین بال

چه-مدت-لازم-بوده-است

چه مدت لازم بوده است

چه مدت لازم بوده است – شعر چه مدت لازم بوده است – مارگوت بیکل   چه مدت لازم بوده است تا کلمه ی عفو بر زبان جاری شود تا حرکتی اعتماد انگیز انجام گیرد؟ بیا تا جبران محبت های ناکرده کنیم بیا آغاز کنیم. فرصتی گران را به دشمن خویی از کف داده ایم[…]

دلتنگی-های-آدمی-را

دلتنگی‌های آدمی را، باد ترانه‌ ای می‌خواند

دلتنگی‌های آدمی را، باد ترانه‌ ای می‌خواند – شعر دلتنگی های آدمی را – مارگوت بیکل   دلتنگی‌های آدمی را، باد ترانه‌ای می‌خواند رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می‌گیرد و هر دانه‌ی برفی به اشکی ناریخته می‌ماند سکوت سرشار از سخنان ناگفته است از حرکات ناکرده اعتراف به عشق‌های نهان و شگفتی‌های بر زبان[…]

در-راه-جُلجُتا

در راه جُلجُتا

در راه جُلجُتا – شعر در راه جُلجُتا – مارگوت بیکل   در راه جُلجُتا، در راه گانوسا، در تمامی راهها سنگ‌هایی افتاده است؛ پاره‌سنگ‌هایی، تکه‌های تیزی، ریگی؛ برای پرتاب کردن، یا بر آن فرو غلتیدن. در راه جُلجُتا، در راه گانوسا، در تمامی راهها سنگ‌هایی افتاده است؛ که وا می‌داردمان که آهسته گام برداریم؛[…]

عشق،-عشق-می-آفریند

عشق، عشق می آفریند

عشق، عشق می آفریند – شعر عشق، عشق می آفریند – مارگوت بیکل   عشق، عشق می‌ آفریند عشق، زندگی می‌بخشد زندگی، رنج به همراه دارد رنج، دل‌شوره می‌ آفریند؛ دل‌شوره، جرات می‌بخشد جرات، اعتماد به همراه دارد اعتماد، امید می‌ آفریند؛ امید، زندگی می‌ بخشد زندگی، عشق می‌ آفریند عشق، عشق می‌ آفریند مترجم:[…]

پیش-از-آن-که-واپسین-نفس-را-برآرم

‫پیش از آن که واپسین نفس را برآرم

‫پیش از آن که واپسین نفس را برآرم  – شعر ‫پیش از آن که واپسین نفس را برآرم  – مارگوت بیکل   پیش از آن که واپسین نفس را برآرم ‬ ‫پیش از آن که پرده فرو افتد ‬ ‫پیش از پژمردن آخرین گل ‬ ‫برآنم که زندگی کنم ‬ ‫برآنم که عشق بورزم‬ ‫برآنم[…]

در-راه-دیروز-به-فردا

در راه دیروز به فردا

در راه دیروز به فردا – شعر در راه دیروز به فردا – مارگوت بیکل   در راه دیروز به فردا زیر درختی فرود می آیم در سایه اش برای لحظه یی کوتاه از زندگیم اندیشه کنان به راه خویش اندیشه کنان به مقصد خویش اندیشه کنان به راهی که پس پشت نهاده ام اندیشه[…]

چند-بار-امید-بستی

چند بار امید بستی و دام برنهادی

چند بار امید بستی و دام برنهادی – شعر چند بار امید بستی و دام برنهادی –  مارگوت بیکل   چند بار امید بستی و دام برنهادی تا دستی یاری دهنده کلامی مهرآمیز نوازشی یا گوشی شنوا به چنگ آری ؟ چند بار دامت را تهی یافتی ؟ از پای منشین آماده شو که دیگر[…]

پس-از-سفر-های-بسیار

پس از سفر های بسیار – بر آنم که در کنار تو لنگر افکنم

پس از سفر های بسیار – بر آنم که در کنار تو لنگر افکنم – مارگوت بیکل    پس از سفر های بسیار و عبور از فراز و فرود امواج این دریای طوفان خیز بر آنم که در کنار تو لنگر افکنم بادبان برچینم پارو وانهم سکان رها کنم به خلوت لنگرگاهت در آیم و[…]

هر-شب-در-رویاهایم-تو-را-می-بینم

هر شب در رویاهایم تو را می بینم

هر شب در رویاهایم تو را می بینم – شعر هر شب در رویاهایم تو را می بینم – مارگوت بیکل   هر شب در رویاهایم تو را می بینم و احساست می کنم و احساس می کنم تو هم همین احساس را داری دوری ، فاصله و فضا بین ماست و تو این را[…]

تا-آن-هنگام-که-فصل-آخر

تا آن هنگام که فصل آخر – نقطه اوج فصل آخر زندگی

تا آن هنگام که فصل آخر – شعر نقطه اوج فصل آخر زندگی – مارگوت بیکل   تا آن هنگام که فصل آخر در کتاب زندگی انسانی نوشته نشده هر صفحه و هر تجربه ای مهیج است همه چیز گشوده است و قابل تغییر کسی که تنها به فصل های قدیمی و ورق خورده ی[…]

عشق،-هدیه-است

عشق، هدیه است

عشق، هدیه است – شعر عشق، هدیه است – مارگوت بیکل   عشق‌، هدیه‌ است‌ جان‌دار مجسّم‌ حادث‌ می‌شود تحمیلش‌ نمی‌توان‌ کرد. قلب‌ را لب‌ریز می‌کند. با عقل‌ فهمیده‌ نمی‌شود به‌ چنگ‌ نمی‌آید مقدّری‌ست‌ که‌ همه‌ چیز را دگرگون‌ می‌سازد عشق‌، هدیه‌ است‌ تردترین‌ُ گران‌مندترین‌ هر زنده‌گی‌ دوست‌ داشتن‌ دوست‌ داشته‌ شدن‌ و از نو[…]

اندیشه-مکن-که-شانه-هایت،-سنگین-شود

اندیشه مکن که شانه هایت، سنگین شود

اندیشه مکن که شانه هایت، سنگین شود – شعر اندیشه مکن که شانه هایت، سنگین شود – مارگوت بیکل   اندیشه مکن که شانه هایت، سنگین شود اندیشه مکن که از کشیدن بار دیگران ناتوانی در شگفت می مانی از نیروی خویش در شگفت می مانی که به رغم ضعف خویش چه مایه توانایی. مترجم:احمد[…]

هیچکس-نمیخواهد-تنها-باشد

هیچکس نمیخواهد تنها باشد

هیچکس نمیخواهد تنها باشد – شعر هیچکس نمیخواهد تنها باشد – مارگوت بیکل   هیچکس نمیخواهد تنها باشد هیچکس نمیخواهد گریه کند بدنم می‌خواهد که تو را در آغوش بگیرد بسیار بد است که به روحت صدمه می‌زند زمان گرانبهاست و به دور دستها می‌لغزد و در همه‌ی لحظات عمرم در انتظار تو بوده‌ام هیچکس[…]

پنجه-در-افکنده-ایم

پنجه در افکنده ایم – عشق ما نیازمند رهایی است

پنجه در افکنده ایم – شعر عشق ما نیازمند رهایی است – مارگوت بیکل   پنجه در افکنده‌ ایم با دست هامان به جای رها شدن سنگین سنگین بر دوش می‌کشیم بار دیگران را به جای همراهی کردنشان عشق ما نیازمند رهایی است نه تصاحب در راه خویش ایثار باید نه انجام وظیفه مترجم :احمد[…]

سپیده-دمان

سپیده دمان – از پس شبی دراز

سپیده دمان – از پس شبی دراز – مارگوت بیکل   سپیده دمان از پس شبی دراز در جان خویش آواز خروسی می‌شنوم از دور دست ، و با سومین بانگش درمی‌یابم که رسوا شده‌ام . مترجم : احمد شاملو ، محمد زرین بال   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: تا چشم انتظار تو باشم –[…]