مرجان وفایی

باران ماه اوت

باران ماه اوت – ماه اوت

باران ماه اوت – شعر ماه اوت – سیلویا پلات   باران ماه اوت! هم بهترین اتفاق برای تابستانی که گذشت، و هم‌برای پاییزی که از راه نرسیده است ! چه زمان عجیب و غریبی! مترجم : مرجان وفایی   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: بر چشم تو عالم ارچه می‌آرایند – 69 اجرام که ساکنان[…]

آدم ها را بیش از حد دوست دارم

آدم ها را بیش از حد دوست دارم

آدم ها را بیش از حد دوست دارم – شعر آدم ها – سیلویا پلات   آدم ها را بیش از حد دوست دارم، یا به هیچ وجه دوست ندارم… تا اعماق، پایین می‌روم، در آدم ها ،غرق می‌شوم… تا آنچه هستند را، واقعی ، بشناسم! مترجم : مرجان وفایی   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: نیکی و بدی که در نهاد بشر است – 48 هنگامی که مردی در آینه می‌نگرد[…]

تو ابدی خواهی شد

تو ابدی خواهی شد – دوشنبه ابدی

تو ابدی خواهی شد – شعر دوشنبه ابدی – سیلویا پلات   تو ابدی خواهی شد ، هر دوشنبه ، در ماه. مرد ِماه در کالبد خویش خم شده ، به زیر دسته ای از شاخه ها نور گچی و سرد می افتد بر تور تختخواب ما چون جزامیان است قله ها و دهانه هایی از آتشفشان های خاموش دندان هایش به هم می ساید اما ،همچنان ،در برابر سرمای سیاه آرام نمی گیرد، شاخه ها را در بر می گیرد، تا‌ آنگاه که روشن کند اتاق نورانی را از نور خویش ، شبح ِخورشید ِیکشنبه؛ اینک دوشنبه های جهنمی را گِردی ِماه کار می کند، بی هیچ آتشی . هفت دریای منجمد زنجیر شده است به قوزک پایش . دوشنبه ابدی مترجم : مرجان وفایی   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: شب همه شب به بزم باغ ، گلی[…]

سیلی از رنگ‌ها در یک نقطه

سیلی از رنگ‌ها در یک نقطه – جراحت

سیلی از رنگ‌ها در یک نقطه – شعر جراحت – سیلویا پلات   سیلی از رنگ‌ها در یک نقطه بنفش مات. بدن بی‌جان ، شسته شده و پریده رنگ، همچون مروارید. در حفره یک صخره، گویی موج‌ها با وسواس ، تمام دریا را در آن گودال به چرخش وامی‌دارند. نقطه کوچکی به اندازه یک حشره، چون نقطه عذاب روی دیواره  صخره پایین می‌خزد . قلب خاموش می‌شود . دریا به عقب می‌لغزد . آینه‌ها هزار تکه می‌شوند . مترجم : مرجان وفایی   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: شب همه شب به بزم باغ ، گلی[…]

ناگهان متعجب شدم

ناگهان متعجب شدم – من

ناگهان متعجب شدم – شعر من – سیلویا پلات   ناگهان متعجب شدم ! «زنی » که سال پیش بودم ، کجاست؟ یا آن که دوسال پیش بودم؟ و در فکر آن «زن » من اکنون ، چگونه آدمی هستم ؟ مترجم : مرجان وفایی   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: در وصف حاج فرامرز اسدی بال ِ فرشتگان ِ سحر را شکسته اند – در زنجیر کجایی تو؟ اندیشه ام سرمست از جذبه های تو – برای[…]

مرگ گاهی زود به سراغ آدم ها می‌آید

مرگ گاهی زود به سراغ آدم ها می‌آید – زندگی

مرگ گاهی زود به سراغ آدم ها می‌آید – شعر زندگی – سیلویا پلات   مرگ گاهی زود به سراغ آدم ها می‌آید، آنها که عمرشان کوتاه است . اما بعضی از ما زنده نیستیم! مرده ایم ! چرا که نه زندگی را شناختیم! و نه مرگ را ! چرا که عشق ، آزادی، احساسات،[…]