که گوشت تن را زنده زنده می‏درد - شعر رنج چونان تيغه‏ ى مقراضى است - پل الوار

که گوشت تن را زنده زنده می‏درد – رنج چونان تيغه‏ ى مقراضى است

  • که گوشت تن را زنده زنده می‏درد – شعر رنج چونان تيغه‏ ى مقراضى است – پل الوار

     

    رنج چونان تيغه‏ ى مقراضى است

    که گوشت تن را زنده زنده می‏درد

    من وحشت را از آن دریافتم

    چنان که پرنده از پیکان

    چنان که گياه از آتش کویر

    چنان که آب از یخ

    دلم تاب آورد

    دشنام ‏هاى شوربختى و بیداد را

    من به روزگارى ناپاک زیستم

    که حظّ بسى کسان

    از ياد بردن برادران و پسران خود بود.

    قضاى روزگار در حصارهاى خویش به بندم کشید.

    در شب خويش اما

    جز آسمانى پاک رویایی نداشتم.

    بر همه کارى توانا بودم و به هیچ کار توانا نبودم

    همه را دوست میتوانستم داشت نه اما چندان که به کار آید.

    آسمان، دریا، خاک

    مرا فروبلعید.

    انسانم باز زاد.

    اين جا کسى آرمیده است که زیست،بی ‏آنکه شک کند

    که سپیده‏ دمان براى هر زنده‏ ای زیبا است

    هنگامى که می‏مرد پنداشت به جهان میايد

    چرا که آفتاب از نو می‏دمید.

    خسته زیستم از براى خود و از بهر دیگران

    لیکن همه گاه بر آن سر بودم که فروافکنم از شانه‏ هاى خود

    و از شانه‏ هاى مسکین‏ ترین برادرانم

    اين بار مشترک را که به جانب گورمان میراند.

    به نام امید خویش به جنگ با ظلمات نام نوشتم.

    تأمل کن و جنگل را به یاد آر

    چمن را که زیر آفتاب سوزان روشن‏تر است

    نگاه‏ هاى بی مِه و بی ‏پشیمانى را به یاد آر

    روزگار من گذشت و جاى به روزگار تو داد

    ما به زنده بودن و زیستن ادامه می‏دهیم

    شور تداوم و بودن را تاجگذارى میکنیم.

     

    مترجم: احمد شاملو

     


    پیشنهاد ویژه برای مطالعه:

    تا چشم انتظار تو باشم – مرا پیکری است

    لبهایت را بیشتر از تمامی کتاب هایم دوست می دارم-با لبهای تو دیگر نیازی به کلمه ها نخواهم داشت

    بادی وزیده است و باران را برده است – فکر می‌کنم

    بدان که بسیار غمگینی – شعری را اگر فهمیدی …

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    شعر جهان

    که گوشت تن را زنده زنده می‏درد

    شعری که خواندیم اثر «پل الوار» بود، الوار از «شاعران فرانسه » است. شعر بالا با سطر « که گوشت تن را زنده زنده می‏درد » شروع می شود. کدام سطرِ شعر برای شما جذابیتِ بیشتری ایجاد می کند؟

     

    دیدگاه شما درباره شعر رنج چونان تيغه‏ ى مقراضى است پل الوار

    دیدگاهتان را درباره ی شعر رنج چونان تيغه‏ ى مقراضى است پل الوار، این شاعر خوبِ فرانسه بنویسید. اگر ترجمه ی دیگری از این شعر سراغ دارید، آن را در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا روی صفحه کار شود. و اگر تمایل دارید می توانید این شعر را با صدای خودتان بخوانید یا ویدیویی از آن درست کنید و در بخش دیدگاه‌ها به اشتراک بگذارید.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    سارا

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»