معني دائمي

معنی دائمی

  • معنی دائمی به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ دائمی در گویش ها و لهجه ها.

     

    معنی دائمی

    معنی :

    پایدار، پایا، دائمی، ثابت، ابدی، ماندنی
    constant (صفت)
    پایدار، وفادار، دائمی، ثابت، استوار، ثابت قدم، باثبات، ماندگار
    perennial (صفت)
    پایا، دائمی، همیشگی، ابدی، همه ساله
    eternal (صفت)
    بی پایان، پیوسته، جاوید، دائمی، همیشگی، ابدی، جاودان، ازلی، لایزال، خالد، بدون سرانجام و سراغاز، سرمد، فنا ناپذیر
    sequential (صفت)
    متوالی، دائمی، پی در پی، ترتیبی، پی رفتی
    continual (صفت)
    پیوسته، دائمی، پی در پی، همیشگی، مدام، لاینقطع
    ceaseless (صفت)
    پیوسته، دائمی
    first-string (صفت)
    دائمی، درجه یک

    تلفظ : /dA~emi/

    معادل انگلیسی : agelong, perpetual, standing

    معادل فارسی : همیشگی


    کلمات هم قافیه با دائمی

    هم قافیه : سرگرمی ، سرهمی ، سلیمی.


    دائمی در فرهنگ فارسی

    مولانا دائمی از استراباد است.


    دائمی در لغت نامه دهخدا

    دائمی. [ ءِ می ی ] ( ص نسبی ) منسوب به دائم. پیوسته. مدام.
    – عقد دائمی ؛ مقابل عقد منقطع : بعقد دائمی و نکاح همیشگی درآوردم موکله خود را بموکل شما…
    – غیردائمی ؛ منقطع. ناپایدار که پیوسته نباشد. مقابل دائمی.
    دائمی. [ ءِ می ی ] ( اِخ )مولانا دائمی از استرآباد است و این مطلع از اوست :
    آن پری را که زگلبرگ قبا در بر اوست
    هر طرف بند قبا نیست که بال و پر اوست.


    دائمی در فرهنگ فارسی عمید

    پیوسته، همیشگی.


    دائمی در جدول کلمات

    مدام


    پیشنهاد و نظر شما برای معني دائمی

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.


    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر یواش یواش

    تحلیل روایت در شعر مسافر سهراب سپهری

    زن زندگی آزادی

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۳ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»