معنی ثاج

معنی ثاج

  • معنی ثاج به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ ثاج در گویش ها و لهجه ها.

     

    معنی ثاج

    معنی: بانگ کردن گوسفند، دهی در بحرین.

     


    هم قافیه با ثاج

    حجاج، حراج، حلاج، خراج، خشک‌مزاج، دراج، دم‌دمی‌مزاج، دیباج، رواج، زاج، زجاج، ساج، ساحل‌عاج، سراج، سردمزاج، صعب‌العلاج، علاج، کاج، کماج، لاعلاج، لجاج، مایحتاج، محتاج، مزاج، معراج، مواج، مهتاج.


    ثاج در لغت نامه دهخدا

    ثاج. ( اِخ ) دهی است به بحرین. ( مراصد الاطلاع ).
    ثاج. [ ثاج ج ] ( ع ص ) روان کننده. نعت فاعلی از ثج .
    ثاج. [ جِن ْ ] ( ع ص ) ثاجی. نعت فاعلی از ثجو. ج ، ثاجون ، ثاجین.
    ثأج. [ ث َءْج ْ ] ( اِخ ) چشمه ای از بحرین بفاصله چندمیلی آن. || نام قریه ای به بحرین. ( مراصد ).
    ثأج. [ ث َءْج ْ ] ( ع مص ) بانگ کردن گوسپند.

     


    ثاج در فرهنگ فارسی

    نعت فاعلی از ثج روان کننده.

     


    پیشنهاد و نظر شما برای معنی ثاج

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.

     


    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر مسافر سهراب سپهری

    شعر در دکان عدلتان معصومه شفیعی

    شعر آیریلیق بهزاد بیات فرد

    شعر پرنده ای در لوله ی تانک پوریا پلیکان

     

     

     

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    حمیدرضا
    Latest posts by حمیدرضا (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *