معنی جاروب

معنی جاروب

  • معنی جاروب به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ جاروب در گویش ها و لهجه ها.

     

    معنی جاروب

    تلفظ: /jArub/

    جارو.


    جاروب در فرهنگ فارسی

     

    ( اسم )۱- آلتی است از گیاهان خشک که بدان خانه روبند جارو. یا به جاروب زبان گردی کردن . سخنان بیجا گفتن با حرف آشوب بپا کردن سخن مفت و یاوه گفتن . یا جاروب از مژگان کردن . ۱- یعنی مژه های چشم را بمنزل. جارو بکار بردن . ۲- مراقبه سجده کردن . ۳- درمنه .
    دهی در شهرستان سیرجان.


    جاروب در فرهنگ عمید

     

    =جارو.


    جاروب در لغت نامه دهخدا

     

    جاروب. ( اِ مرکب ) ( از: جا، مکان + روب ، مخفف روبنده ) چیزی است از گیاه که خانه روبند و آن را انواعی است. جارو. عسیل. محسرة.محوقة. مکسحة. مکسح. مِخَمّة. مسفرة. || مصولة. مِقَمّه. منعم. ( منتهی الارب ) : و ازاین ناحیت گیلان جاروب و حصیر و مصلی نماز و ماهی ماهه افتد که به همه جهان برند. ( حدود العالم ،ص 150 ).
    تو گفتی که سرگین این بارگی
    به جاروب روبم بیکبارگی
    کنون آنچه گفتی بروب و ببر
    برنجم ز مهمان بیدادگر.
    فردوسی.
    جاروب زرین به رشته های مروارید بسته و از هزار یکی گفتن کفایت باشد. ( تاریخ بیهقی ص 535 ).
    دهلیزدار ملک الهی است صحن او
    فراش جبرئیلش و جاروب شهپرش.
    خاقانی.
    سر دامان شبستان کن به شرط آنکه هر روزی
    بساطی سازی از رخسار جاروبی ز مژگانش.
    خاقانی.
    گفت جاروبی ندارم بر دکان
    گفت بس بس این مضاحک را بمان.
    مولوی.
    هرچه در سینه محبت سیم و زر است به جاروب فقر فروروب. ( کلیات سعدی ص 12 ).
    – جاروب از مژگان کردن ؛ معروف و کنایه از مراقبه و سجده کردن هم هست.
    – امثال :
    کرایه پای دزدجاروب است .
    ورجوع به امثال و حکم دهخدا شود.
    جاروب. ( اِخ ) دهی ازبخش دهدز شهرستان اهواز است در 27هزارگزی جنوب خاوری دهدز کنار راه مالرو بیدله بادامستان واقع است. محلی است جلگه و معتدل و سکنه آن 217 تن. اهالی مذهب شیعه دارند. زبان اهالی لری بختیاری و فارسی است. آب آن از چاه و قنات و محصول آن غلات ، صیفی ، شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان گیوه چینی ، راه آن مالرو میباشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
    جاروب. ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان خبر بخش بافت شهرستان سیرجان در 7هزارگزی جنوب باختری بافت سر راه فرعی جز-دشت بر واقع است.40 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).


    جاروب در دانشنامه عمومی

     

    مختصات: ۲۸°۴۸′۵۸″ شمالی ۵۶°۱۵′۵۹″ شرقی / ۲۸٫۸۱۶۱۱°شمالی ۵۶٫۲۶۶۳۹°شرقی / 28.81611; 56.26639
    جاروب (بافت)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان بافت در استان کرمان ایران است.
    این روستا در دهستان خبر (بافت) قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۷۰ نفر (۳۹خانوار) بوده است.

    جاروب در ویکی پدیا 


    فارسی به عربی

     

    مکنسة.


    فارسی به انگلیسی

     

    besom, broom


    مترادف ها

    broom (اسم)
    جاروب
    swab (اسم)
    جاروب، لوله پاک کن، اسفنج زمین شویی
    erica (اسم)
    جاروب، خلنگ، بته ابو حدار.


    پیشنهاد و نظر شما برای واژه جاروب

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.


    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر یواش یواش

    شعر مانلی نیما یوشیج

    شعر سئوگیلی

    شعر دلم برای باغچه می سوزد فروغ فرخزاد

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *