نه طاقتی که بماند دل من از طلبش

نه طاقتی که بماند دل من از طلبش – غزل67

  • شعر نه طاقتی که بماند دل من از طلبش _ غزل67 _ ادیب الممالک 

    غزل ناتمام

     

    نه طاقتی که بماند دل من از طلبش

    نه جرئتی که شود تن روانه در عقبش

     

    شبی به بستر من خفته بود و جان مرا

    نبود جرئت یکبوسه از دو لعل لبش

     

    چرا روی ز پی او دلا بدین جرئت

    مگر تو غافلی از صلح و قهر بی سببش

     

    نمود دعوی جرئت به عاشقی فرهاد

    که عشق کوفت سرش را به سنگ و گردابش

     

    مشو دلیر بشیرین زبانی خوبان

    که هست خنده شیر از فزونی غضبش

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)

     

    قالب شعر: غزل

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    باور نداشتم که چنین واگذاریم – موج خیز

    چون درخت فروردین پرشکوفه شد جانم – یک دامن گل

    ماه رمضان بنهفت آن چهره نورانی

    لمن رسم اطلال سقتهاالسحائب

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    نه طاقتی که بماند دل من از طلبش

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «نه طاقتی که بماند دل من از طلبش نه جرئتی که شود تن روانه در عقبش شبی به بستر من خفته بود و جان مرا نبود جرئت یکبوسه از دو لعل لبش» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «نمود دعوی جرئت به عاشقی فرهاد که عشق کوفت سرش را به سنگ و گردابش مشو دلیر بشیرین زبانی خوبان که هست خنده شیر از فزونی غضبش» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر غزل ناتمام ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر غزل ناتمام ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *