کنون که فتنه فرا رفت و فرصتست ای دوست

چراغ هدایت – کنون که فتنه فرا رفت و فرصتست ای دوست

  • کنون که فتنه فرا رفت و فرصتست ای دوست – چراغ هدایت شهریار 

     

    کنون که فتنه فرا رفت و فرصتست ای دوست

    بیا که نوبت انس است و الفت است ای دوست

     

    دلم به حال گل و سرو و لاله می‌سوزد

    ز بس که باغ طبیعت پرآفت است ای دوست

     

    مگر تاسفی از رفتگان نخواهی داشت

    بیا که صحبت یاران غنیمت است ای دوست

     

    عزیز دار محبت که خارزار جهان

    گرش گلی است همانا محبت است ای دوست

     

    به کام دشمن دون دست دوستان بستن

    به دوستی که نه شرط مروت است ای دوست

     

    فلک همیشه به کام یکی نمی‌گردد

    که آسیای طبیعت به نوبت است ای دوست

     

    بیا که پرده پاییز خاطرات‌انگیز

    گشوده‌اند و عجب لوح عبرت است ای دوست

     

    مآل کار جهان و جهانیان خواهی

    بیا ببین که خزان طبیعت است ای دوست

     

    گرت به صحبت من روی رغبتی باشد

    بیا که با تو مرا حق صحبت است ای دوست

     

    به چشم باز توان شب شناخت راه از چاه

    که شهریار چراغ هدایت است ای دوست

     

    غزل چراغ هدایت شهریار

    البته لازم به ذکر است نام این غزل شهریار «چراغ هدایت» است اما به طور معمول در میان مردم به مصرع اول آن یعنی «کنون که فتنه فرا رفت و فرصتست ای دوست» معروف است.

     

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    شهریار قالب: غزل وزن شعر: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)

     

    کنون که فتنه فرا رفت و فرصتست ای دوست صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر کنون که فتنه فرا رفت و فرصتست ای دوست است. این قطعه‌ها توسط  عندلیب خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آئورت

    (ئُ) [ فر. ] (اِ.) سرخرگ بزرگی که به بطن چپ قلب متصل است و خون تصفیه شده را به تمام بدن می‌رساند، بزرگ سرخرگ. (فره)

     

     

    دیدگاه کاربران درباره ی غزل کنون که فتنه فرا رفت و فرصتست ای دوست شهریار

     

    ali می گوید:
    من ادبیاتم خیلی خوب نیست ولی این شعر
    مآل کار جهان و جهانیان خواهی
    بیا ببین که خزان طبیعتست ای دوست
    به نظرم آمال صحیح تر باشه

    علی می گوید:
    سلام و عرض ادب و خسته نباشید
    دوستان لطف کنید و معنی این بیت رو توضیح بدید:
    به کام دشمن دون دست دوستان بستن
    به دوستی که نه شرط مروتست ای دوست

    polestar می گوید:
    در پاسخ به علی:

    به کام دشمن دون، یعنی به نفع دشمن فرومایه

    به دوستی، یعنی سوگند به پیمان دوستی

    مروّت: انسانیت

    مفهوم بیت:

    اینکه بیایی دست دوستانت رو ببندی به نفع دشمنانت،

    سوگند به پیمان مقدس دوستی که این کار بر خلاف شرایط انسانیت است.

     

     

     

    غزل کنون که فتنه فرا رفت و فرصتست ای دوست اثر کیست؟

    این شعر اثر شهریار است.

     

     

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *