طمع

طمع

  • طمع

     

    دیدمت بر مرکب طمع ،گشتی سوار

    آرام در دلم گفتم ،کمی آرام بران

    تو شنیدی حرف دل ،اما هی زدی بر مرکبت

    مرکبت افسار گسیخت ،تو پرت گردیدی از آن

    خاک بود و تو بودی و چشمی بود ،،پر از افسوس و آه

    گفتمت ،گفتم ،تو شنیدی ،نگفتم ؟ کمی آرام بران

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    راز۳۴
    Latest posts by راز۳۴ (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *