معنی زاخر

معنی زاخر

  • معنی زاخر به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ زاخر در گویش ها و لهجه ها.

     

    معنی زاخر

    معنی: مرد کریم.

     


    زاخر در فرهنگ فارسی

    مردکریم، شریف وبلندمرتبه، پرولبریز
    عبدالله از پیشوایان نهضت ادبی عرب و مسیحی است.

     


    زاخر در فرهنگ عمید

    پر و لبریز: بحر زاخر.

     


    زاخر در جدول کلمات

    لبریز ، پر.

     


    زاخر در لغت نامه دهخدا

    زاخر. [ خ ِ ] ( ع ص ) دریای بسیار آب و پر. ( آنندراج ) ( دهار ) ( اقرب الموارد ). و بدین معنی است که گویند: فلان بحر زاخر و بدر زاهر است. ( اقرب الموارد ) ( تاج العروس ). || وادی که آب در آن موج میزند. ( شرفنامه منیری ). وادی پهناور که سیل آن را پر کند و آب آن ارتفاع یابد. ( تاج العروس ). || مردم که در جوش و حرکت برای جنگ یا سفر باشند. || دیگ جوشان. ( اقرب الموارد ) ( تاج العروس ). || دریا. ( دهار ) ( شرفنامه ٔمنیری ). || اصل نیکو و نامی. شرف بلند. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || نبات بلند. ( اقرب الموارد ) ( دهار ). || آنکه فخریه کند. ( اقرب الموارد ). || مرد شادمان. ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).
    زاخر. [ خ ِ ] ( اِخ )عبداﷲ ( 1680 – 1728 م. ). از پیشوایان نهضت ادبی عرب و مسیحی است. وی مطبعه عربی دیر ماریوحنای صابغ رادر خنشاره لبنان تأسیس کرد. او را مؤلفاتی است در مباحث دینی و فلسفه. ( از ملحقات المنجد چ 1956 ).

     


    پیشنهاد و نظر شما برای معنی زاخر

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید،پیشنهادتان را اضافه کنید.

     


    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر غزل ناتمام احمد شاملو

    شعر خریت نیما یوشیج

    شعر باد مارا خواهد برد فروغ فرخزاد

    شعر نگاتیو پوریا پلیکان

     


     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *