چو رفت برباد زدست بیداد
ماده تاریخ در سوگ حسین خان فرزند نظام السلطنه مافی
چو رفت برباد زدست بیداد
شعار نرگس عذار سنبل
فغان بر آمد ز سرو و شمشاد
خروس برخاست ز لاله و گل
شدند مرغان به سوگواری
ز دیده سیل سرشک جاری
فتاد در دشت خروس و زاری
برآمد از باغ نفیر و غلغل
شکست نسرین بدست یاره
شقایق افروخت به دل شراره
سمن گریبان نمود پاره
بنفشه بگشود گره ز کاکل
در این مصیبت که دید سردار
ز چرخ بی مهر ز دهر غدار
مگر نهد رخ بخاک دلدار
بدامن صبر کند توسل
اگر بر افتد ز داغ فرزند
یکی شراره به کوه الوند
همی تو گویی ز ریشه خود کند
ز بسکه افتد در او تزلزل
گرش فشانی بصخر صما
وگر چشانی به کوه خارا
نه صخر صما شود شکیبا
نه کوه خارا کند تحمل
چو ما نداریم خبر ز حکمت
صبور باشیم به هر مصیبت
که دادنش هست عطا و رحمت
گرفتنش نیز بود تفضل
متاز مرکب در این مراحل
مجو اقامت در این منازل
که ساغر غم در این صحاری
گهی بدور است و گه تسلسل
مگیر بر خویش زمانه را سخت
مباش غره به دولت و بخت
کنار این رود چه گستری رخت
تو نیز خواهی گذشتن از پل
بجا نماند در این بر و بوم
نه اختر سعد نه طالع شوم
نه مهتر چین نه قیصر روم
نه ماه خلخ نه شاه کابل
حسین تاریخ نهفت در قبر
پدر ز داغش گریست چون ابر
ولی زند دست بدامن صبر
کسیکه دارد بحق توکل
ز داغ پر دود فضای بستان
بهار شادی شده زمستان
گلی سفر کرد ازین گلستان
که در عزایش گریست بلبل
ز سوگ آن مه دودیده دریاست
بدل شراره بسینه سوداست
دل زمانه زسنگ خاراست
اگر نسوزد بلا تامل
سنین عمرش چهارده بود
به چرخ دانش دو هفته مه بود
دو تن رفیقش درون ره بود
یکی تفکر یکی تعقل
امیری آن سوگ دمی که بشنفت
دلش همی شد بسوز و غم جفت
درون گلزار به بلبلان گفت
برای تاریخ دریغ ازین گل
مطالب بیشتر در:
وزن شعر: مفاعلن فع مفاعلن فعقالب شعر: قطعه
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
در آینه پاییدنت را دوست میدارم
مردم ایران دو فرقه اند که هر یک
در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
چو رفت برباد زدست بیداد
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «چو رفت برباد زدست بیداد شعار نرگس عذار سنبل فغان بر آمد ز سرو و شمشاد خروس برخاست ز لاله و گل» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «امیری آن سوگ دمی که بشنفت دلش همی شد بسوز و غم جفت درون گلزار به بلبلان گفت برای تاریخ دریغ ازین گل» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
ماده تاریخ در سوگ حسین خان فرزند نظام السلطنه مافی
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر ماده تاریخ در سوگ حسین خان فرزند نظام السلطنه مافی ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- به هر که جور نکردی نمی توانستی - ژانویه 29, 2024
- چشم مستت شوخی آغازد همی - ژانویه 29, 2024
- هزار سال رهست از تو تا مسلمانی - ژانویه 29, 2024