این قاب نیست آنکه میان قاب می‌خزد خزانی نیست، نیست خزانی که روشنای زیر در باشد و ناگاه نور شود یک‌پارچه... نیست... نیست که نامش نهند بزرگ‌راه...

شعر

  • ((این قاب نیست))

    آنکه میان قاب می‌خزد

    خزانی نیست، نیست خزانی

    که روشنای زیر در باشد و ناگاه نور شود یک‌پارچه…

     

    نیست… نیست که نامش نهند بزرگ‌راه…

     

    ببین! ببین که غروب‌ها چقدر غروب‌اند این‌روزها..

     

    پس تاولی به شیشه‌ی قاب می‌گذاریم

    تا لابه‌لای سبد سیب

    شب‌تابی شفا یابد شاید!

     

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    میم حسین رضایی
    Latest posts by میم حسین رضایی (see all)
    • شعر - دسامبر 23, 2022
    • شعر - دسامبر 23, 2022

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *