شعر گفت صوفی تن بود زندان جان _ ملک الشعرا بهار
حرکت جوهری
گفت صوفی تن بود زندان جان
چون قفس کانجا نشانی بلبلی
گفتمش در اشتباهی ای رفیق
کی شود تن در بر جان حایلی؟
جسم، اضدادیست درهم بیخته
کی کنند اضداد کار قابلی؟
هریک از اجزا شتابان سوی اصل
چون به سوی بحرغیث هاطلیا
جان نگهدارست این اضداد را
همچو اندرگارگاهی عاقلی
جان همی گردآورد زین چار جنس
پیکری، تا سازد آنجا منزلی
ساخته جان آشیانی بهر خویش
از هوایی و آتش و آب و گلی
خود فرو آسوده در آن آشیان
چون بر اورنگی امیر مقبلی
تن همی خواهدکه هر ساعت ز هم
بگسلد چون دولت مستعجلی
هردم از بیرون مدد خواهد همی
تا فرو ریزد چو کاخ هایلی
وز طبایع میرسد او را مدد
گه صداعی گه زکامی گه سلی
لیک جان با ورزش و با خواب و خورد
روز و شب بنهاده بر پایش غلی
نیز هر ساعت به تدبیری صواب
دفع سازد آجلی یا عاجلی
امتلایی را برد با احتما
رفع اسهالی کند با مسهلی
مفسدان را دور سازد از بدن
چون به ملکی پادشاه عادلی
هست قصد جان که در این آشیان
دیر پاید تا که گردد کاملی
تن چو هست از عالم کون و فساد
فرصت اندوزد که یابد مدخلی
لیک جان با قوت عقل و تمیز
زود گردد چیره بر هر مشکلی
کهنه اجزا را به نو سازد به دل
در همه تن خارجی یا داخلی
هم به آخر بهر جان آید پدید
روزگاری باز شغل شاغلی
اندر آن هنگامه و آن گیر و دار
تن فتد از پای همچون مثقلی
شغل جان هرچند باشد بیشتر
رنج بیماری فزون باشد، بلی
آخشیجان از برون نیرو کند
تا ببندد عقدهٔ لاینحلی
جان چو شد نومید از اصلاح تن
دورش اندازد چو جسم باطلی
جانب جانها رود تا ز امر حق
بازگردد در دگرگون هیکلی
نوبت دیگر پدید آید به خاک
در زمان عاجلی یا آجلی
مقصد تن مرگ و فصل و تجزیه است
بسته هرجزیی سوی کل محملی
قصد جان سیر است و ادراک کمال
تا دهندش ره به والا محفلی
محفلی کانجا نیابد هیچ راه
جز وجود کاملی یا اکملی
زود ره یابد درین محفل، مگر
عاجزی یا جاهلی یا کاهلی
عاجز و جاهل هم آیند و روند
تا بر افروزند در جان مشعلی
جسمها را نیز ازین آمد شدن
ارتقایی هست و سیر اطولی
هر جمادی عاقبت نامی شود
وین کمال او راست گام اولی
جمله هستی میرود سوی کمال
عاقبت ماضی است هر مستقبلی
باشد آنجا حربگاهی کاندرو
هست مقتولی رهین قاتلی
بهتر است از پهلوانی تیغ زن
کشتهٔ افتاده اندر مقتلی
جزء دریا گشت باید لاجرم
غرقه والاتر که پا بر ساحلی
از یکی زادیم و باز آن یک شویم
تیره جانی باش یا روشندلی
مطالب بیشتر در:
ملک الشعرا بهارشعر مشروطه
وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعر: قطعه
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
ای دختر خوب نازنین من _ مونس پدر
استاد علی خمره به جوئی دارد – ۹۴
در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
گفت صوفی تن بود زندان جان
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «گفت صوفی تن بود زندان جان چون قفس کانجا نشانی بلبلی گفتمش در اشتباهی ای رفیق کی شود تن در بر جان حایلی؟» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «جزء دریا گشت باید لاجرم غرقه والاتر که پا بر ساحلی از یکی زادیم و باز آن یک شویم تیره جانی باش یا روشندلی» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
شعر حرکت جوهری ملک الشعرا بهار
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر حرکت جوهری ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- به هر که جور نکردی نمی توانستی - ژانویه 29, 2024
- چشم مستت شوخی آغازد همی - ژانویه 29, 2024
- هزار سال رهست از تو تا مسلمانی - ژانویه 29, 2024