دکلمه صوتی مرغی دیدم نشسته بر باره طوس – رباعی 114از خیام + معنی، تحلیل و تفسیر فلسفی در پیش نهاده کله کیکاووس با کله همی گفت که افسوس افسوس.
مرغی دیدم نشسته بر باره طوس
در پیش نهاده کله کیکاووس
با کله همی گفت که افسوس افسوس
کو بانگ جرسها و کجا ناله کوس
کو بانگ جرسها و کجا ناله کوس
در قالب رباعی ضربهی اصلی شعر در مصرع آخر اتفاق میافتد. از ابتدا انگار به گونهای شاعر میخواسته ما را آماده کند تا برسد به مصرع آخر، به همین دلیل همیشه سطر آخر رباعی در ذهن مخاطب خوب به یاد میماند، و این شعر حکیم عمر خیام را نیز بسیاری از مردم با نام «کو بانگ جرسها و کجا ناله کوس» میشناسند.
از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:
حکیم عمر خیام قالب: رباعی وزن شعر: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
دکلمه مرغی دیدم نشسته بر باره طوس صوتی
پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر «مرغی دیدم نشسته بر باره طوس» از خیام است. این قطعه ها توسط داوود ملک زاده و زهرا بهمنی خوانده شدهاند.
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
معنی و تفسیر مرغی دیدم نشسته بر باره طوس
بانگ جرس یعنی صدای زنگ. کوس به معنای طبل و کوس رسوایی یعنی طبل رسوایی اش زده شد. کوس کنایه از صدای طبل است که بلند و طنین انداز است.
خیام خاطره خودش را تعریف می کند. مرغی را دیدم که بر بارگاه توس نشسته بود. در مقابل آن سر کیکاووس بود. مرغ با سر کیکاووس سخن می گفت. از جمله گفتگوهای مرغ این بود که افسوس افسوس عمر گذشت و از آن بهره نبردید. ای اسکلت سر که اینجا افتاده ای، کو صدای زنگ قافله که بیاید و همگان را از خواب مرگ بیدار کند. و کو صدای طبلی که کوبیده شود و همگان سر از خاک بردارند. بانک جرس و ناله کوس حاکثی از صدای پر نهیبی است که گفته می شود در آخر الزمان شنیده می شود و همگان سر از خاک بر می دارند و زنده می شوند.
این سخن خیام نیز اعتراض است که بازی نقد و نسیه. مردم به امید فردای بهتر امروزشان را از دست می دهند. برای لذت آینده، لذت حال را از کف می دهند.
حسن جمشیدی
دیدگاه کاربران دربارهی مرغی دیدم نشسته بر باره طوس
حمیدرضا می گوید:
نظیر همین رباعی را به شهید بلخی نسبت دادهاند با این روایت:
دوشم گذر افتاد به ویرانهی طوس
دیدم جغدی نشسته جای طاووس
گفتم: «چه خبر داری از این ویرانه؟»
گفتا: «خبر این است که: افسوس! افسوس!»
پژو رمضانی می گوید:
افسوس که سرمایه ز کف بیرون شد
وز دست اجل بسی جگرها خون شد
کس نامد از آن جهان که پرسم از وی
کاحوال مسافران دنیا چون شد
افسوس که نامه جوانی طی شد
و آن تازه بهار زندگانی دی شد
آن مرغ طرب که نام او بود شباب
افسوس ندانم که کی آمد کی شد
افسوس که بیفایده فرسوده شدیم،
وَز داسِ سپهرِ سرنگون سوده شدیم؛
دردا و ندامتا که تا چشم زدیم،
نابوده به کامِ خویش، نابوده شدیم!
شعر مرغی دیدم نشسته بر باره طوس اثر کیست؟
این شعر اثر خیام است.
- به هر که جور نکردی نمی توانستی - ژانویه 29, 2024
- چشم مستت شوخی آغازد همی - ژانویه 29, 2024
- هزار سال رهست از تو تا مسلمانی - ژانویه 29, 2024