مقایسه چگونگی انعکاس ادبیات تعلیمی در اشعار نو و سنتی نیما

مقایسه چگونگی انعکاس ادبیات تعلیمی در اشعار نو و سنتی

  • مقایسه چگونگی انعکاس ادبیات تعلیمی در اشعار نو و سنتی نیما

    مقدمه
    ادبیات، تلفیق هنری و رقیق ،فلسفه ،اندیشه خیال و عاطفه است و نمی توان هنری را یافت که در پس آن جلوه ای از تفکرات و اندیشه ها و جلوه ای از تفکرات و اندیشه ها وجود نداشته باشد. شاعران بزرگ همواره، اندیشمندان و فرهیختگان بزرگی نیز بوده اند و شاعری وجود ندارد که جایگاه والایی یافته باشد اما سخنان او متکی به اندیشه و جهان بینی خاصی نباشد. اندیشه شاکله فکری اثر را به وجود می آورد و در حکم استخوان بندی شعر است که لباسی و پوستی از جنس هنر و عاطفه بر آن پوشیده شده است. ژرژ پوله، منتقد بلژیکی و یکی از منتقدان نقد مبتنی بر آگاهی، الهام یا درون یافت فیلسوف ها را دارای چندان تفاوتی با الهام شاعران نمی داند. بر اساس این عقیده که هم فلسفی و هم ادبی جلوه می کند، وی معتقد است:«هر نویسنده خود دارای اصل می اندیشم» است، تفکری که وجود او را به عنوان نویسنده ثابت میکند و همین نقطه آغاز را باید یافت. پس هر تحقیق، جستجوی یک راز و یک منشاء و یک لحظه نخستین است که پیش از «لحظه دوم» الهام گفتاری واقع میشود تادیه، ۱۳۹۰ (۱۰۴) بر اساس این نظـر نـوعی دیدگاه اندیشگانی در وجود هر هنرمندی وجود دارد که اصل و اساس هنر او را شکل میدهد و گفتار او را سامان میبخشد.
    نگاهی به اشعار ماندگاری که در ذهن یک جامعه نفوذ کرده است نشان میدهد که عمیق ترین و جهان شمول ترین عواطف برخاسته از اندیشه هاست. در برخی اشعار با حذف اندیشه، چیزی جز مشتی پوست باقی نمی ماند. شعر خیام با حذف اندیشه های نهفته در آن چیزی نیست که شایسته ماندگاری باشد. ادبیات تعلیمی یکی از مناسب ترین محمل هایی است که شاعر می تواند اندیشه های خود را بیان کند. این نــوع ادبی «دانشی را برای خواننده تشریح میکند یا مسائل اخلاقی، مذهبی، فلسفی را به شکل ادبی عرضه می دارد» (شمیسا، ۱۳۸۳ (۲۷۰) عرصه کاربرد ادب تعلیمی بسیار گسترده است به جز آثاری که در راستای تعلیم و به خاطر سپردن علوم مختلف مانند صرف و نحو، طب، ریاضیات و جز آنها سروده می شد، بسیاری از آثار ادبـی نـیــز موضوع یا اندیشه ای را به مخاطب انتقال میدهند و مخاطب از خواندن آن، دیدگاهی خاص به دست می آورد. حتی ادبیات غنایی نیز خالی از مختصات ادب تعلیمی نیست.
    می توان گفت نوع ادب تعلیمی همسایه همیشگی همه انواع ادبی دیگر است» (خلیلی و دهرامی، ۱۳۹۰ :۴۳)

    شعر در دوران معاصر نیز خالی از ادبیات تعلیمی نیست با ظهور نیما ساختار شعر فارسی چه از نظر ظاهری و چه از نظر محتوا و چه از نظر نوع نگاه شاعر به محـ به محیط دگرگونی زیادی یافت اما همچنان بسیاری از شاعران به بیان اندیشه ها و رسالت تعلیمی شعر در قالبی تازه و فادار ماندند هدف این مقاله مقایسه ای بین شیوه بیان ادبیات تعلیمی و درج اندیشه در شعر سنتی و معاصر است و از آنجا که نیما در هر دو حوزه نو و سنتی شعر سروده به بررسی شعر او پرداخته شده است تا برخورد شاعر نسبت به یک نوع ادبیات در دو ساختار متفاوت بهتر مشخص شود. با آنکه شعر نیما از منظرهای مختلفی بررسی شده است اما بنا به جستجویی که در این حوزه انجام گرفت تحقیقی با موضوع ادبیات تعلیمی در شعر او و به خصوص مقایسه شیوه بیان او در اشعار سنتی و نو انجام نگرفته است. هدف این مقاله نشان دادن چگونگی انعکاس ادبیات تعلیمی در این دو نوع شعر است و باید به این نکته مهم توجه داشت که مقایسه شعر نو و سنتی نیما به منظور برتری دادن یکی بر دیگری نیست و نباید یکی از این اشعار را در برابــر نـوع دیگر، بی اعتبار و نادیده انگاشت معیارهای هر دوره ای در همان دوره ارزش و اهمیت بیشتری دارد و آثار هنری هر دوران آشکار کننده تمایلات و گرایش های هنری آن دوره است. الیوت میگوید: هر نسل شعر را بر اساس چشم اندازی متفاوت، ملاحظه مجدد می کند زیرا شناخت هایش پرمایه تر شده است و تاثیرهایی که بر ایــن نــسـل کـارگر افتاده، افزایش یافته است تادیه، ۳۰۳:۱۳۹۰) نادرست است اگر بر اساس معیارهای شعر نو مانند انسجام و وحدت ارگانیک به نقد شعر سنتی که در محور طولی نسبت بـه شـعر نیمایی انسجام کمتری دارد پرداخت و آن را ضعیف تر از شعر نو معرفی کرد.

    نویسندگان: محمدرضا عمران پور، مهدی دهرامی

    مقایسه چگونگی انعکاس ادبیات تعلیمی در اشعار نو و سنتی نیما

    ادبیات تعلیمی در شعر سنتی نیمایوشیج

    در مجموعه اشعار نیما ۲۱۷ قطعه شعر وجود دارد (بدون د دارد (بدون احتساب رباعی های پایان دیوان که از این تعداد ۱۲۹ قطعه شعر به شیوه سنتی است تا قبل از سرودن ققنوس ادبیات تعلیمی ویژگی مهم شعر سنتی او محسوب می شود که به گونه های مختلفی بیان شده است. از شصت و پنج قطعه شعر قبل از ققنوس سی و یک قطعه آن به صورت کامل با هدف تعلیم گزاره های اخلاقی سروده شده است که این خود نشان از اهمیت آن در نزد نیما دارد در اشعار دیگری نیز با آنکه هدف تعلیم نبوده اما در لابه لای شعر، گزاره های اخلاقی مورد تاکید قرار گرفته است. این اشعار را می توان از دیدگاه های مختلفی مورد بررسی قرار داد:

     

    از آرشیو مطالب نیز دیدن کنید:

    نقد ادبی نقد شعر نیما یوشیج اشعار نیما یوشیج

    نوع تعاليم

    با آنکه تفکرات تازه ای در شعر معاصر به وجود آمده است اما نباید متوقع بود که همه عقاید و نظریات این دوران تازه باشد و گذشتگان به آن اشاره ای نداشته باشند. امروزه بر اساس نظریه بینامتنیت معتقدند: «هر متن تنها به این دلیل معنا دارد کـه مـا پیـشتر متونی را خوانده ایم (احمدی، ۱۳۸۰: ۳۲۷) سرشت بینامتنی خواننده را به متـون دیگری هدایت می.کند آثار هنری مانند دریاچههایی هستند که از به هم پیوستن رودهای کوچکی بوجود آمده اند که هر یک از این رودها از آثار دیگری سرچشمه گرفته اند. به همین خاطر ذهن خواننده برای درک معنا هر لحظه به سوی یکی از این آبشخورها خواهد رفت خلیلی و دهرامی (۱۳۸۹) (۸۰). در هر دوره ای سنتهای هنری و ویژگیهای زبانی و اندیشههای گذشتگان گنجینه ای بوده است که شاعران متاخر با بهره گرفتن از آن شعر خویش را غنا می بخشیده اند نمیتوان تازگی اندیشه را مهمترین معیار برتری شعر دانست بلکه موفقیتها در ارتباط با خلاقیت و چگونگی بیان آنهاست. طرز بیان هنرمندانه خلاق است که آنها را به قله کمال رسانده است. در اشعار تعلیمی سنتی نیما حوزه های مختلفی را در بر میگیرند اما اکثر آنها مواردی هستند که در شعر سنتی نیز دیده میشوند و یک مخاطب با این تعالیم ناآشنا نیست :

    نکوهش غرور (چشمه کوچک) خودشناسی (انگاسی)، عاقبت خوردن حق دیگران (بز ملاحسین)، دل به دست آوردن(گل نازدار)، تلخی بار منت دونان ( منت دونان)، غنیمت شمردن وقت( گل زودرس) عاقبت اطمینان کردن بدون شناخت (روباه و خروس)، وجود عیب در خود انسان (جامه نو)، محبت به والدین(پسر)، داشتن بینایی حقیقی ( به رسام ارژنگی) وجود پستی و بلندی در زندگی (خواجه احمد حسن میمندی)، نکوهش حرص و طمع (خروس ساده) تحمل سختی برای رهایی (کرم ابریشم)، نکوهش حماقت و سادگی (عمو رجب) بلندنظر بودن (خروس و بوقلمون)عاقبت کار بی موقع (عقوبت) اهمیت اتحاد برای مبارزه (هیات در پشت پرده)، نکوهش جهالت (گنبد) و جز اینها.
    و برخی نیز در حیطه اجتماعی و ادبیات کارگری قرار میگیرد و نسبت به بقیه تازه تر است بیدار ساختن مردم و تحریک آنها برای مبارزه با بی عدالتی و ظلم ( قلب قوی، گرگ) زنده نگه داشتن یاد شهدا(شهید گمنام)، دعوت مردم به ارباب ستیزی (بشارت) و جز اینها.

    چگونگی درج تعالیم

    قبل از پرداختن به ادبیات تعلیمی نیما بهتر است شعر او را از منظر تعلیمی تقسیم بندی کنیم. فضای برخی اشعار هیچ جایگاهی را برای درج بعد اندیشگی اختصاص نداده اند و برخی دیگر چه کم یا چه زیاد اندیشه ای را در خود جای داده اند. منظور آن نیست که کدام یک از این دسته اشعار ارزشمندترند بلکه هدف تعیین حوزه بررسی است. در این راستا باید اشعار را به سه نوع تقسیم کرد: شعر محض، شعر شعار و شعر اندیشه – هنر. شعر محض شعری است که راه را برای ورود و دریافت هیچ اندیشه ای باز نگذاشته است. . در پس زمینه این اشعار، اندیشه ای نهفته نیست و نمی توان حکمی از آن استنباط کرد و یا درکی عقلانی به واسطه این اشعار از بخشی از زندگی به دست آورد.
    در این نوع اشعار نه شاعر از قبل قصد گنجاندن اندیشه ای در شعر داشته و نـ در شعر داشته و نه هنگام سرودن، فضای شعر موقعیتی فراهم آورده است که اندیشه ای را به صورت ارگانیک در خود جای دهد. بدیهی است که این اشعار در حوزه بررسی ما نیست.
    آنچه که شعار نامیده ایم بیان صریح عقاید و اندیشه هاست بدون آنکه با لفافی از نگارگری ها و فریبندگیهای شاعرانه آراسته گردد و تنها وزن و قافیه را از خصائص شعری وام گرفته است این اشعار به شدت حزبی یا عقیده ای یا تعلیمی است. البته باید توجه داشت در سراسر شعر ممکن است چنین نباشد و گاهگاه شاعر از خلاقیتهای دیگری نیز بهره برد اما چیزی که در بیشتر این اشعار مشترک است آن است که شاعر از قبل قصد دارد اندیشه اش را بیان کند نه آنکه شعر به صورت ارگانیک و طبیعی به سمت درج اندیشه پیش رود شاعر از پیش قصد میکند اندیشه یا عقیده ای را در شعر بگنجاند و با خودآگاهی شعر را به پیش میبرد. در اشعاری مانند بشارت، قلـب قــوی، گرگ و جز آنها بیان صریح دیده میشود. در شعر«بشارت» شاعر مردم را به مبارزه و آ بر انداختن ظلم این گونه دعوت می کند:

    جنگ امروز حامی ضعفاست / هر کجا می رود زند فریاد
    کای اسیران فقر و بدبختی / به شما رفت ای با بیداد
    يا بميريم جمل جمله یا گردیم / صاحب زنــ دگانی آزاد
    (نیمایوشیج، ۱۳۸۹: ۱۵۳)

    بیان محض اندیشه بدون توجه به خلاقیتهای هنری و آمیخته شدن با عاطفه موجب خشکی و شعار زدگی شعر می شود آن گونه که در بسیاری از اشعار صریح دوره مشرطیت و برخی از اشعار سنتی نیما دیده می شود. «اندیشه شعری هرچه عریان تر بیان شود و هرچه در بیان اندیشه و سایر عناصر فنی شعر جدایی و دوگانگی بیشتر باشد، آن شعر ضعیف تر و به شعار نزدیک تر میشود زرقانی، ۱۳۸۷: ۳۵) در این شعر نیز میان اندیشه و جلوه های هنری شعر تعادل برقرار : نشده است و است و اندیشه صریح و شعاری بیان شده است باز نیما در شعری دیگری با صراحت میگوید:

    پی دشمن بی لجاجت کن / چون لجاجت کند سماجت
    مرد را زندگی چنین باید
    (همان: ۱۶۴)

    در نوع متعادل تر، شعر به دو بخش تقسیم میشود که بخشی از آن شعر محض و بخش دوم بیان صریح اندیشه است برخی مقدمه چینیها و تغزلها در قصاید سنتی از این نوع محسوب میشود ،اندیشه محسوس ترین عنصر شعری در این گونه اشعار است که عناصر دیگر را به کنار میزند و گاه به آنها راه ظهور نمیدهد. اگر تصویری به کار می رود، به صورت آگاهانه و ابزار گونه در خدمت اندیشه قرار می گیرد و مــی تــوان از آغاز دانست که جریان شعر به کجا خواهد انجامید در نوع متعادل تری از این شعر اندیشه در بطن یک حکایت قرار میگیرد که البته نتیجه گیریهای اخلاقی نیما در پایان برخی حکایتها، نشان دهنده آگاهی پیشین شاعر از بیان اندیشه ای خاص و برتری دادن این عنصر در شعر است. پایان بندی بسیاری از حکایات فارسی بر اساس ادبیات تعلیمی است. در این پاره میگویند: «پایان بندی اغلب این حکایات درست در راستای اهداف از پیش تعیین شده ای است که مولف در ذهن خویش می پرورانده است. بنابراین راه را بر تصور خواننده میبندد در پایان بندی اغلب این حکایات نکته ای ظریف نهفته است که مقصود نهایی نویسنده را شامل میشود و در بیشتر موارد چندین بیت نیز پس از آن آورده میشود تا مهر تأیید و صبحه بر داستان گذاشته شود» (محمدی و بهاروند ۱۳۹۰ (۱۲۱). به هر حال در بخشی از این اشعار، اندیشه خود را به صورت عریان نشان میدهد بیشترین نوع ادب تعلیمی نیما به همین همین صورت است که شاعر بــه شیوه کتابهایی مانند بوستان ابتدا حکایتی نقل میکند و سپس به بیان نتیجه اخلاقی داستان می پردازد. نیما نخستین بار در سال ۱۳۰۲ به این صورت در شعر «چشمه کوچک» به ادبیات تعلیمی می پردازد. چشمه کوچک وقتی به خود می نگرد، دچار نوعی غرور و تکبر میشود اما وقتی به دریا میرسد پی میبرد که در برابر عظمت دریا هیچ هر بر پایه است. با توجه به این داستان شاعر در روایت دخالت میکند و به تفسیر شعر بر پایه داستان می پردازد:

    خلق همان چشمه جوشنده اند/ بیهده در خویش خروشنده اند

    یک دو سه حرفی لب آموخته / خاطر بس بی گنهان سوخته….
    (نیما یوشیج ۱۸۸ :۱۳۸۹ )

    شاعر از این شیوه بهره فراوانی برده است و اشعاری مانند انگاسی، بز ملا حسین، گل نازدار، روباه و خروس، جامه نو ،گرگ ،پسر، خروس ساده، کرم ابریشم، اسب دوانی، کچی ،عمو رجب، گنبد و جز آنها را به همین شیوه سروده است. در این حکایت ها به دنبال معنی است نه دلفریبی ظاهری سعی می کند از داستان ها، تعالیم را به صورت موجز و شفاف استخراج کند تا جنبه ارسال المثلی یابد:

    از بار وزین کس نجویم سودی / سنگینی ذاتی است که دارد بودی
    (همان: ۲۰۵)

    گرچه سعی و استقامت شرط می باشد بــه کــار / بی بصیرت کی توان شد جز بندرت کامکار
    (همان: ۲۲۱)

    گل با گل زرد گفت زرد از چه نکوست / سرخی دهمت که جلوه گیرد رگ و پوست
    گفتش گل زرد: راست گفتی اما / من جامه عاریت نمی دارم دوست
    (همان: ۸۰۵)

    در این اشعار روایت و حکایت تنها برای بیان تعالیم به کار رفته است و گاهی نیز به خودی خود ارزش هنری و داستانی چندانی ندارد و تخیلی و باور ناپذیر به نظر میرسد. در شعر ،انگاسی وقتی چوپان میخواهد زودتر از رمه و افراد دیگر به خانه بازگردد، می بیند ابر تندتر از خر او حرکت می کند. بنابراین تصمیم گیرد سوار ایر شود، به بالای کوه میرود و به سمت ابر می پرد و پایان ماجرا که معلوم است. نیما در این هنگام مقصود خود را بیان می کند:

    ابلهی را هم از این سان سختی است / فکر ابله سبب بدبختی است
    آنکه نایینده نزدیک به خویش / نتواند که بود دور اندیش
    (همان: ۲۰۳)

    بسیاری از این روایات تغییر یافته روایات سنتی است که میتوان معادل هایی برای آنها یافت. روباه و خروس یاد آور داستان گربه زاهدی است که در کلیله و دمنه آمده است. داستان عبدالله طاهر و کنیز نیز به گفته خود شاعر از نوروزنامه خیام گرفته شده است و یا داستان ،گنبد که با داستان فیل در تاریکی شباهت زیادی دارد.
    اساس این اشعار بر پایه ادبیات تعلیمی بنانهاده شده است و هدف شاعر آن است که گزاره ای اخلاقی بیان کند و مخاطب را از چیزی باز دارد یا او را به انجام کاری تشویق کند. در این اشعار اندیشه و گزاره تعلیمی برجسته ترین عنصر محسوب می شود. علاوه بر اشعار فوق که در قالب حکایت سروده شده اند در برخی اشعار غیر روایی نیز بر ، اند، سراسر شعر به تعلیم پرداخته شده است. در شعر «منت دونان» شاعر مجموعه ای از تعليم. کارهای دشوار مانند پابرهنه بر صخره پریدن شیر خشمگین را در آغوش گرفتن، میان آتش سوزان خزیدن و قله کوه الوند بر پشت گرفتن را مثال می آورد سپس سخن آخر خود را که هدف غایی شعر است بیان می کند که:

    مرا آسان تر و خوش تر بود زان / که لا کــه بــار منت دونـــان کشیدن
    (نیما یوشیج، ۱۳۸۹: ۴۶)

    شیوه دیگری که نیما در اشعار سنتی برای درج پیام های اخلاقی و اندیشه هـای خــود برگزیده است درج پیام در میان شعر است. در این حالت شاعر در جریان شعر و روایت وقفه ای ایجاد می کند که می توان آن را وقفه تعلیمی نام نهاد که بر اساس آن شاعر سیر روایی شعر را متوقف میکند به اقتضای موقعیت پیام اخلاقی می دهد و دوباره جریان شعر را دنبال میکند در شعر مثنوی رنگ پریده هنگامی که شاعر ـ ماجرای عشق خود را که از بی تجربگی به دنبال عشق رفته بیان می کند، وقفه ای در روایت ایجاد میکند پیام میدهد و دوباره سیر داستان را پیش می گیرد:

    در ره افتاد و من از دنبال وی / شاد می رفتم بدی نی، بیم نی

    عشق کاول صورتی نیکوی داشت / بس بدی ها عاقبت در خوی داشت
    ناگهان دیدم خطــا کـــردم خطا / که بدو کردم ز خامی اقتفا
    آدم کم تجربـــــه ظـــــاهر پرســـــــت / ز آفت شر و زمان هرگز نرست
    در پشیمانی سر آمد روزگار / یک شبی تنها بـدم در کوهــــار…
    (نيما يوشيج، ۱۳۸۹: ۲۲)

    نیز هنگامی که مردم، قدر زحمات شاعر را برای بیداری آنهـا نـمـی شناسند چنین می گوید:

    عاقبت قـــدر را نشناختند / بی سبب آزرده از خود ساختند
    بیشتر آن کس که دانــا مــی نمـود / نفرتش از حق و حق آرنده بود
    آدمی نزدیک خود را کی شناخت / دور را بشناخت سوی او بتاخت
    آن که کمتـر قــدر تـو داند درست / در میان خویش و نزدیکان توست
    الغرض، این مردم حق ناشناس / بس بدی کردند بیرون از قیاس
    (همان: ۲۸)

    بیان مستقیم ادبیات تعلیمی و ثبت گزاره های اخلاقی که برخاسته از حس تفسیرگری شاعر است، از ویژگیهای مهم ادبیات تعلیمی نیما در اشعار سنتی اوست. علاوه بـر موارد فوق، هرگاه زیر ساخت داستان نیز بر پایه حکمی اخلاقی یا اندیشه ای بنا شده باشد، باز شاعر تفسیر آن را به عهده مخاطب نمیگذارد و از داستان رمزگشایی میکند. شعر «گرگ برخاسته از حس نفرت شاعر نسبت به ارباب و دفاع از طبقه کارگر است. شعر به گونه ای سمبولیک و هنری در بردارنده این اندیشه است اما بعد از نقل داستان به رمز گشایی میپردازد و راه را بر تفسیرهای دیگر می بندد:

    بدین سان بر سر ایوانش ارباب/ چو گرگان در کمین سود باشد
    خورد، غلند کند بسیارها خواب/ دلش پر کین کفش بی جـود باشد
    (همان: ۱۶۶)

    شعر «شیر» نیز به گونه ای نمادین در زیر ساخت خود دعوت مردم به خروش و جنگ با اربابان است اما شاعر باز مستقیم پیام خود را میدهد:

    همه خفته بی زحمت کار و رنج / بغلتیده بر روی بـــــــیار گنج
    نیارند کردن از این ره گذر/ ندارند از حال شیران خبر
    (نيما يوشيج، ۱۳۸۹: ۸۴)

    نوع سوم . شعر از حیث در بر داشتن اندیشه شعر اندیشه هنر است که فضای شعر محیطی برای هنری شدن اندیشه ها و هضم آنها در دل عناصر دیگر شعر فراهم می آورد. اکثر اشعار نو ٹیما جزو این دسته قرار میگیرند اندیشه در پس زمینه این اشعار است و بدون آنکه خود را واضح آشکار سازد، به تصاویر و خلاقیت های دیگری آراسته گردیده و شکل تازه و هنری شده مییابد که در ادامه به آن می پردازیم.

    ادبیات تعلیمی در اشعار نو نیما

    بیان محض اندیشه بدون توجه به خلاقیتهای هنری و آمیخته شدن با عاطفه موجب خشکی و شعار زدگی شعر می.شود اندیشه ای که به صورت هنری و عاطفی درک شده باشد، در تار و پود شعر میپیچد به گونه ای که نه به صورت صورت شفاف و صریح خود را نشان میدهد و نه آنقدر زیر لفافهای لفظی و تصویری پنهان میشود که هیچ اثری از آن حس نشود. والری معتقد است:« اندیشه در شعر مانند بو و طعم میوه است که در میوه پنهان است دستغیب ۱۳۸۵ (۱۴۲) در این حالت نوعی تعادل و تناسب بين اندیشه و دیگر عناصر شعر دیده میشود لازمه چنین تلفیقی آن است که شاعرا با اندیشه و تفکری زیسته باشد و آن را با تمام وجود درک کرده باشد نه آنکه بر حسب اتفاق به عقیده ای اشاره کند یا به صورت صریح آن را بیان کند. اگر شاعر مستقیم بخواهد به درج اندیشه در شعر بپردازد شعر از حالت طبیعی و ارگانیک خــود خـارج میشود و از خودجوشی به یک جریان آگاهانه تبدیل می.شود شفیعی کدکنی مینویسد هیچ مفهومی تا صبغه عاطفی به خود نگیرد نمیتواند به قلمرو شعر در آید حتـى مباحث علوم با تمام خشکی ای که دارند میتوانند جزء قلمرو شعر قرار گیرند به شرط اینکه به صورت عاطفی احساس شوند شفیعی کدکنی ۱۳۸۳ (۱۵۲) نداشتن برخورد عاطفی با یک اندیشه خاص شعر را به متن اخلاقی و آموزشی مبدل می کند و از کارکرد اصلی بیان ادبی و خیال انگیزی به دور می اندازد.
    نیما در اشعار نو توانسته است ادبیات تعلیمی را با ساختاری متفاوت از شعر سنتی خود بیان کند در اشعار ،نو پیامهای ساده و ارسال المثلی که با دخالت شاعر استخراج شده باشد، بسامد کمتری یافته است و از نظر نوع تعالیم نیز به سمت مسائل اجتماعی و بیشتر به صورت سمبولیک پیش رفته است بسیاری از اشعار نوی ،نیما سمبولیک و دارای معنای ظاهری و باطنی است که در عمق آنها میتوان خروش و فریاد و دردهای انسان و اجتماع را شنید. انسان مهمترین دغدغه شاعر در اشعار اوست. برخی معتقدند: «نیما محور معنایی شعر فارسی را تغییر داد و انسان را در کانون توجهات آن آورد. انسان نقطه عزیمت ذهن و نشستنگاه اندیشه و احساس نیماست… تیمار و تشویش شاعرانه نیما در کار توده های بالازده و بازیچه های جاهلیت قاجاری و پس از آن، استبداد دولت کودتا، تا آنجا اصیل و انسان دوستانه بود که مدت ها به زندگی و سرنوشت یکایک آنها میاندیشید و در دردها و تیره بختی های آنها غوطه میزد تا شاید راه برون رفتی برای آنان بیابد»(درگاهی، ۱۳۸۹: ۶۱-۶۰)، نیما شاعری است کـه بـه اجتماع و مسائل بشر توجه دارد. «مسائل اجتماعی در کشورهای استبدادی با مسائل سیاسی آمیخته است و طبیعی است که شاعران در بیان این گونه مطالب باید به امکانات سمبل متوسل شوند شمیسا، ۱۳۸۸ : ۱۳۵) شعر آی آدمها در بیانی سمبولیک به مسائل اجتماعی و موضوع آگاه ساختن مردم پرداخته است جمعیتی آسوده و بی خیال در کنار ساحل نشسته و چنان در غفلت فرو رفته اند که هیچ توجهی به فردی که دارد در آب دست و پا میزند و غرق میشود ندارند:

    «یک نفر در آب دارد دست و پای دائم میزند/ روی این دریای تند و تیره و سنگین که میدانید/ آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن/ آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید/ که گرفتستید دست ناتوانی را/ تا توانایی بهتر را پدید ارید»(نیمایوشیج، ۱۳۸۹: ۴۴۵)

    اندیشه و نماد چنان با هم تلفیق شده و به پیش رفته اند که هیچ کدام برتری خود را نشان نداده اند؛ نیما در این گونه اشعار از سمبولهای محسوس و طبیعی استفاده کرده است تا حدی که حس می شود شاعر حادثه ای طبیعی روایت می کند نه آنکه بخواهـــد برای درج پیام و اندیشه خود حکایتی خارق العاده و عجیب بیان کند.

    تفکرات و اندیشه های او به سادگی بسیار طبیعی و با هر تجربه ای وارد شعر می شوند. برخی در راستای اهمیت بعد اندیشگی شعر می گویند: «اندیشمند آگاه تابع نظام فلسفی، ژرف نگر و متامل باشد به عمق مسائلی که آموخته بی ببرد و خــود اهــل نظر گردد… جمله اندیشمندان، با نظامی ،فلسفی یا نظام هایی فلسفی آشنا می شوند اما در میان آنها شمار معدود اهل نظر می گردند و اهل ابتکار» ( دادبه، ۱۳۷۵ : ۳۰-۲۹). از همین منظر ژرف نگری شاعر است که ،خیام اندیشه خود را در هر چیز تسری میدهد و بین کوزه و عالم گذران که انسان رو به نابودی است ارتباط ایجاد می کند و یا در کنگره عرش سرانگشت پادشاهی می.بیند نیما نیز به ژرف نگری و اهل نظر بودن رسیده است و توانسته رد پای اندیشه های خود را در تجربیات مختلف روزانه خــود بیابد و شاعرانه بیان کند شعر را از یک منظر میتوان ثبت تجربیات شاعر دانست. آثار ادبی فاخر و شکوهمند حاصل تجربیات زندگی هنرمند است دهرامی و عمرانپور ۱۳۹۲ (۷۵) نیما میان اندیشه و تجربیات خود پیوند زده است فروغ فرخزاد درباره نیما می گوید: وقتی ،شاعر شاعر باشد و در عین حال ،آگاه آن وقت میدانید فکرهایش به چه صورت وارد شعر میشوند؟ به صورت یک شب پره که میآید پشت پنجره به صورت یک کاکلی که روی سنگ ،مرده به صورت یک لاک پشت که در آفتاب خوابیده به همین سادگی و بی ادعایی و زیبایی شمیسا، ۱۳۸۸ (۱۱۹) در شعر «مهتاب» مسافری خسته از راه دور و دراز، بر در دهکده ای میرسد که مردم خفته آنجا را بیدار کند و رسالت خود را به انجام رساند سحر نیز همراه با شاعر نگران ایستاده است:

    نگران با من استاده سحر / صبح میخواهد از من/ کز مبارک دم او آورم این قــوم بــه جان باخته را بلکه خبر/ در جگر لیکن خاری/ از ره این سفرم می شکند (نیمایوشیج، ۶۶۳:۱۳۸۹)

    اندیشه در لا به لای سطور آن نهفته است و جریان شعر بستر مناسبی برای هم زیستی با آن به وجود آورده به گونه ای که تفکرات شاعر هیچ گاه خود را به صورت عریان و صریح نشان نداده است. براهنی در مورد این شعر می نویسد: «غرض نیما فقط دهکده نیست، بلکه تمام خفتگان ،است تمام خطه هایی که بر آنها خواب حکومت می کند. آیا خفتگان را هرگز بیداریی در پیش نیست؟ و چرا آخر سکوت بی جنبش سحرگاهان این دهکده خواب را از چشم تر مردی . راهش سپیده دمی وساق گلی است سلب کرده است؟ (براهنی ۱۳۷۱: ۵۳۹)
    هنر نیز مانند بخشهای دیگر جامعه متاثر از اندیشه و جهان بینی فلسفی زمانه است و اگر در جامعه ای آرمانها و تفکرات خاصی وجود داشته باشد، شـعـر نـیـز بـه عنـوان جزیی از جامعه از آن متاثر می شود. البته منظور از تاثیر پذیری، موافقت و همراهی با آن تفکرات نیست، آن چنان که شعر در نگاه بسیاری از شاعران همواره ابزاری برای مبارزه با عقاید و اندیشههای اشتباه یک جامعه بوده است تی اس الیوت می نویسد: چنین نیست که شاعر باید جامعه ای که در آن میزید تایید ،کند، بیان فرهنگ موجود و تایید وضعیتی اجتماعی دو چیز کاملا متفاوت است بسا که بیان فرهنگ خویش شاعر را به ضدیت سرسختانه با وضیعت اجتماعی وا دارد ولک، ۱۳۷۴ : ۳۲۷) برخی از اشعار نیما برخاسته از اندیشههای سیاسی و اجتماعی اوست که مخالفت خود را با اوضاع زمانه بیان کرده سعی میکند راه رستگاری و رهایی را نشان دهد. شعر «پادشاه فتح از این دست محسوب میشود این شعر نبردی است بین جهان افسای و پادشاه فتح که به ترتیب نمادهایی برای ظلمت و استبداد و روشنایی و آزادی است. این اشعار در زیر ساخت خود حاوی مبارزه با بی عدالتیها کینه توزی ها، خلق آزاری ها و ظلم و ستم است و در بن مایه آن حمایت از حق و حق ،گویی، مردم ستمدیده، آزادی و عدالت است. شعر به اقتضای موضوع آن از گزاره های حکمی و تعلیمی خالی نیست به خصوص سخنانی که از زبان پادشاه فتح بیان میشود:

    چون می اندیشد هدف را مرد صیاد/ خامشی می آورد در کار…/ بـر عـبـث خــاطر میازار…/انیست کاری کاو اثر بر جای نگذارد./ با هوای گرم استاده نشان روز بارانی است (نیما یوشیج، ۱۳۸۹: ۶۳۵)

    این سخنان، دخالت راوی نیست بلکه از زبان شخصیت هاست و با درون مایه اصلی داستان و امید به پیروزی و غلبه روشنایی و صبح . هماهنگ است. هرچند در برخی
    مواقع اندیشه ها به صورت مستقیم بیان شده است اما تفاوتهایی با بیان مستقیم در اشعار سنتی دارد. نخست آنکه به صورت گفتگوی شخصیت های داستانی است نه ست نه
    سخن راوی دیگر اینکه این سخنان جزیی از ساختار داستان و حتی ابزاری برای سمبولیک شدن آنهاست و قابل حذف نیست و حذف کردن آن داستان و معنای معنای نمادین را از بین میبرد نه آنکه بتوان آنها را به عنوان نوعی وقفه تعلیمی محسوب و حذف کرد. بیان اندیشه و گزاره های اخلاقی از زبان شخصیتهای داستانی از خصایص شعر تعلیمی نیماست که نقش موثری در فضاسازی و شخصیت پردازی اشعار داستانی او دارد. یکی از اشعار مطرح نیما در این زمینه شعر «مانلی است که هم به صورت گفتگوی درونی و هم به صورت گفتگو میان شخصیتهای داستان است. بیشتر این گفتگوها صبغه تعلیمی و اخلاقی دارد ماهی گیر با خود می گوید:

    من به راه خود باید بروم/ کس نه تیمار مرا خواهد داشت/ در پر از کشمکش این زندگی حادثه بار /گرچه گویند نه هر کس تنهاست/ آن که میدارد تیمار مرا کـار مــن است» (نیما یوشیج، ۱۳۸۹: ۵۲۵).
    این نوع گفتگوها که در واقع اندیشه ماهی گیر است در شخصیت پردازی و فضای داستان موثر است. برخی معتقدند: «کنش داستانی بهترین راه شخصیت پردازی فــرد است و پس از آن، صحبت کردن بهترین راه است تورکو، ۱۳۸۹ (۳۹) مانلی آن گونه که از سخنان او بر می آید فردی تنها زحمتکش و زجر کشیده ای است که عقیده دارد باید از زور بازوی خود نان خورد و چشم به دیگران نداشت. بخش مهمی از این شعر، پند و اندرزهای پری دریایی به مانلی است وی شخصیتی مثبت خیرخواه راهنما و زیبابین است و از زبان او گزاره های اخلاقی کارسازی بیان می شود:

    دلگشا هست جهان چشم چرا بستن از آن/ آن که نشناخته در زندگی اش زیبایی/ نیست زیبایی در هیچ کجاش… /هیچ ناخواستن از حرمت بس خواستن است (نیمایوشیج، ۱۳۸۹: ۵۳۹)

    تا نباشد کششی/ تن جاندار نگردد پابست… /باید از چیزی کاشت/ گر بخواهیم به چیزی افزود… /زندگانی این است/ وین چنین باید رستن» (همان: ۵۳۶)
    بسیاری از سخنان پری با توجه به شخصیت مانلی در تمجید از زحمت و تلاش در کارهاست:

    کوشش یک تن فرد /چه بسا کافتد بی حاصل و این هست اما/ آید اندر کشش رنج مدید/ ارزش مرد پدید…./ زاره کم کن در کار /ما همه بار به دوشان همیم»(همان: ۵۳۵)

    از مضامین و تعالیم پر بسامد نیما در اشعار نوی او تحمل کردن سختی ها و امید داشتن به گشایش و رهایی است در این باره این حس نیما میگویند: «حس امید با وجود شاعر عجین شده است به گونه ای که با کسب هر تجربه ای مانند دیدن صبح آواز خروس و پرندگان ،صبحگاهی این حس شاعر را به سرودن شعر وا می دارد»
    (دهرامی و عمرانپور ۱۳۹۲ (۶۸) نیما با فضاسازیهای مناسب این اندیشه تعلیمی را می کند. در شعر «کینه شب» شبی تیره را وصف میکند که به قصد کینه ورزی روی ساحل نشسته است همه چیز در اندوه فرو رفته ابرها هجوم می آورند، سر مویی نور در این افق گمشده دیده نمی شود اما شاعر در این فـضـای تــره هـنـوز امیـد خــود را دست نداده معتقد است: : «شپ عبث کینه به دل میجوید روز می آید/ آنچه میباید روید، روید/ از نمابر اگرچه سیراب خنده میبندد در چهره شب» (نیمایوشیج، ۱۳۸۹: ۵۰۳) توصیفات و ایضاحات شعری و رعایت تقابل میان روز و شب، فضایی مناسب اندیشه شعر خلق کرده است تا بدون هیچ اصطکاکی پیام در شعر جای گیرد. اندیشه بــه صورت مستقیم و در یک سطر بیان نشده است بلکه در فضای شعر جاری است و از ه طریق کلیت شعر می توان به وجوه مختلف آن پی برد، آن چنان که اگر توصیفات یکی از طرفین تقابل(روز و شب) حذف شود ساختار شعر شکسته و سست می شود. این تقابل که عبارت حکمی و ارسال المثلی پایان شب سیه، سفید سفید استان را بیان را بیان می کند در اشعار شکسته پر، خواب ،زمستانی امید ،پلید ،صبح نامه ای به یک زندانی، هنوز از شب و جز اینها نیز درج شده که البته صبغهای اجتماعی و سیاسی و نمادین به خود گرفته است و به جای فشرده شدن در یک سطر در سراسر شعر گسترش یافته است.

    نتیجه

    ادبیات تعلیمی در اشعار نو و سنتی نیما انعکاس پر رنگی دارد که البته این دو نوع شعر در نوع تعالیم و چگونگی بیان آنها با هم تفاوتهایی دارد مهمترین تعالیم شعر سنتی نیما مانند شعر سنتی فارسی در حیطه اخلاق فردی و مطالبی است که در گذشته نیز مسبوق به سابقه بوده است این گزاره های اخلاقی بیشتر با دخالت راوی و به طرق مختلفی مثل بیان نتیجه اخلاقی در پایان حکایت زیر ساخت ،داستان، در لا به لای شعر یا به صورت غیر روایی در سراسر شعر به صورت پند و اندرز بیان شده است. ویژگی اساسی این گزاره ها موجز و صریح بودن و جنبه ارسال المثلی داشتن است و در بیشتر مواقع می توان آنها را از شعر حذف کرد بدون آنکه به شعر آسیب چندانی وارد شود. در اشعار نوی نیما ادبیات تعلیمی به گونه ای دیگر انعکاس یافته است. شـعـر نـو نیما دارای وحدت ارگانیک و رشد اندام وار است و از همین روی شاعر جریان شعر را آگاهانه و تنها به قصده بیان گزاره ای تعلیمی از پیش تعیین نکرده است. در این اشعار، این عنصر با استمرار خود در طول شعر با عناصر دیگر شعر مانند عاطفه و نماد و تجربه شعری و جز آنها در هم آمیخته و صریح بیان نشده است. این تعالیم بدون آنکه به صورت عریان و شعاری بیان شوند، در پشت زمینه شعر حس میشوند. بیشتر این تعالیم در حیطه مسائل اجتماعی و سیاسی قرار دارد که در ظاهری سمبولیک بیان شده است.

    منابع

    1- احمدی، بابک (۱۳۸۰). ساختار و تاویل ،متن تهرا شن، تهران: مركز.
    2- اسکلتن، رابین (۱۳۷۵). حکایت ،شعر ترجمه مهرانگیز اوحدی مقدمه و ویرایش اصغر دادبه تهران میترا.
    3-براهنی ،رضا (۱۳۷۱) طلا در مس در شعر و شاعری). تهران: ناشر نویسنده.
    4- تادیه ژان ایو . (۱۳۹۰). نقد ادبی در قرن بیستم ترجمه مهشید نونها، تهران: نيلوفر.
    5- توركو، لويس (۱۳۸۹) گفت و گو نویسی در ،داستان ترجمه پریسا خسروی سامانی اهواز رسش.

    6- خلیلی جهانتیغ مریم و مهدی دهرامی (۱۳۹۰) ادبیات تعلیمی و تربیتی در شاهنامه فردوسی پژوهشنامه ادبیات تعلیمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دهاقان، سال سوم، شماره یازدهم: ۵۸ ۴۱.
    7-__________________(۱۳۸۹). ارتباط درون متنی و برون متنی غزلیات سعدی و عماد فقیه کرمانی نشریه بوستان ادب دانشگاه شیراز دوم . ، شماره چهارم: ۹۷ – ۷۹.
    8-درگاهی، محمود (۱۳۸۹) دغدغه های نیما»، پژوهشنامه ادب غنایی، سال هشتم، شماره چهاردهم ۷۲ – ۵۳.
    9 – دستغیب، عبدالعلی . (۱۳۸۵) پری کوچک دریا نقد و تحلیل شعر فروغ فرخ زاد، تهران آمیتیس.
    10- دهرامی، مهدی و عمرانپور محمدرضا (۱۳۹۲). نقد و بررسی عاطفه در اشعار نیمایوشیج»، پژوهشنامه ادب غنایی دانشگاه سیستان و بلوچستان، سال یازدهم، شماره بیستم ٦٥-٨٢..
    11 – زرقانی سید مهدی . (۱۳۸۴) چشم انداز شعر معاصر ایران، تهران: نشر ثالث.
    12 – شفیعی کدکنی محمدرضا (۱۳۸۳). ادوار شعر فارسی تهران سخن.
    13 – شمیسا، سیروس . (۱۳۸۳) انواع ادبی، تهران فردوس.
    14-________________(۱۳۸۸). راهنمای ادبیات معاصر، تهران: میترا .
    15 – محمدی، علی و آرزو بهاروند . (۱۳۹۰)، «پایان بندی در داستان با رویکرد ادبیات تعلیمی پژوهشنامه ادبیات تعلیمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دهاقان، سال سوم شماره یازدهم: ١٣٤ – ١١١.
    16- نيما يوشيج . (۱۳۸۹). مجموعه کامل اشعار به کوشش سیروس طاهباز، تهران: نگاه.
    17- ولک ونه (۱۳۷۴) تاریخ نقد جدید ترجمه سعید ارباب شیرانی تهران نیلوفر.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *