علی معصومی

بار دیگر لب هایی به یاد ماندنی

بار دیگر لب هایی به یاد ماندنی – همۀ هستی من

بار دیگر لب هایی به یاد ماندنی – شعر همۀ هستی من – خورخه لوئیس بورخس   بار دیگر لب هایی به یاد ماندنی، بی‌همتا چون لب‌های تو. من همین شدت کورمال کننده‌ای هستم که روح باشد. به خوش‌وقتی نزدیک شده‌ام و در سایه‌ی رنج ایستاده‌ام. از دریا گذشته‌ام. سرزمین‌های بسیاری شناخته‌ام؛ یک زن و[…]

از پیش می توانی

از پیش می‌ توانی – به کسی که دیگر جوان نیست

از پیش می‌ توانی – به کسی که دیگر جوان نیست – خورخه لوئیس بورخس   از پیش می توانی صحنه‌ی فاجعه‌بار را با آنچه در جایگاه مقرر هست، ببینی؛ قداره و خاکستر مقدر شده برای دیدو* سکه‌ی آماده شده برای بلیساریوس* تو در برنز پنهان شعر شش و تدی یونانی برای جنگ به دنبال[…]

اکنون که بارانی نرم و ریز در بیرون می بارد

اکنون که بارانی نرم و ریز در بیرون می بارد – باران

اکنون که بارانی نرم و ریز در بیرون می بارد – شعر باران – خورخه لوئیس بورخس   اکنون که بارانی نرم و ریز در بیرون می بارد سرانجام شامگاه کاملا ناگهانی صاف می‌شود. در حال باریدن با باریده. خود باران بی‌گمان چیزی است که در گذشته روی می‌دهد. هر که باریدن آن را می‌شنود،[…]

من که امروز این سطرها را به آواز می خوانم

من که امروز این سطر‌ها را به آواز می خوانم – چیستان ها

من که امروز این سطرها را به آواز می خوانم – شعر چیستان ها – خورخه لوئیس بورخس   من که امروز این سطرها را به آواز می خوانم فردا جسدی معمایی خواهم بود که در قلمرویی جادویی و بی‌بار ساکن است بی پیش و پس و کی. عارفان چنین می‌گویند. می‌گویم که باور دارم[…]