وز آن سو فرستاد خان اجل

وز آن سو فرستاد خان اجل

  • وز آن سو فرستاد خان اجل

    فرستادن قاصد بداین برای احضار میرزا یحیی پسر حسن خان

     

    وز آن سو فرستاد خان اجل

    یکی قاصدی تند پا چون اجل

     

    به داین به نزدیک یحیای راد

    که ای برمکی رأی فرخ نژاد

     

    برو زود در عرصه خانقاه

    به همراه این پهلوانان بگاه

     

    بیارای پنهان یکی لشگری

    یکی شورش افکن به هر کشوری

     

    سران سپه را سرافراز کن

    بمردانگی جنگ را ساز کن

     

    زد این ببر چند تن پهلوان

    که باشند صاحبدل و نوجوان

     

    پسر باش و کار پدر راست کن

    پس آنگه زر و سیم درخواست کن

     

    اگر فتح کردی در این کار زار

    ببستی عدوی و گشادی حصار

     

    همه رایگان نقد آنجا تراست

    همه شایگان گنج یغما تراست

     

    ترا باد صندوق و یخدان و فرش

    نجوید کسی از تو تاودان و ارش

     

    جوانمرد یحیای فرخنده بخت

    از این مژده شد شاد و خندید سخت

     

    طلب کرد آن پهلوانان گو

    فرو خواند آن نوجوانان نو

     

    دلیر قوی پنجه عبدالمجید

    که گیتی چو او پهلوانی ندید

     

    علی کوهی و عبدل و خانلرا

    همان مهدی گرد جنگ آورا

     

    پس آنگاه بخشید تشریفشان

    ببستند اندر کمر کیفشان

     

     

    مطالب بیشتر در:

    وزن شعر: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)

     

    قالب شعر: منظومه

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    حال دلم طوفانیست

    در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم

    آن شنیدم خیمه ای از شاه روس

    مردم ایران دو فرقه اند که هر یک

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    وز آن سو فرستاد خان اجل

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «وز آن سو فرستاد خان اجل یکی قاصدی تند پا چون اجل به داین به نزدیک یحیای راد که ای برمکی رأی فرخ نژاد» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «علی کوهی و عبدل و خانلرا همان مهدی گرد جنگ آورا پس آنگاه بخشید تشریفشان ببستند اندر کمر کیفشان» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    فرستادن قاصد بداین برای احضار میرزا یحیی پسر حسن خان

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر فرستادن قاصد بداین برای احضار میرزا یحیی پسر حسن خان ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *