معنی جا کردن

معنی جا کردن

  • معنی جا کردن به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ جا کردن در گویش ها و لهجه.

     

    معنی جا کردن

     

    بهم آمیختن ، جا دادن.


    معنی جا کردن در فرهنگ فارسی

     

    ( مصدر ) ۱- گنجاندن مقام دادن . یا خود را جا کردن ۱- خود رادر ردیف کسانی مهم در آوردن. ۲- در اداره ای یا موسسه ای وارد شدن .


    معنی جا کردن در فرهنگ معین

     

    (کَ دَ ) (مص م . ) گنجاندن .


    معنی جا کردن در لغت نامه دهخدا

     

    جاکردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) جادادن. || محبوب شدن. در دل کسی جای گرفتن :
    کردم در جانش جای و نیست دریغ
    این دل و جان زین بزرگوار مرا.
    ناصرخسرو.
    و در دل و چشم خلایق جاکرده و شیرین گردد. ( مجالس سعدی ).
    – امثال :
    بگذار خودم را جاکنم ببین با تو چها کنم . ( امثال و حکم دهخدا ).
    خود را جاکرده ؛ محبوب و طرف محبت کسی شده است.
    خود را در اداره جا کرد ؛ شغلی برای خود بدست آورد.
    || بجائی در آوردن : مرغها را جاکن ، مرغها را به لانه کن. || انباشتن. انبار کردن. چنانکه آذوقه را.


    فارسی به انگلیسی

     

    corral, crib


    پیشنهاد و نظر شما برای واژه جا کردن

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.


    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر مسافر سهراب سپهری

    شعر در دکان عدلتان معصومه شفیعی

    شعر آیریلیق بهزاد بیات فرد

    شعر پرنده ای در لوله ی تانک پوریا پلیکان

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»