معنی حائز

معنی حائز

  • معنی حائز به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ حائز در گویش ها و لهجه ها.

     

    معنی حائز

    تلفظ:/hA~ez/

    معنی:دارا، دربردارنده، گردآورنده، فراهم آورنده، جامع، واجد.


    برابر پارسی حائز

    دارای.


    هم قافیه با حائز

    جوایز،غرایز،دیز،ممیّز،سرممیز،مشمئز،تمایز،متمایز،عقد جایز،اعطای جوایز.


    معنی حائز در فرهنگ عمید

    جامع، دارا، دربردارنده.


    معنی حائز در لغت نامه دهخدا

    [ ءِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از حیازت و حوز. جامع : لیکون للمزید من فضل اﷲ حائزاً و من الثواب بالقدح المعلی فائزاً. ( تاریخ بیهقی ، نامه خلیفه القائم بامراﷲ ).


    معنی حائز در فرهنگ فارسی

    ۱ – گرد آورنده فراهم آورنده جامع . ۲ – در بر دارنده دارا : (( این موضوع حایز اهمیت است . ) ) جمع : حایزین حایزین اکثریت .
    نعت فاعلی از حیازت.


    حائز در جدول کلمات

    جامع, دارا , در بر دارنده.


    پیشنهاد و نظر شما برای معنی حائز

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۴ از ۵
    Artmiss
    Latest posts by Artmiss (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *