دکلمه صوتی شعر چندان بنالم نالهها چندان برآرم رنگها مولانا – غزل 22 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. تا برکنم از آینه هر منکری من زنگها بر مرکب عشق تو دل میراند و این مرکبش.
شعر چندان بنالم نالهها چندان برآرم رنگها مولانا – غزل 22
چندان بنالم نالهها چندان برآرم رنگها
تا برکنم از آینه هر منکری من زنگها
بر مرکب عشق تو دل میراند و این مرکبش
در هر قدم میبگذرد زان سوی جان فرسنگها
بنما تو لعل روشنت بر کوری هر ظلمتی
تا بر سر سنگین دلان از عرش بارد سنگها
با این چنین تابانیت دانی چرا منکر شدند
کاین دولت و اقبال را باشد از ایشان ننگها
گر نی که کورندی چنین آخر بدیدندی چنان
آن سو هزاران جان ز مه چون اختران آونگها
چون از نشاط نور تو کوران همی بینا شوند
تا از خوشی راه تو رهوار گردد لنگها
اما چو اندر راه تو ناگاه بیخود میشود
هر عقل زیرا رسته شد در سبزه زارت بنگها
زین رو همیبینم کسان نالان چو نی وز دل تهی
زین رو دو صد سرو روان خم شد ز غم چون چنگها
زین رو هزاران کاروان بشکسته شد از ره روان
زین ره بسی کشتی پر بشکسته شد بر گنگها
اشکستگان را جانها بستست بر اومید تو
تا دانش بیحد تو پیدا کند فرهنگها
تا قهر را برهم زند آن لطف اندر لطف تو
تا صلح گیرد هر طرف تا محو گردد جنگها
تا جستنی نوعی دگر ره رفتنی طرزی دگر
پیدا شود در هر جگر در سلسله آهنگها
وز دعوت جذب خوشی آن شمس تبریزی شود
هر ذره انگیزندهای هر موی چون سرهنگها
از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:
مولانا قالب: غزل وزن شعر: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
چندان بنالم نالهها چندان برآرم رنگها صوتی
پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر چندان بنالم نالهها چندان برآرم رنگها مولانا است. این قطعهها توسط محسن لیله کوهی و سیده سحر حسینی و سهیل قاسمی خوانده شدهاند.
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان نا آشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
دیدگاه کاربران دربارهی غزل چندان بنالم نالهها چندان برآرم رنگها
آذردیماهی می گوید:
سلام عزیزان و با تشکر از امین کیخا که ترجمان کاملی درج می نمایند-
در بیت چهارم سخن مولانا با هوشمندی کل است که برتر از هر هوش جزئی بوده و در واقع متشکل از تمام هوش های عالم هستی و اشاره دارد به همه زاهدان ظاهر پرست و عالمان بی اتصالی که عقل کوچک خود را آخر همه چیز می دانند و اگرچه در هر ذره ای وجود این هوشمندی قابل بررسی است اما عاقلان سفیه آنرا منکر می شوند تا بلکه خودشان را جلوه دهند و غافل از اینند که این اقبال بدست آمده جز ننگ برای آنها ارمغانی نخواهد داشت.
البته قسمت اعظم غزل اشاره به هوشمندی الهی دارد
همایون می گوید:
این غزل شیوه و نگرش جلال دین و شمس را نشان میدهد که تا چه حد آرزوی نیکی و صلح و رستگاری انسان و بشریت را در دل دارند و از جهان بینی تغییر و دگرگونی و اصلاح زندگی و همچنین شیوه نگرش انسانها برخوردارند و در این کار پیگیرانه تا پای جان چون شمس پیش میروند
و هرگز نا امید نمی شوند چون هماهنگی و خرمی را در کل هستی میبینند و این انسان است که با کج بینی خود هزار مصیبت و خشونت و نا مردمی را دامن میزند
آنچه زیبائی و هماهنگی را که جلال دین در هستی میبیند، انسان امروز پس از سدها سال آرام آرام میشناسد وهر روز بیشتر پی میبرد که چه راز آمیزی زیبائی در هستی وجود دارد
حمیدرضا می گوید:
جناب همایون، مولوی در این غزلِ زیبا خدای را و در آخر شمس را ستایش می کند که درود بر او.
اما دگر باوران را منکر و سنگین دل می خواند و آرزوی بارش سنگ از عرش بر سر آنان می کند.
خب با داشتن و دنبال کردن چنین نگاهی، انسان هرگز به نیکی و صلح و رستگاری نرسیده و نخواهد رسید.
جالب است که دستاوردهای متخصصین و جراحان و داروسازانِ مغز و اعصاب و نیز جامعه شناسان و روانشناسان در بهبودِ ذهن و روابط انسانی را نادیده میگیرید و چنین می پندارید گویی مولوی همه اینها را می دانسته و انسان تازه و آرام آرام در حال رسیدن به آنهاست!
گرد از رخ نازنین به آزرم فشان – کانهم رخ خوب نازنینی بوده است
نازنینانمان گرسنه اند. از آسمان به پایین بیاییم، دست یکدیگر را بگیریم و چاره اندیشی کنیم.
همایون می گوید:
حمید رضای عزیز سپاس از نظر با ارزش و خیرخواهانه
آن نگرش تنگ نظرانه بیشتر به مذهبیهای متعصب و صوفیهای متظاهر بر میگردد
جلال دین پیرو نو شدن و تازگی است که اصل همه دانشها بر چنین نگرشی استوار است
اما مقایسه عرفان و رازورزی در هستی با دانش ریاضی و فیزیک و پزشکی و غیره، و خوار شمردن آن، یک قضاوت نارس و داوری بیدادگرانه ایست که دوستان زیادی به آن میپردازند
دانش بشر بطور خودکار و با گذشت زمان به پیش میرود نه کسی میتواند جلوی آنرا بگیرد و نه به مخالفت با آن بر خیزد مگر کسانی که اینجا سنگین دلان نامیده میشوند
اما عرفان که شناخت انسان از انسان و ویژگیهای آن است در دانشگاهها تدریس نمی شود هر چند دانش روان شناسی چند دهه است که پیدا شده و بیشتر به روان پریشی و روان نژندی ناشی از زندگی صنعتی و دنیای سرمایه داری متمرکز است، عرفان گشودن معنیها و نوسازی آنها را پی میگیرد که این معنیها شادی و تازگی و خرمی انسان و هستی را نمایندگی و راهبری میکند و فضا را برای پرواز روح و روان انسان باز میکند و در جای خود از ارزش بی اندازهای برخوردار است، همچون نوری که نشاط و همواری را برای انسان میآورد و انسان را به لطافت درخورد او میرساند تا از خشکی و ستیز و جنگ، به صلح و یگانگی برساند و هر روز نگاهی نو، جستنی نو، و راهی نو و آهنگی نو پدید آورد
ادیان هم میخواستند این کار را بکنند اما نتیجه عکس دادند و انسانها را گروه گروه و ستیزه خو ساختند زیرا به معنیها نپرداختند بلکه بیشتر به نشانهها و دنباله رویها روی آوردند
دانش نیز امروزه هر لحظه معنی نوی میآفریند که تا دیروز نبود، جلال دین خود بسیار به علوم زمان خود مسلط بود، عرفان شمس و جلال دین از عشق میگوید همان عشقی که امروزه بیش از همه نزد فیزیکدانها و ریاضی دانها یافت میشود و از مستی میگوید که بیش از همه نزد کسانی است که شادی انسانها را جستجو میکنند
شعر چندان بنالم نالهها چندان برآرم رنگها اثر کیست؟
این شعر اثر مولانا است.
- اوزان و بحرهای شعر فارسی - سپتامبر 24, 2023
- اشعار، ترجمهها و نقدهای احمد شاملو - سپتامبر 13, 2023
- اشعار احمد شاملو + بیوگرافی - سپتامبر 10, 2023