معنی جاحس

معنی جاحس

  • معنی جاحس به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ جاحس در گویش ها و لهجه.

     

    معنی جاحس

     

    خراش کننده پوست.


    معنی جاحس در لغت نامه دهخدا

     

    جاحس. [ ح ِ ] ( ع ص ) درآینده در چیزی. ( از منتهی الارب ). داخل. ( از تاج العروس ). || خراشنده پوست.( از منتهی الارب ). و رجوع به تاج العروس شود. || قاتل. کشنده : جَحَس فلاناً؛ کشت او را. ( منتهی الارب ). و رجوع به تاج العروس و رجوع به جاحش شود.


    پیشنهاد و نظر شما برای واژه جاحس

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.


    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    زن زندگی آزادی

    شعر شراب و خون فروغ فرخزاد

    ضمیر ناخودآگاه چیست و مدل ساختاری شخصیت

    ونسان ونگوگ

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *