شعر خاقانی با مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)

ماه-به-ماه-می-کند-شاه-فلک-کدیوری-خاقانی

ماه به ماه می‌ کند شاه فلک کدیوری – ۲۱۵

ماه به ماه می‌ کند شاه فلک کدیوری خاقانی – قصیده ۲۱۵ مطلع دوم   ماه به ماه می‌ کند شاه فلک کدیوری عالم ناقه برده را، توشه دهد توانگری   مائده سازد از بره، بر صفت توانگران برزگری کند به گاو، از قبل کدیوری   موسی و سامری شود گاو و بره بپرورد آب[…]

پیش-که-صبح-بر-درد-شقه-چتر-عنبری-خاقانی

پیش که صبح بر درد شقهٔ چتر عنبری – ۲۱۴

پیش که صبح بر درد شقهٔ چتر عنبری خاقانی – قصیده ۲۱۴ در مدح ابوالمظفر جلال الدین شروان‌ شاه اخستان   پیش که صبح بر درد شقهٔ چتر عنبری خیز مگر به برق می برقع صبح بر دری   پیش که غمزه زن شود چشم ستارهٔ سحر بر صدف فلک رسان خندهٔ جام گوهری  […]

موکب-شاه-اختران-رفت-به-کاخ-مشتری-خاقانی

موکب شاه اختران، رفت به کاخ مشتری – ۲۱۳

موکب شاه اختران، رفت به کاخ مشتری خاقانی – قصیده ۲۱۳ مطلع چهارم     موکب شاه اختران، رفت به کاخ مشتری شش مهه داده ده نهش، قصر دوازده دری   قعدهٔ نقره خنگ روز آمده در جنیبتش ادهم شب فکنده سم، کندرو از مشمری   یافت نگین گم شده در بر ماهیی چو جم[…]

دوش-که-صبح-چاک-زد-صدره-چرخ-عنبری-خاقانی

دوش که صبح چاک زد صدرهٔ چرخ عنبری – ۲۱۲

دوش که صبح چاک زد صدرهٔ چرخ عنبری خاقانی – قصیده ۲۱۲ مطلع سوم دوش که صبح چاک زد صدرهٔ چرخ عنبری خضر درآمد از درم صبح‌وش از منوری   شعبهٔ برق و روز نو، غرتش از مبارکی قلهٔ برف و صبح‌دم، شیبتش از معطری   بیضهٔ مهر احمدی، جبهتش از گشادگی روضهٔ قدس عیسوی،[…]

ناگذران-دل-توئی-کز-طرب-آشنا-تری-خاقانی

ناگذران دل توئی کز طرب آشناتری – ۲۱۱

ناگذران دل توئی کز طرب آشناتری خاقانی – قصیده ۲۱۱ مطلع دوم   ناگذران دل توئی کز طرب آشناتری خاک توام به خشک جان تا به لب آتش تری   خانهٔ دل به چار حد وقف غم تو کرده‌ام حد وفا همین بود، جور ز حد چه می‌بری   بر سر آتش هوا دیگ هوس[…]

صبح-دم-آب-خضر-نوش-از-لب-جام-گوهری-خاقانی

صبح‌دم آب خضر نوش از لب جام گوهری – ۲۱۰

صبح‌دم آب خضر نوش از لب جام گوهری خاقانی – قصیده ۲۱۰ در مدح فخر الدین ابوالفتح منوچهر شروان‌ شاه   صبح‌دم آب خضر نوش از لب جام گوهری کز ظلمات بحر جست آینهٔ سکندری   شاهد طارم فلک رست ز دیو هفت سر ریخت به هر دریچه‌ای آقچه زر شش سری   غالیه‌سای آسمان[…]