معنی پاییز به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ پاییز در گویش ها و لهجه.
معنی پاییز
معنی
پاییز: خزان،خریف، برگ ریزان.
هم قافیه با کلمه پاییز
آنالیز، آویز، بادخیز، بارانخیز، بپرهیز، بحثانگیز، بحثبرانگیز، بحرانخیز، بدعتآمیز، برانگیز، برخیز، برکتخیز، برگریز، برنامهریز، برنجخیز، برونریز
معنی پاییز در فرهنگ فارسی
معنی پاییز در لغت نامه دهخدا
پائیز. ( اِ ) خزان. خریف. برگ ریزان. تیر. تیرماه. بادبیز. بادبز. سفیدبری. ( برهان ). و آن مدت ماندن آفتاب است در بروج میزان و عقرب و قوس. سومین فصل سال. و کلمه پائیز با اینکه میان عامه بسیار متداول است در نظم و نثر فصحا یافته نشد.
– پائیز عمر ؛ روزگار پیری.
– امثال :
جوجه را در پائیز میشمارند ؛ یعنی جوجه های بهاره تا بپائیز رسند برخی در چاه و چاله افتد و بعضی را مرغان شکاری و شغال و روباه رباید و مثل در نظایر این مورد مستعمل است. نظیر: گوسفند را در آغل شمارند.
پیشنهاد و نظر شما برای معنی پاییز
در بخش دیدگاه، نظر خودتان را دربارهی این مطلب بنویسید. اگر نقصی میبینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازهای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
- گویند مرا که دوزخی باشد مست – 42 - ژانویه 24, 2023
- گویند کسان بهشت با حور خوش است – 41 - ژانویه 23, 2023
- گر شاخ بقا ز بیخ بختت رستست – 40 - ژانویه 23, 2023