معني داب

معنی داب

  • معنی داب به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ داب در گویش ها و لهجه ها.

     

    معنی داب

    معنی : اخلاق، خاصه، خصلت، خلق، خو، رسم، شیمه، عادت، منش.


    کلمات هم قافیه با داب

    هم قافیه : تاب ، خواب ، آب.


    داب در فرهنگ فارسی

    ( اسم ) عادت خوی شان .
    یوم داب


    داب در لغت نامه دهخدا

    داب. ( ع اِ ) کروفر. ( از شرفنامه منیری ). دارات. شأن و شوکت و خودنمائی. ( برهان ) :
    گر ببینی آنهمه دارات و داب و داروگیر
    که به امر شاه و رسم باستان آورده اند.
    ملا مطهر ( از آنندراج )
    دأب. [دَ ] ( ع اِ ) عادت. ( منتهی الارب ). خوی. ( دهار ). خو. ( منتهی الارب ). خوی کار. ( مهذب الاسماء ). || شأن. رسم و عادت. ( ناظم الاطباء ). آئین. ( دهار ). فعلی که از آن مفارق نشود. ( غیاث ). کار. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). دَاءَب. ( منتهی الارب ). شیمه. دَیدَن.هجیر. شنشنه. روش. ( زمخشری ). شیوه : مثل دأب قوم نوح و عاد و ثمود؛ مانند شیوه قوم نوح و عاد و ثمود. ( قرآن 31/40 ). کدأب آل فرعون والذین من قبلهم…، چون عادت آل فرعون و آنانکه بودند پیش از ایشان… ( قرآن 11/3 ). کدأب آل فرعون والذین من قبلهم کفروا بآیات اﷲ، چون شیوه آل فرعون و آنانکه بودندپیش از ایشان و کافر شدند به آیتهای خدا. ( قرآن 52/8 ). قال تزرعون سبعسنین دأباًفما حصدتم فذروه فی سنبله الا قلیلا مما تاکلون. گفت می کارید هفت سالی بر عادت مستمر پس آنچه را درویدید پس واگذارید آنرا در خوشه آن مگر اندکی از آنچه میخورند. ( قرآن 47/12 ). چنانکه رسم مؤلفانست و دأب مصنفان. ( گلستان سعدی ).
    – دأب صحبت ؛ روش نیک و تربیت. ( ناظم الاطباء ).
    – دأب قدیم ؛ عادت و رسم قدیم. ( ناظم الاطباء ).
    – خوش دأبی ( در تداول مردم قروین ) ؛ شوخی. خوشی. خوش منشی. مزاح. لاغ کردن.
    || کروفر و شأن و شوکت و خودنمائی. ( ناظم الاطباء ). || وسیله. ( دزی ج 1 ص 419 ).
    دأب. [ دَ ] ( ع مص ) رنج دیدن درکار. ( منتهی الارب ). رنج بردن در کاری. کوشش کردن. پیوسته کردن کاری. ( زوزنی ). پیوسته کاری کردن بجد و رنجیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). بحد درگذشتن و رنجانیدن. ( زوزنی ). پیوسته کاری کردن. ( ترجمان القرآن جرجانی ). || سخت راندن. || دفع کردن. ( منتهی الارب ). || پیوسته رفتن. ( زوزنی ).
    دأب. [ دَ ] ( اِخ ) یوم دأب ؛ لعبس علی سعد تمیم. ( مجمع الامثال میدانی ). از وقایع و ایام عرب است.
    – ابن دأب ؛ عیسی بن یزیدبن بکربن دأب مکنی به ابی الولید از علماء عالم به اخبار عرب و اشعارست. رجوع به ابن دأب و التاج جاحظ حاشیه ص 116 و 117 و نیزرجوع به البیان والتبیین ج 1 ص 124 و 125 شود.


    داب در فرهنگ عمید

    شٲن، خوی، عادت.
    =دٲب


    داب در فرهنگ معین

    ( دأب ) (دَ ) [ ع . ] (اِ. ) عادت ، خوی ، شأن .


    داب در گویش مازنی

    ( دآب ) /deaab/ نام روستایی در سوادکوه ابتدای عبور خطیر کوه، شهمیرزاد و سمنان


    داب در فرهنگستان زبان و ادب

    {PFE} [ژئوفیزیک] ← درصد اثر بسامد


    داب در دانشنامه اسلامی

    [ویکی الکتاب] معنی دَأْبِ: عادت
    معنی دَائِبَیْنَ: دو سیر کننده دائمی (اسم فاعل ازکلمه دأب به معنای ادامه سیر است )
    ریشه کلمه:
    دئب (۶ بار)

    «دَأْب» در اصل، به معنای ادامه سیر و حرکت است و به معنای «هر کار و عادت مستمر» نیز می آید. در سوره «آل عمران»، حال کافران معاصر پیامبر(صلی الله علیه وآله) به عادت مستمر و سیره نادرست آل فرعون و اقوام پیش از آنها تشبیه شده است که آیات خدا را تکذیب کردند، و خداوند آنها را به گناهانشان گرفت و در همین جهان به مجازات سختی گرفتار شدند. و در سوره «یوسف» معنای این کلمه این می شود که شما طبق عادت مستمر خود که به امر کشاورزی در سرزمین مصر اهمیت می دهید، این کار را طبق معمول ادامه دهید، ولی در مصرف محصول آن، صرفه جوئی کنید. این احتمال نیز داده شده که منظور این بوده که با جدیت و کوشش هر چه بیشتر زراعت را دنبال کنید; زیرا دأب و دئوب به معنای کوشش و خستگی نیز آمده است، یعنی آن قدر کار کنید تا خسته شوید. و «دائب» به موجودی گفته می شود که به سیر خود ادامه می دهد، سپس به هر عادت مستمری اطلاق شده، و در سوره «مؤمن» منظور از دأب قوم نوح… عادت مستمری است که آنها داشتند و آن استمرار بر شرک و طغیان و ظلم و کفران بود.
    wikialkb: دَأْب


    پیشنهاد و نظر شما برای معني داب

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.


    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    صبح آزادی 

    زن زندگی آزادی

    شعر گناه فروغ فرخزاد

    شعر لوله شده پوریا پلیکان

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *