معنی پا گرفتن به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی و تلفظ پا گرفتن در گویش ها و لهجه.

معنی پا گرفتن

  • معنی پا گرفتن به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی و تلفظ پا گرفتن در گویش ها و لهجه.

     

     

    معنی پا گرفتن

    معنی پا گرفتن:رشد کردن، استوار شدن، دوام یافتن.


    معنی پا گرفتن در فرهنگ معین

    (گِ رِ تَ ) (مص ل . ) ۱ – رشد کردن . ۲ – استوار شدن . ۳ – دوام یافتن .

    معنی پا گرفتن در فرهنگ فارسی

    ( مصدر ) ۱- رشد کردن نمو کردن۲٠- استوار شدن ثبات یافتن مستقر شدن ۳ ٠- دوام یافتن باقی ماندن۴ ٠- سکی از حرکات نرمش (خم گیری ) در ورزش باستانی است ۵ ٠- گرفتن عضل. پا هنگام شنا ٠ یا پا گرفتن برف ٠ نشستن آن بر زمین چندانکه زود آب نشود . یا پا گرفتن کاری . رونق گرفتن آن . یا پا گرفتن طفل . براه افتادن او . یا پا گرفتن قبری را . سطح آن را از زمین بالا آوردن .


    معنی پا گرفتن در لغت نامه دهخدا

    پا گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ] ( مص مرکب ) مستقر شدن. دوام کردن. ثبات یافتن. استوار شدن. – پا گرفتن کاری و امری ؛ رونق و ثبات آن.
    – پا گرفتن قبری را ؛ سطح آنرا از زمین برآوردن. تسنیم.
    – پا گرفتن برف ؛ نشستن آن بر زمین چندانکه بزودی ذوب نشود.
    – پا گرفتن طفل ؛ براه افتادن وی.


    پیشنهاد و نظر شما برای معنی پا گرفتن

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    نامه های احمد شاملو به آیدا

    معنی پا زدن

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *