معنی داح

معنی داح

  • معنی داح به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ داح در گویش ها و لهجه ها.

     

    معنی داح

    معنی : بازیچه بچگان ؛  نوعی از بوی خوش.


    داح در فرهنگ فارسی

    بازیچ. بچگان.


    داح در لغت نامه دهخدا

    داح. ( ع اِ ) بازیچه بچگان. ( دهار ). || نقشی است رنگین که بر لوح کشند برای مشغولی کودکان. || دست برنجن تافته بابریشم. || نوعی از بوی خوش. || نقش و خطوط که بر گاو و غیر آن باشد. ( منتهی الارب ). نقش و نگار.


    پیشنهاد و نظر شما برای معنی داح

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.


    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر افسانه نیما یوشیج

    شعر مانلی نیما یوشیج

    نامه های احمد شاملو به آیدا

    شعر پرنده ای در لوله تانک پوریا پلیکان

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *