یک عاشقانه‌ی طولانی

یک عاشقانه‌ی طولانی

یک عاشقانه‌ی طولانی   به کهربای دو چشمت قسم که من هر بار نگاه روی تو کردم ترانه ای جوشید بریده ام رگ دستم به جای نارنجُ دل از تراوش خون عاشقانه ای نوشید . تو در خیال من آن پهلوان تنهایی که غصه های دلش را کسی نمی داند بچرخ! ضرب گرفتم برای این[…]