چشم‌هایت

چشم‌هایت

  • چشم‌هایت

     

    دل من شیشه‌ای پُر از مِی بود، چشم‌هایت دو مست لایَعقِل
    شیشۀ مِی ز دست مست افتاد، دیگر این دل نمی‌شود آن دل…

    «چشم‌هایت چنانکه یوسف گفت: ″اِنّ رَبّی بکَیدهُنّ عَلیم″»
    دل من چشم‌هات را دید وُ دست خود را بُرید ناغافل!

    چشم‌‌ تو پرسشی پُر از ابهام -چشم سبزآبی‌یی بلاتکلیف-
    که برای تعادلش گویا جنگلی را کشانده تا ساحل

    چشم‌هایت دو شاه‌بیت‌ غزل، گیسوی تو قصیده‌ای پیچان
    راستی برد زلفت از یادم، بیت‌هایی که خواندم از «بیدل»…

     

    (غزل هفتم، کتاب اندوه، ص ۲۱، انتشارات فصل پنجم)

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    علی کاملی
    Latest posts by علی کاملی (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *