معنی داح به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ داح در گویش ها و لهجه ها.
معنی داح
معنی : بازیچه بچگان ؛ نوعی از بوی خوش.
داح در فرهنگ فارسی
بازیچ. بچگان.
داح در لغت نامه دهخدا
داح. ( ع اِ ) بازیچه بچگان. ( دهار ). || نقشی است رنگین که بر لوح کشند برای مشغولی کودکان. || دست برنجن تافته بابریشم. || نوعی از بوی خوش. || نقش و خطوط که بر گاو و غیر آن باشد. ( منتهی الارب ). نقش و نگار.
پیشنهاد و نظر شما برای معنی داح
در بخش دیدگاه، نظر خودتان را دربارهی این مطلب بنویسید. اگر نقصی میبینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازهای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
Latest posts by غزل حمیداوی (see all)
- 80 – نکیسا بر طریقی کان صنم خواست – غزل گفتن نکیسا از زبان شیرین - جولای 17, 2023
- 79 – همان صاحب سخن پیر کهن سال – پشیمان شدن شیرین از رفتن خسرو - جولای 17, 2023
- 78 – شباهنگام کاهوی ختن گرد – بازگشتن خسرو از قصر شیرین - جولای 17, 2023